نقدی بر نمایشگاه عکس مهدی وثوق‌نیا

مریم روشن فکر این بار  نقدی بر نمایشگاه مهدی وثوق‌نیا در گالری راه ابریشم دارد 
دیگر نقدهای مریم روشنفکر را اینجا ببینید
  • Posts not found

 

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

 

پس از دهه ۷۰ میلادی، عکاسی مستند، دچار چالش بزرگی شد و خوانش عکس دچار تحول گردید. با ظهور جریان انتقادی، که به رد این عقیده می‌پرداخت که عمل نگاه کردن و ثبت کردن، همواره می‌تواند خنثی، بی‌طرف و یا بی‌غرض باشد. و از آن پس منتقدین به جای دادن وجه سندیت به عکس‌ها و تفسیر آن‌ها به مثابه « امری که اتفاق افتاده است»، با زیر سوال بردن بی‌طرفی عکس‌ها، آن‌ها را مورد تحلیل نشانه شناختی قرار دادند، تحلیل نشانه شناختی همان گونه که  لیز ولز در کتاب عکاسی: درآمدی انتقادی نقل می‌کند، نظام‌های نشانه‌ای، که معنا به واسطه آن‌ها در یک اثر ساخته شده و رمز گذاری می‌شود ، فیلم و عکس را همچون متن می تگریست و بنابراین آنچه در قالب عکس ثبت می شد، نوعی شباهت پیش پا افتاده به واقعیت نبود، بلکه مجموعه‌ پیچیده‌ای از صورت‌های فرهنگی و تکنیکیبود که باید رمزگشایی می‌شدند.

به این ترتیب عکاسی مستند و عکاسی مستند اجتماعی خود را در میان چالش بزرگی دیدند که برای مواجهه با آن  می‌بایست راهی بیابند.

یکی از مهمترین رویکردهایی که پس از این در عکاسی مستند روی داد، این بود که ضمن پذیرش نظرمند بودن و انتخاب کننده بودن برای عکاس، مسئله نظر و بیانیه‌ی او مهم گردید، به این صورت که ازین پس عکاسان با هدف مشخص و از پیش تعیین شده به امر تصویز کشیدن آن چه می خواستند بگویند روی آوردند.

دیگر آنچه در لحظه روی می دهداعتبار خود را از دست داد یا به جایگاه دیگری از پیکره زندگی اجتماعی بشر کوچانده شد، و آنچه “من فکر می کنم” یا آنچه نظر من است دارای ارزش گردید. و همین امر معیارهای خوانش و قضاوت درباره عکس‌ها را تغییر داد. از این پس همان گونه که اشاره شدعکس‌ها در جایگاه یک متن قرار گرفتند که برای خوانش آن می‌بایست از عناصر فرمی و محتوایی آن رمزگشایی کرد.

مهدی وثوق نیا، مدرس عکاسی و و عکاسی با سابقه طولانی است. او سال های ریادی از دوران عکاس بودگی اش را با تنفس در جهان جریان های غالب عکاسی مستند نگار ایران گذرانده و خود داور چندین مسابقه عکس و جمع آوری کننده مجموعه های نمایشگاهی و چاپی بوده است.

pamenar1

وثوق نیا این بار در راستای رویکرد پیشینش در عکاسی از شهر انزلی به یکی از محله های قدیمی و مشهور تهران آمده است.

محله  پامناز از زیر مجموعه محله‌ی بزرگتر عود لاجان بود. محلهای دارای مسکنت و در مجاورت ارک پادشاهی که جزء محلات معتبر و اعیان نشین تهران به حساب می آمد و نام آن بر نمایشگاه حاضر گذاشته شده است.

وثوق نیا در عکاسی از مناظر شهری یا city space  ها که در این نمایشگاه به شیوه ای مانند نئوتوپوگرافیست های چون لوئیس بالتز انجام گرفته است، آثاری را خلق کرده  که به وضوح دربرگیرنده نگاه او به این محله است.

جایی که شاید در ذهن من با صدای گوشخراش موتورسیکلت ها ازدحام مغازه داران و مشتریان، پیاده روهای باریک و رفت و آمد های زیاد مجسم شود. در آثار وثوق نیا کاملا متفاوت است.

وقتی به عکس ها نگاه می کنم انگار به ناگاه دستگاهی پر سر و صدا را خاموش کرده باشند با تصاویری مواجه می شوم که سکوت ، سکون، خاموشی و رها شدگی از آن ها می بارد.

همان گونه که در مجموعه انزلی نیز شاهدش بودیم ، عکاس یک روز تعطیل را برای عکاس برگزیده است، زمانی که انگار شهر در آن لخت می شود، و فارق از تکاپوی ساکنینش به مکان دیگری تبدیل می گردد. گویی وثوق نیا با حذف انسان ها سعی کرده صادقانه ترین و بی پیرایه ترین چهره یک شهر را به تصویر درآورد.

pamenar3

زمین های خالی، دیوارهای نیمه ویران، سر در ها و سرستون های جامانده از ویرانی ، سیم کشی ها ، ایرانیت ها ، حصارهای فلزی، زمین فوتبالی با چمن مصنوعی و دو سر ستون بر جای مانده بر دیوار، ماشین‌های پارک شده در میان خرابه یک خانه و…

تصویر خاکستری، کدر و غبارگرفته محله‌ایست که در برزخ فراموش شده و روح زندگی و هویت گذشته خود را از دست داده، در گوشه و کنارش بر حسب نیاز جایی سیمان کشی یا نرده کشی شده است و آن هم با بی‌سلیقه‌ترین وجه ممکن.

اما عکاس در پی نشان دادن چیست؟ از دست دادن اصالت؟ بی‌سلیقگی و عدم توجه به محیط زندگی؟

او در بیانیه نمایشگاهش می‌گوید: « بافت امروزی پامنار شکل بصری جدیدی از یک محله تاریخی به وجود آورده، شکلی که مدرنیته و سنت را در کنار هم جمع کرده‌ و حاصل چشم‌اندازی شده عجیب و قابل تامل»

او زاویه باز را نیز به همین دلیل برگزیده است، تا بتواند تا آن‌جا که ممکن است، کلیات این منظره معوج را نشان دهد. او از این فضاها فاصله گرفته و از بیرون به آن می‌نگرد. نگاهی که سعی دارد، مرده، بی‌احساس و گسترده باشد.(Dead Pan)

pamenar4

وثوق‌نیا طی سال‌های اخیر سعی کرده راه خود را از عکاسی مستند جدا کند. او سعی کرده از یکی از ژانرهای جدید، که زیرشاخه‌های به‌تدریج درخت شده این حوزه هستند، نهالی را در عکاسی معاصر ایران بکارد.

و الحق باید گفت که او در راستای نگهداری و مراقبت از این نهال بسیار کوشیده است. مجموعه‌های عکس منسجم، که به نمایشگاه تبدیل شدند، و همچنین کتاب‌هایی که از مجموعه عکس‌ها به انتشار رسیده، در دسترس آن افرادی قرارگرفته که موفق به دیدن نمایشگاه نشده‌اند. و نشان می‌دهد که او برای بسط و گسترش سایه‌سار این نهال کوچک، تمام تلاش خود را به کار بسته است.

به نتیجه رساندن یک پروژه عکاسی با قصد و نیت انتقاد فرهنگی، به نمایش درآوردن و همزمان چاپ آن به صورت کتاب برای جذب مخاطب گسترده‌تر، نیازمند سخت‌کوشی و پشتکار است که نهایتا به امری آموزشی بدل می‌شود و می‌تواند موجب غنا بخشیدن به بدنه آکادمیک عکاسی باشد.

این‌گونه این روند کاری از عکاسی با دارا بودن همه ویژگی‌های فرا رونده‌اش از تعاریف کلاسیک موجود در عکاسی ایران، به دلیل  معطوف بودن به « امر عکاسی» و « عکاس بودن»، انگیزش انتقادی اثر را تحت شعاع قرارداده و به حاشیه رانده است،  دور بودن آثار از اصالت فردی حاصل از تجربه زیست عکاس باعث شده آثار، از برانگیختن یک تجربه حسی در مخاطب بدور بمانند و نتوانند  از تعاریف ژانر فراتر عمل کنند.

pamenar2

[/one_half_last]

نویسنده