مهدیه پازوکی و اشلینگ ساره حق شناس | گالری شیرین

مهدیه پازوکی و اشلینگ ساره حق شناس | گالری شیرین
گشایش:جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵
پایان:۷ مهر ۱۳۹۵
بازدید: ۱۶ الی ۲۰
شنبه تا پنج شنبه ۱۱ تا ۱۹
گالری دوشنبه ها تعطیل است
عناوین: حاشیه در برابر متن 
            ته مانده ی طهران 

آدرس گالری: خیابان کریمخان- خیابان سنایی، کوچه سیزدهم شماره ۵

مهدیه پازوکی
Banquet | Stainless steel | 50×۶۴×۶۴ cm | Single Edition | 2016

The Margin versus The Text
These created artworks inspired by the geometric and traditional decoration of Iranian architecture. Geometric motifs in traditional artworks attributed to the sublime, due to the fact that, its design is based on mathematical ratios between basic geometric shapes, and it has been tried, in the past, that the human senses have the least interference in its creation. Combining architectural decorative and feminine elements tends to create new forms that are at odds with its sacred basic derivation.
Created partitions and failures between geometric forms or sprains in it, have tried to tarnish and reducing its predetermined sustainable order and balanced geometric structure; ultimately traditional elements characterized other than what is common and they have also distanced themselves from mere ornamentation and reproduce new concepts and elements.
The artworks positioning on the corners and the margins accentuate ignored and neglected places in a constant cubic space and it attempts to challenge the tyranny on the conventional space of artworks exhibition, which is a determining factor on work of arts and challenge the status quo.
Finally, the nature and the function of the materials, which are used in the artworks are in conflict with the tradition.

مهدیه پازوکی
این آثار با الهام از تزئینات هندسی سنتی در معماری ایرانی به وجودآمده،
نقوش هندسی در هنر های سنتی به امر والا منتصب می‌شوند چرا که اساس طراحی آن بر نسبتهای ریاضی بین اشکال ابتدایی هندسی است، در گذشته نیز سعی بر آن بوده که حسهای انسانی کمترین دخالت را در ایجاد آن داشته باشد.
تلفیق عناصر تزیینی معماری و المانهای زنانه باعث ایجاد فرمهای جدید شده که با خواستگاه اصلی خود که امر قدسی است در تضاد است. شکست و گسستهای ایجاد شده بین فرمهای هندسی و یا کشیدگیهای ایجاد شده در آن سعی در مخدوش کردن و فروکاستن نظم پایدار و ساختار متوازن هندسی از پیش تعیین شده آن دارد در نهایت عناصر سنتی ماهیتی غیر از آنچه رایج است یافته و از تزیین صرف فاصله می‌گیرد و عناصر و مفاهیم جدیدی را بازتولید می‌کند .
جاگیری اثر در گوشه ها و حاشیه‌ها تاکید بر مکانهای نادیده و مغفول مانده در یک فضای پایدار مکعبی دارد و در تلاش برای به چالش کشیدن استبداد حاکم بر فضای عرفی نمایش اثر است که عاملی تعیین کننده بر اثر هنری است و در نهایت سرشت و کارکرد مواد به‌کار رفته در آثار با کارکرد سنتی آنها در تضاد است.

مهدیه پازوکی
Shirin Gallery Shirin Art Gallery Tehran Upcoming Exhibitions: Banquet | Stainless steel | 50×۶۴×۶۴ cm | Single Edition | 2016 Aisling Sareh Haghshenas | | mixed media | 120×120 cm | 2016

The first question I am always asked is: You stayed? Why? You could have left….. easily, years ago……
I am a Tehrani! Tehran is my home.
The Tehran of my childhood is not what you see. Over the past 40 years parts of Tehran have completely changed as though the city I knew is a distant memory.
My Tehran is disappearing before my eyes. It is changing into a scary ugly concrete monster. It is rapidly changing and the people who have moved here have no sense of belonging. I love the city I see, but it only exists in my memory, it as though there is a city co-existing parallel to this Tehran, and that is the city I paint.
I am a Tehrani but Tehran is no longer my city.
I clearly remember the weekends of Tehran and going for walks and drives with my parents. My Tehran has colours, each neighbourhood and street with its own colour and a smell. These colours are now replaced with concrete, stone and strange forms. To this day when someone mentions a neighbourhood I imagine the colours. Colours and scents which come from trees, gardens, swimming pools and even public hangings in city squares, the colour of memories whether good or bad.
There are many trees, houses and streets that will always remain in my memory though they disappeared years ago. In this collection I have tried to share my colours with you, before they become a faded memory.
These are some of the colours of my vanished Tehran.

داستان دو شهر
تهران کجاست؟ آرمیده بر دامنهٔ زیبای البرز، پوشیده در ابری از غبار. تهران چیست؟ کلانشهر پهناوری که پروتئوس‌وار، مایع و بی‌چهره، در کوهپایه سرازیر می‌شود و سیمای خاکستری‌اش پیوسته تغییر می‌کند. تهران، به خلاف بسیاری از پایتخت‌های بزرگ، بی‌پروایی برای آیندگان، پیوسته از هویت خود تهی می‌شود.
اشلینگ حق‌شناس چهره‌ٔ شهر کودکی‌‌اش را، با دقت فراوان و جزئیات بسیار، صاف و روشن در ذهن نگاه داشته و از آن محافظت می‌کند. این دغدغه‌ای است که خودش آن را همگانی می‌پندارد. اما بسیاری از ما تهرانی‌ها به محو شدن حافظهٔ بستر خاطراتمان عادت کرده‌ایم. ضربه‌هایی که او را پیوسته نگران می‌دارد، بر وجدان بسیاری از ما چندان کارگر نیست. حافظهٔ تصویری او اما، بی‌رحمانه چهرهٔ قدیمی شهر را به رُخش می‌کشد؛ و جابه‌جا شدن کوچه‌باغ‌ها با برج‌‌ها و مراکز خرید او را پیوسته می‌آزارد. هر برجِ صدرنگِ درخشانِ سربه‌فلک‌کشیده‌ای که مایهٔ بهجت خاطر اهل مصرف و خرید است، چون خاری به چشم او فرو می‌رود. اشلینگ عادت نمی‌کند.
او طی روندی پنج‌ساله کوشید با عکاسی وظیفهٔ ثبت و حفظ این خاطرات را به انجام برساند و گذشته‌ای را که چون خطوط چهره بر گوشه و کنار شهر حک شده به قالب تصویر درآورد. عکاسی از زوایای محله‌های تهران و بیرون و درون خانه‌‌های قدیمی، مستندسازی‌هایی بودند که گاه بی‌درنگی پیش از تخریب آن سراها صورت گرفتند. اما او مبتلا به گونه‌ای حس‌آمیزی هم هست. نام‌های محله‌ها برایش رنگ و بو دارند. او می‌خواست این رنگ‌ها را گره‌خورده با محله‌ها به تصویر بکشد. رنگ‌هایی که ته‌ماندهٔ خطراتی‌اند که با ته‌مانده‌ٔ تهرانش در می‌آمیزند.
در ذهن او شهری هست موازی با تهرانی که روزانه در آن می‌زیَد. شهری که حافظه‌اش ثبت کرده. او گاه تکه‌هایی از آن شهر را در این یکی می‌بیند و بدین‌سان یک لحظه پیوندی بین این دو رقم می‌خورد؛ و زنجیره‌ای از این تداعی‌ها این دو شهر موازی را تا ابد به هم می‌پیوندد. در روند سریع تغییر چهرهٔ تهران، اما، هر از گاه، یکی از این حلقه‌ها ناپدید می‌شود؛ و بدینسان، آن شهر دیگر، پیوسته بیش از پیش اتصال خود را با شهر روزمره از دست می‌دهد و در خلاء شناور می‌شود. اشلینگ به دنبال حفظ این حلقه‌ها، پی‌گیرانه می‌کوشد از محو شدن بسترهایی که خاطره‌اش در آنها رنگ و بوی ایام گذشته را جای‌گزین کرده جلوگیری کند، مسئولیت حراست از خاطرهٔ جمعی را به عهده بگیرد، و آن شهر گریزان را به عالم واقع برگرداند.
از شهر ما گوشه‌ای دست‌نخورده نمی‌ماند که به یادگار به نسل بعدمان نشان دهیم. چه رسد به درختان صدساله، یا بناهایی که ردّ پای مادیِ تاریخ شهرند، در تار و پودشان داستان‌هایی تنیده‌اندِ و در بسترشان می‌شود رخدادهای مهم این سرزمین را دید و به یاد داشت و به آیندگان نشان داد. در این مجموعه نقاشی‌ها، اشلینگ حق‌شناس به مصاف این دغدغه رفته است. تجربهٔ زیستهٔ او در دو شهر موازی، دعوتی است تا محله‌های تهران را در این قاب‌ها احساس کنیم، تا شاید خاطراتمان فصل مشترکی، هرچند از دست رفته، بیابد.
هلیا دارابی

نویسنده