پرونده گزارش سال | سالی که گذشت …

سالی که گذشت…
سال نود و پنج در حالی به پایان می‌رسد که هنوز در بهت و حیرت اتفاقات چندماهه اخیر بسر می‌بریم، مرگ‌های ناگهانی بزرگان و هنرمندان یکی پس از دیگری، حادثه ساختمان پلاسکو و شهادت آتش‌نشانان، سیل، گردو خاک برف و بوران، تصادفات قطارها، ماندن زیر بهمن، قیل و قال ناشی از پیروزی ترامپ در انتخابات امریکا و اقدامات تحیر برانگیزش و…

اما از همه این‌ها که بگذریم جریان هنرهای تجسمی در سالی که گذشت روندی پویا و پرجنب وجوش را دنبال می‌کرد و ما شاهد تاسیس گالری‌های جدید و انبوهی از نمایشگاه‌ها بودیم در کیفیت‌های متفاوت اما با کمیتی قابل توجه.
سال گذشته همچنین سالی پربار از نظر تعدد مسابقات و کارنماهای گسترده برای هنرهای تجسمی بود، تغییر رویه جشنواره هنرهای تجسمی فجر، کارنماهای متعدد انجمن نقاشان ایران، نمایشگاه‌های گروهی گسترده در خانه هنرمندان ایران، دوسالانه دامون‌فر، جایزه ویستا، تلاش‌های شهرداری تهران برای تداوم طرح نگارخانه‌ای به وسعت یک شهر، برانگیخته شدن توجه تلویزیون به هنرهای تجسمی به عنوان موضوعی جدی و تاثیرگذار و اتفاقات متعدد دیگر که همگی نشان از بالا رفتن سطح فعالیت‌ها در حوزه دولتی و خصوصی در فضای هنرهای تجسمی بود.
از طرفی حراج‌خانه تهران با برگزاری حراج زمستانه برای اولین بار زمینه را برای ورود هنرمندان جوان‌تر به حراجی و بازار هنر فراهم آورد و همچنین گالری‌های تهران برخی به روال گذشته و برخی نیز به تازگی برنامه‌های منظمی را برای فروش ترتیب دادند که بسیاری نیز تا اواسط فروردین سال آینده ادامه خواهد یافت.
همچنین پیوستن گسترده جوانان در بازه سنی ۳۰-۴۰ سال و بعضا جوان‌تر به جمع گالری‌داران و هنربانان(کیوریتورها) و گسترش مشارکت‌های بین‌فرهنگی با هنرمندان سایر کشورها، و تمایل هنرمندان ایرانی مقیم خارج برای همکاری و برگزاری کارنماهای متعدد و نشست‌ها و رویدادهای فرهنگی در ایران را نیز می‌توان از نقاط برجسته و قابل توجه در سال گذشته دانست که اثرات آن جدا از ایجاد تحرک و تبادل تجربیات، موجب باز شدن نسبی فضای تجسمی ایران می‌شود و نقطه پایانی است بر تصورات و تخیلات از راه دور و بدون پشتوانه درباره آن‌چه بیرون از مرزهای ایران در فضای هنری رخ می‌دهد.

سالی که گذشت
پیامی که در تمامی این رویدادها واضح و قابل روئیت است این است که گویا بالاخره دست‌اندرکاران امور به این نکته پی‌برده‌اند که هنرهای تجسمی دارای فواید بسیاری است یا می‌تواند باشد، چه از نظر کسب شهرت و چه از نظرگاه اقتصادی و البته فرهنگی. به نظر می‌رسد مسئولین این نهادها چه دولتی و چه خصوصی ناگهان پی به ضرورت وجود و توسعه این حوزه برده‌اند و همگی آستین‌ها را بالا زده‌اند تا از چهره تکیده هنرهای تجسمی غبارروبی کنند. اما این توجه بیشتر به کدام سمت متمایل شده و چه جهتی را در پیش گرفته‌است؟ و از آن مهم‌تر آیا موجب توسعه آن شده‌است؟ و باز مهم‌تر از همه این‌که آیا این توسعه از نوع پایدار و در جهت بهبود و توسعه امر فرهنگی است؟ یا امری کوتاه مدت و شراره‌ای ناپایدار است؟
این درحالی است که از منظر حقوقی، قوانین شفاف و دال بر مالکیت معنوی و حق تعقیب یا اصولا تعریف نشده‌اند و یا فاقد ضمانت اجرایی هستند، همچنین مسائل مالیاتی برای آثار هنری در هاله‌ای از ابهام قرار دارند و هیچ طرح جامع و یا پژوهش کاملی در زمینه آثار تجسمی تولید شده در سال‌های اخیر، وضعیت مالکیت و ارزش اقتصادی آن وجود ندارد. بازار هنر که باید پشتوانه‌ای باشد برای شکل‌گیری هنر حرفه‌ای نیز به دلیل فقدان مطالعات اقتصادی و عدم شفافیت قوانین مالیاتی برای خریداران آثار هنری و هنرمندان، نمی‌تواند افراد را برای سرمایه‌گذاری در این بازار قانع کند و به این ترتیب است که سوالات برجای خود باقی‌ می‌مانند و رابطه نامتجانس بین این اقبال و این فقدان راه به جایی نمی‌برد. اما امید به این‌که با بازتر شدن فضای تجسمی و گسترش ارتباطات بتوانیم شاهد آغاز جریانات موثر در زمینه تدوین و ساماندهی به مسائل ریشه‌ای باشیم نیز وجود دارد.

یک سال تجسمی

قسمت های قبل را اینجا بخوانید:

نویسنده