نقد مجموعه “وضعیت نامشخص”

خشونت نامتعارف

نقد مجموعه وضعیت نامشخص

نویسنده مخاطب امین یزدی

این نمایشگاه در اردیبهشت ۹۵ در گالری شماره شش برگزار شده است.

حامد دهقان به عنوان کیوریتور مجموعه ی وضعیت نامشخص با گردهم آوردن آثاری از مهرانه آتشی ،کتایون کرمی و شیرین محمد از هنرمندان معاصر  و نمایش آن در گالری شماره شش تهران به زوایای ناپیدای نقد وضعیت زیستگانی پرداخت . هر کدام از هنرمندان از افق ذهن خویش نابسامانی های منطقه ای ، بحران های زیست محیطی ، امنیت خصوصی ، سازو کارهای ایدئولوژیک و در یک کلام خشونت سیستمی و پنهان را به چالش کشیده است .


اما آنچه که انگیزه ی اصلی و پیش”رانه” ی این یادداشت بر مجموعه وضعیت نامشخص بوده در حقیقت نوع نگاه کیوریتور این مجموعه و هنرمندان آن به مفهوم خشونت است . خشونتی که از نوع پیشتر تعریف شده ی آن نیست اما عمیقا آزارمان می دهد .

در این جامعه سرد و سرریز از خشونت (حال چه خشونت فنوتیپ با ظاهری عدالت طلبانه و چه خشونت برآمده از توجیه گری اهداف و قانون مدار ) ذهن جمعی از کشف تمایزات و تشخیص انواع خشونت ناتوان و از تلاش برای کشف آن هم گریزان است . رد ناشمار زخم های خشونت پنهان بر پیکره ی جامعه آنقدر کبره بسته که مقاومت در برابر تهاجم همه جانبه ی این پدیدار منجر به معادله ای بازگشتی در بستر نمادین می شود . این عطوفت قهقهرایی خود قساوتی سیستمی ست که بر منصه شاهی انحاء خشونت تکیه زده است. واکنش به خشونت در این مجموعه نه تکرار حدیث مکرر و گزارشی زیر پوست شهری از قساوتی ایجابی ست و نه نگاره های برآمده از سوبژکتیویته ی توجیه گر ابزار (وسایل) خشونت . هوشمندی این مجموعه در نوع نگاهش به مقوله ی خشونت است . تفحصی کژنگرانه که فریب جذابیت و  دلبریِ  واکنش بلافصل در پی خشونت عریان را نخورده است . ( پاسخ های فوری به خشونت های عریان و پرخون برای عوام  بسیار جذاب ، آرامش بخش و اعتماد به نفس آفرین است).

نقد

خشونت های تروریستی ، جنایت های قبیله ای و مذهبی ، خونریزی های متعصبانه ، آشوب های شهری و اعتراضات سرکوب شده ی دانشجویی به غایب تحیرزا و اغواگرند و هر انسانی را به سرعت وا میدارند تا در متقابل این کنش های خشونت آمیز به خیال خویش آزاد اندیشانه عمل کند ، سینه سپر کند، بی گدار به آب بزند و کمی وجدانش را آرام کند . این واکنش های سطحی و موضعی بخشی عمیقتر و کشنده تر خشونت را نادیده میگیرند و به شکلی ضمنی در آتش آن می دمند . خشونتی که بنیامین آن را خشونت خدایگانی و ژیژک به مدد آن خشونت پنهان و سیستمی را تبیین نموده است  . از آنجایی که واکنش به  خشونت  و همدردی با آسیب دیدگان در جوهر خود همچون گردابی مجذوب کننده است و توان اندیشیدن را از سوژه میگیرد میبایست با دقت بیشتری لایه های پنهان این مقوله را شکافت چرا که این مقوله مانند کوه یخ بخش عظیم ناپیدا و نیمه ای تاریک دارد . در مقابل این خشونت کنشگرانه ی عریان و همه فهم ، خشونت پنهان و سیستمی ای وجود دارد که لبه ی باریکش تیزتر  و مهلکتر و خونریزتر از خون ریزی های کنشگرانه است . در واقع  میتوان گفت خشونت نمایان و سبک سرانه و همه فهم تنها پاسخیست به خشونت سیستمی و نهان که طبقه متوسط را تا بن استخوان سوزانده است . این وجه تاریک خشونت زاییده ی صنعتی شدن و  سرمایه محور شدن زندگی انسان است. گردش سرمایه و سفته بازی و تعریف مدرن تقسیم کار کم کم شیره واقعیت زندگی را مکیده وآنرا  مبدل به  اسکلتی شکننده  از روزمرگی گردانده است. در حقیقت این سرمایه داری است که از قالب انتزاعی خارج و به امر واقع بدل گردیده و در پس آن شهوت فتیشیستی کالا طبقه متوسط را به خوابی مصنوعی فرو برده است.

حرارت شدید از تاثیر خشونت / مهرانه آتشی

در مجموعه حرارت شدید از تاثیر خشونت تصاویر پراکنده و پینه شده به هم با کنتراست و نسبت های متفاوت مخاطبش را به عنوان فاعل/ مفعول شناسا در موقعیت سرگشتگی قرار میدهد . مهرانه آتشی با رویکردی خشونت آمیز و شاید برآمده از کینه ی شخصی از چنین سیستمی بدون اینکه در پی پاسخ باشد فقط نطفه ی سوال را در ذهن مخاطب قرار داده  و مخاطب شوریده را همچون آبستن حاصل از همخوابی در بستر نمادین بی رحمانه به حال خود رها کرده است . ابژه ها با رنگ های گرم و تیره در پس زمینه های سرد و نمور و چسبناک نگاه مخاطب را بیشتر با خود همراه میکنند .  قیمت و مفهوم ارتباط و انعکاس به عنوان مضامین اصلی آثار مهرانه آتشی از جمله مفاهیمی هستند که در بازتعریف خشونت نقش مهمی ایفا کرده اند  .

مهرانه آتشی در مجموعه حرارت شدید از تاثیر خشونت به قلب ماجرا زده است ، بخشی از مجموعه کلاژی است از تصاویر اجسام  تحت تاثیر نور و حرارت ، تصاویر پراکنده از شهر ها ، قیمت ها ، دوربین های امنیتی و تصاویری که به واقع نشانگر پیشرفت و پیشروی تساهل گرایی و روامداری جامعه ی مصرف گرایند . بریده های متعدد از رفله ی نور و گرما بر سطوح براق و رنگارنگ با یاد آوری مفهوم کژنگری لاکانی و وهم دیداری و اعوجاج حاصل از خطای دید که بصیرت مان و در پی آن ستون های قضاوت مان را به لرزه در می آورد  .  سرگیجه  و وهم آلوده بودن  این تصاویر خود گواه  این است که زندگی در چنین جامعه ای فروکاست شده و تقلیل یافته به جنون مصرف زیستگانی.

نقد

Mehrane Atashi, Intense Heat From Violence Impact, 2015

باید بیاد داشته باشیم با شروع دوره ی پسامدرنیته نظام سرمایه از سوژه انسانی منفک گردیده و خود به مثابه اندیشنده اختیار پول و شهوتِ مصرف را به دست گرفته و  با گذر زمان سفته بازان را هم در خود بلعیده است. اربابان خوش خط و خال بر خلاف اسلاف سرکوبگر و نژادپرست جزم اندیش با در پیش گرفتن رویکردی تساهل گرا و روامداری و سردادن شعارهای انسان دوستانه و جمع کردن اعانات هم خود را تطهیر میکنند و هم این سازه را قوام می بخشند . در واقع همین واقعیت که گزارش آماره های اقتصادی  در جامعه گواهی بر سطح زندگی و شان معیشت انسان ها شده نشانگر فروبلعیدن هنجار ها توسط جامعه سرمایه محور شده است.

از طرفی واقیت مجازیِ سرمایه داریِ این سیستم قدسی اما انگلی ، جوهر وجود خودش را هم بلعیده است . حساب های پروزن دیجیتالی که تنها اعدادی روی کاغذند مانند دوقطبی های جوهر ستیز دیگرِ محصولِ سیستم  همچون گروه های کانال های اجتماعی ( گروه های در آن افراد منفرند )  سکس چت (معاشقه ای که که فاقد ویژگی های ارتباط فیزیکیست ولی با این اوصاف منجر به اصل لذت ) ، ماء الشعیر (آبجو بی الکل) و قهوه بی کافیین . همین ضدیت با جوهر وجودی ست که سررشته ها را محو میکند و شناسایی خشونت را سخت تر و سخت تر و همدوش با کنش گران خوش ذات و درویش نماهای سرمایه دارِ انفاق گر ریشه دوانده و  ناخواسته جایگاهشان را در هیرارشی توزیع ثروت تحکیم و تیغ پنهان این خشونت را تیزتر و مستتر تر میکنند .
نقد

نقش دوگانه شیشه در معماری امروز و کارکرد آن در آثار شیرین محمد

دیگر شیشه ها نه نقش پنجره را بازی میکنند و نه چندان نقش مدخل نور .  چرا که بسیاری  از شیشه ها اصولا اجازه ورود هوا را نمی دهند و باتوجه به فضای بسته شهری انتظار نور چندانی را نمیتوان از آنها داشت .  شیشه نمونه ای پیچیده از همان مقولات جوهر ستیز مذکور است خصوصا شیشه های رفلکس . شیشه های رفلکسی که در روز امکان دید را تنها برای ناظرین درون خانه ایجاد میکنند و نقش همان دیوار را برای ناظرین بیرونی ،  شب ها باعث شب کوری ناظر درونی شده  و  امکان دید شفافی را برای ناظر خارجی فراهم میکنند. این شیشه ها ( شب ها) تبدیل می شوند به دعوتنامه ای برای سایرین ناپیدا  و برای اکران عمومی زندگی خصوصی . شیشه هایی که در طول روز امکان لذت جانشینی و  شهوت نظر بازی را به صاحبانشان هدیه میکنند و یادآور میشوند که حتی درون خانه هایتان هم حریم خصوصی نیست . شاید قانون  آن را حریم خصوصی بداند اما منطق آن را بر نمیتابد . درونی ها باید یا در تنهایی هم رعایت کنند و یا به شیوه ای مازوخیستیک به شهوت نظربازی “دیگری” تن دهند .

اما آثار شیرین محمد  در مجموعه ی “واحد اندازه گیری : متر مکعب” وجه بزرگتری هم دارد . شیشه ها به شکلی کلی تر حد و مرز حریم خصوصی و سیستم دولتی را به چالش میکشند و با ایجاد پرسش های بنیادین ضعف ایدئولوژیک و پشتوانه ی فکری وضع و اجرای احکام در لایه های فردی و عمومی  را نشان میدهند. حتی خود دولت مردان  هم در این سیستم در حریم شخصی خودشان امنیت نخواهند داشت . چون شیشه ها هر حریمی را به سخره میگیرند و یادآور میشوند که هیچکس تنها نیست . شیرین محمد با دست گذاشتن روی این مقوله ی پارادوکسیکال مخاطب را دست کم برای لحظه ای به دام می اندازد و وا می دارد تا افکارش و رفتارش در خصوص حریم شخصی و عمومی را مورد بازبینی قرار دهد .

نقد

Shirin Mohammad, The Unite Of Measurement : m3 , 2016

 

نقد

مطابق با آرای ژیژک سوپراگو برخلاف انتظار به عنوان عذاب وجدانِ مسدودگر عمل نمیکند  بلکه بیشتر از راه اعمال عذاب وجدان بر میل رهایی سوژه را به ایجاد خشونت تحریک نموده و سوژه هم به منظور کسب رضایت سوپراگو هر چه بیشتر در شیپور خشونت می دمد و ستیزه جو تر میشود . همین “میل” که شالوده ی تشکیل خشونت است از میان “دیگری” استخراج میشود زیرا که میل ما همواره  میل دیگری است.

دیگری بزرگ در قالب قانون و نهادهای ضابط و توجیه کننده ی خشونت خود محرک اصلی سوژه شهوت اصیل قانون شکنی و خشونت ورزیست . علاوه بر همه اینها نسبت خشونت و جهان را نباید از یاد ببریم . به اعتقاد ژیژک پاک کردن جامعه از خشونت بی فایده است ؛ اما بی فایده نیست بلکه در حقیقت عملا ناممکن و بی معنی است .  اشمیت هم در آرا ی خود این را تایید میکند که اگر سطح صفر خشونت یا همان بستر آرمانی عاری از خشونت در جامعه ای برقرار باشد خشونت مفهوم جوهری اش را از دست میدهد . اگر امکان خشونت ورزیدن از میان برداشته شود هرگونه سیاست ممانعت از خشونت به طور کل بی معنا خواهد بود . خشونت همواره پشت در است .

پاسخ خشونت

مع الوصف انواع نهادهای حمایتی و تلاش های هم دلانه ی حامیان آسیب دیدگان و کمیته های اخلاقی اگر نگوییم اساسا کذب و جعل است لااقل میتوان گفت بیهوده و بی اثر می باشد و نهایتا به پیکره ی سیستم خشونت پنهان استحکام می بخشد . اشتباه فاحش این کمیته ها و نهادهایِ افکارِ عمومیِ نگرانِ تساهل گرا و امیدوار همین جا شکل میگیرد . زیرا که اساسا قطب مقابل خشونت بی خشونتی و جهان عاری از خشونت نیست.  نظام دوقطبی خشونت ورزی و بی خشونتی لااقل ازین جهت که خشونت را شاخص اعتبار میدانند مشترکات عمیقی دارند .

در مقابل می توان نتیجه گرفت پاسخ یا کلا هرگونه کنشی در برابر خشونت کنشگر و خونریز به خودی خود همبستگی با خشونت پنهان و سیستمی به بار می آورد .  اما در این وضعیت نامشخص عاری از جوشش ایدئولوژیک و خالی از هویت فکری نبض “واهمه” ی از دست رفتن همان داشته های زیستگانی ضامن بقای ساختارهای اجتماعی ست . به زعم ژیژک تزریق سرم هراس و واهمه در شریان های مدنی از سوی زور ورزان و کهنه گرایان سفته باز و جباران ِ سوار بر امواج نقدینگی صورت می پذیرد تا عامل تداوم شان باشد . اما بیشتر به نظر میرسد غلیان واهمه از درون خود سیستم تراوش کرده و حتی صاحبانش را هم جادو کرده و به بازی گرفته است .

آلودگی محیطی یک از انواع این قیم خشونت یعنی واهمه می باشد . آلودگی و در شکل جدی تر آن بحران زیست محیطی درست  به همان علت که سوژه ذاتا خشونت گر است محصول سوژه است زیرا که سوژه ذاتا میل به بی نظمی و ایجاد آلودگی در اطرافش دارد. ایوو مورالس رییس جمهور بولیوی در سال ۲۰۰۸ در یادداشتی به نام نجات زمین از چنگال کاپیتالیسم تغیرات اقلیمی آلودگی های زیستگانی و بحران های زیست محیطی را نتیجه مستقیم کاپیتالیسم عنوان کرد . اما این یادداشت سبکسرانه و تا حدی احمقانه در کنه خود به درستی متضمن این نکته است که کالا محور شدن اقتصاد ، مصرف گرایی، سرمایه محور شدن و تولید روزافزون و افزار گسیخته ی صنعتی نقش بسیطی در تولید گازهای گلخانه ای تغییرات اقلیمی آلودگی های منطقه ای و شهری ایفا میکند . در واقع شکل و شدت آلودگی در مناطق شهری بیشتر تحت تاثیر نظام درآمد زایی آن جغرافیا ( توریسم ، کشاورزی، صنعت) می باشد . آلودگی محیطی و منطقه ای همچون ابزار تزریق واهمه هم محصول خشونت ورزی و عصیان سوژه و هم ضامن باقی ماندن آن در همان حد زیستگانیست . نقد

رهیافت ها به آلودگی محیطی/ مجموعه “نظام ناحیه ای” کتایون کرمی

آلودگی محیطی پیامد بلا فصل و جدایی ناپذیر زندگی مدرن است . پس از اختراع ماشین بخار و تقسیم کار ، نظام تولید انبوه ، شهوت مصرف و اقتصاد فتیشیستی جریان معیشت را وارد مرحله دیگر نمودند . از طرف دیگر جنون تولید کالا ، میل به زایش تقاضای عمومی و فراهم آوردن شرایط فضای رقابتیِ مصرف همه وهمه زیر سایه کسب سود بیشتر توجیه عقلانی پیدا میکند . تا قرن ها مصرف بی رویه منابع طبیعی و آلوده کردن محیط زیست بدون نگرانی ادامه داشت تا  اینکه میانه های سده بیستم زنگ خطر توسط عده ای شنیده شد . آلدو لئوپلد در ۱۹۴۹ منشوری تحت عنوان اخلاق در زمین  را در مورد لزوم حفظ اخلاق در مقابل محیط زیست نوشت و در ۱۹۷۹ عده ای از فلاسفه به درخواست فعالان محیط زیست وارد کارزار تدوین فلسفه ی اخلاق زیست محیطی شدند .

اما حالا در مقابل مسایل زیست محیطی همگان اذعان دارند که کار دیگر از آلودگی صرف گذشته و به بحران زیست محیطی بدل گردیده است. در برخورد با این بحران رهیافتهای متفاوتی وجود دارد …

رهیافت اول شامل جدی نگرفتن بحران است که ژیژک آن را ذیل تعبیر ” می دانم  که قضیه جدیست …اما با اینحال… ”  تفسیر میکند که پاسخی متقابل به امر واقع است و حکمش بسان حکم همان تعبیر  ” مرگ هست اما برای همسایه ” می باشد . اما به جای آن تعبیر لاکانی بغرنج واقعیت شناور بر سطح امر واقع در این شرایط کارامد است . آثار کتایون کرمی به بهترین وجه این تعبیر لاکانی و برندگی ناپیدای  این وجه خشونت را به تصویر میکشند. ابژه های کتایون کرمی بر بستر قاب شناورند . ببینید پس زمینه ی روشن ابژه ها چه خوب خود را پس کشیده اند تا آلودگی ها برجسته تر چند لایه تر و بیرون زده تر خود را نشان دهند . مانند کبره ی نقش بسته برپوستی شفاف  خود را از قاب بیرون کشیده اند  انگار انگشت اتهام به سمتی دیگر دارند . کنتراست بالای آثار کرمی در رسیدن به این مهم یاری اش میدهد . این کنتراست و تفاوت پر وزن یادآور شدت برهم خوردگی موازنه  در معادلات منجر به خشونت است که درخواستی از سر استیصال از مخاطب برای تطهیر خویش دارد . عدم تقارن ابژه ها در قاب و تمرکز زدایی از آلودگی ها در قاب های وی همگی در تصویر بی واسطه این بحران تنها به عنوان بخش کوچک روی آب مانده ی امرواقع تاثیر گذارند.

 

نقد

Katayoun Karami, Zone System, 2016

رهیافت فرافکنی  هم پاسخی اغراق آمیز و روان تنانه به امر واقع است به شکلی که دیگر از فرم خارج شده و صرفا پاسخی شبه تسویه حساب به “دیگری” ست .  در این حالت بحران های زیست محیطی تا زمانی که مجموعه ای از اتفاقات کوچکند هنوز چندان بحرانی نشده اند و  نادیده گرفته میشوند . اما زمانی که ابعاد این مشکلات زیستگانی از حدود انسانی فراتر رفت ما میمانیم و این هیولایی که حالا به خیالمان پاسخیست  از طرف نیروهای فرادستی . مشت کوبنده ی طبیعت به انسان به خاطر کفران و بی بند و باری در رابطه اش با طبیعت و یا قهر و عقوبتی خداوندی در پاسخ به معصیت های ما .  به هر صورت مسئولیت مستقیم این بحران را از خودمان سلب میکنیم و انگشت اتهام مان را به سوی  نیروهای بزرگتری چون دولت ( صرف نظر از نقش پررنگش در ایجاد و حل بحران)  به عنوان آغازگر این مشکلات میبریم تا در واقع برائت کنیم و سلب تقصیر . اما کتایون کرمی سلاحش را بر شقیقه ی مخاطبش قرار می دهد . هم به کیفر عامل بودن در ایجاد این جنس خشونت و هم به جرم احتمالا بی تفاوتی مان نسبت به حضور این جنس از آلودگی ها در فضای زیستگانیمان .  کتایون کرمی با انتخاب آگاهانه زباله های شهری متشکل از اعلامیه ها و برگه های تبلیغاتی شهری هم بت وارگی کالا در جامعه مصرفی مان را مورد نقد قرار داده و هم دیالکتیک  نیاز – مصرف را به چالش میکشد و ما را به عنوان کارگزار این ناهنجاری ها مورد شماتت قرار می دهد .

نقد

در نهایت

آدورنو در اخلاق صغیر در جایی بیان میکند که پس از آشویتس ، شعر سند وحشی گری و بربریت است و به طور کل فرهنگ پس از آشویتس  و حتی نقد تند آن چیزی جز آشغال نیست . در واقع این نا شاعرانگی تنها راه امکان بخش شعر و هنر است . به طور کل در تاریخ هر جا کلام از توصیف بازمانده هنر یگانه راه تبیین است . پس خشونتی که همانطور که قبلا گفته شد نه از بین رفتنیست و نه می توان به درگاهش سرخم کرد تنها هنر میتواند آن را به چالش بکشد . با این همه این اعتبار تا زمانی پا برجاست که هنر در حال کنش باشد و این سِحر تا زمانی خاصیت دارد که برقرار باشد.

 

[/one_half_last]

 

 

 

 

 

نویسنده