خاطرات هنرمندان | رضانور بختیار | بخش دوم

[button color=”white” size=”small” link=”https://avammag.com/news/iran-news/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1-%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1″ target=”blank” ]بخش اول خاطرات[/button]

خاطرات اصفهان-بخش دوم

سال ۵۹ بعد از چهارده سال اقامت در تهران به اصفهان برگشتم. زمانی که مهاجرت‌ها به خارج از ایران آغاز شده بود.

در شهر زادگاهم مستقر شدم دفتر و استودیوی کوچکی تاسیس کردم، زمان جنگ بود و کار زیادی نداشتیم. پرتره و عکس های مجلسی می‌گرفتم و در تاریکخانه کوچکی که داشتم فیلم ها را ظهور و چاپ می‌کردم.

بعد از پایان جنگ کار عکاسی صنعتی را درپیش گرفتم، فولاد مبارکه و مصنوعاتش را به مدت ۲۰ سال عکاسی کردم. و همچنین عکاسی از کارخانه های دیگری همچون ذوب آهن ، فولاد اهواز، ایران خودرو، سایپا، پلار ، مهیارگاز، کارخانه های دارویی و غیره…

عکس های صنعتی را با استفاده از دوربین قطع بزرگ و تمام امکانات این دوربین ها نظیر تصحیح پرسپکتیو و غیره می‌گرفتم، تمام صحنه ها نورپردازی می‌شد و حرارت نور( کلوین ) را محاسبه می‌کردم. در هر بار چند عکس بیشترتهیه نمی‌شد ولی عکس‌ها از کیفیت بالایی برخوردار بودند که هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.

درآن دوران، عکاسی اصفهان از دید معماری و شهرسازی را شروع کردم، معماری با شکوه شهر را با کمک ابزارصحیح از زوایای مختلف عکاسی کردم. برای گرفتن عکس از زاویه بالا بهترین وسیله هلی‌کوپتر بود که تهیه کردن آن و توجیه کردن خلبان بسیار مشکل بود. خوشبختانه این مهم در اثر کوشش های فراوان حل شد و خلبانی را یافتم که او نیز بسیار علاقمند بود و هر بار عکاسی می‌کردیم، عکس ها را با هم می‌دیدم و در برنامه بعدی اگر عیبی داشت بر طرف می‌کردیم. کاری بود بسیار پر خطر و پر هزینه…بختیار2

در آن دوران ، تدریس در دانشگاه های هنر اصفهان ، آزاد ، سوره را نیز آغاز کردم در آموزش عکاسی سعی می‌کردم با دانشجویان از نزدیک آشنا شوم و برای هر گروه در چهارچوب نیازهای آنان تدریس کنم.

چون اعتقاد داشتم و دارم که علت عقب افتادگی ما آن بوده و هست که کسانی که دانشی داشتند  بر خلاف اروپاییان در انتقال این تجربه خود نهایت خصَت را به خرج داده اند و اطلاعات‌شان را با خود به گور برده‌اند.

در دهه ۶۰ دسترسی ما به اطلاعات کم بود اینترنت و ابزارهای جدید اطلاع رسانی وجود نداشت ناگزیر برای تمام درس‌های عکاسی از عکس هایی که خودم گرفته بودم یا از مجلات و کتاب هایی که در کتابخانه شخصی ام موجود بود، اسلاید تهیه می‌کردم.

دانشجویان با علاقه در این کلاس ها حاضر می‌شدند و اغلب کلاسهایمان از زمان پیش بینی شده فراتر می‌رفت.

خوشبختانه دانشجویان آن دوره بیشترشان موفق شدند ، چه آنان که از ایران رفتند و چه آنان که ماندند. در گذر زمان با امکانات بیشتری که پدید آمد و دانشگاه های مختلفی که ایجاد شدند به مراتب تعداد دانشجویان، نیز فزونی یافت ولی انگیزه یاد گیری در آنها کم شد و متا سفا نه بیشتر در پی گرفتن مدرک بودند تا کسب دانش.

رضانور بختیار

نویسنده