بهمن محصص از حراج کریستیز تا حراج تهران با اثر عقاب نابینا

بهمن محصص حراج تهران
بهمن محصص از حراج کریستیز تا حراج تهران با اثر عقاب نابینا
۱۳۸۹ – ۱۳۰۹
قیمت: ۷۰۰-۹۰۰  میلیون تومان
این اثر بهمن محصص در آوریل ۲۰۰۹ در حراج کریستیز دبی ارایه شده است.
عنوان: عقاب نابینا

رنگ و روغن  روی بوم

۱۰۰×۶۵ سانتیمتر

تاریخ اثر: ۱۳۴۷

بهمن محصص حراج تهران
بهمن محصص

بهمن محصص در نوجوانی نقاشی را از حبیب محمدی، نقاشی که در آکادمی هنری مسکو تحصیل کرده بود، فراگرفت (۱۳۲۷). چندی نزد جلیل ضیاءپور آموزش دید و به انجمن «خروس جنگی » پیوست و سردبیری نشریه «پنجه خروس » را برعهده داشت (۱۳۳۲) به ایتالیا رفت و دوره کوتاهی را در آکادمی هنرهای زیبای رم گذراند(۱۳۳۳).

محصص برای نخستین بار مجموع های از نقاشی هایش را در باشگاه نیروی سوم به نمایش گذاشت (۱۳۳۱) و از آن پس نقاشی‌ها و مجسمه هایش در نمایشگاه های انفرادی و گروهی متعدد در ایران و دیگر کشورها به تماشا درآمدند. همچنین آثارش به بینال‌های تهران، ونیز و سائوپائولو راه یافت. در سال ۱۳۴۲، به قصد فعالیت‌های فرهنگی و هنری به ایران بازگشت و علاوه بر برگزاری تعدادی نمایشگاه انفرادی، آثار نویسندگانی چون پیراندلو، مالاپارته، یونسکو، کالوینو و ژان ژنه را به فارسی ترجمه و منتشر کرد و

چند نمایشنامه از جمله «هانری چهارم » پیراندلو را به روی صحنه آورد. بار دیگر به ایتالیا بازگشت و در آنجا چند سفارش مجسمه برای نصب در تهران اجرا کرد.

محصص در ایتالیا درگذشت.

بهمن محصص آشنایی و دلبستگی عمیقی به نیما یوشیج، شاعر نوپرداز ایران داشت. نیما در نامه‌هایی به محصص، او را «نقاش باشی » خطاب می‌کرد و محصص آثار بسیاری را متأثر از اشعار نیما پدید آورد. تابلوی «عقاب کور » متواند اشارتی به شعر «عقاب نیل » باشد که نیما در سال ۱۳۰۸ سروده است. نیما در این شعر عقاب کور و پیری را توصیف می کند که جوجه‌هایش می بایست راه او را ادامه دهد.

بهمن محصص حراج تهران
نیما یوشیج، بهمن محصص و نیکولا بوویه در منزل نیما، ۱۳۳۱ ش

در اثر حاضر نیز بهمن محصص، عقاب کوری را به تصویر کشیده که با هیبت تندیس وار، مهیب و سهمناک خود نشانی از تلخی و دشواری زیستن در محیطی ناپایدار، مضطرب و مسموم را به بیننده القا میکند که شاید در این برهه تاریخی گریزی از آن نبوده نباشد. عقاب سهمگین بر تخم‌هایش نشسته، به امید تولدی دوباره و اوج گیری پرندگان کوچکی که زاده می شوند و به زودی بر پهنای آسمان به پرواز درمی‌آیند. کوریِ عقاب همچون جامعه ای که چشم بر پیرامون خود بسته و محصص عمری را در رصد این سکوت پر صدای سخت جانکاه گذرانده، نشان از آینده مبهم و غفلتی تاریخی دارد. بر مبنای یک برداشت تاریخی از این خوانش اثر محصص می توان گفت مانع از شکل گیری فضای فکری آزاد و چند قطبی می گردد. اشکال پیچ در پیچی چون مارهایی به هم تافته، نوباوگان عقاب را در بر گرفته اند؛ عقاب نابینا در سکوت سنگینی که بر اثر حکم فرماست، خود را در برابر فرزندانی که قرار است متولد شوند، بی دفاع می‌بیند.

مسئله تکنیک، رنگ گذاری و ساخت زمینه اثر، از ویژگی های مهم در آثار بهمن محصص محسوب می شود. همان طور که در این اثر دیده م یشود، رنگ های نیما یوشیج، ماهیتی جسمانی و سنگین دارند؛ به طوری که این سنگینی، گویی عناصر تصویر شده را با جاذبه ای شدید بر سطح بوم ثابت کرده است. عقاب و جوجه‌هایش چون یک میراث باستانی هزاران ساله، حالتی تندیس گون، مسخ شده و سنگی به خود گرفته اند. مثل اغلب آثار هنرمند، تنها به پس زمینه ای تکرنگ اکتفا شده است؛ تا بدین ترتیب با افقی نامعلوم، عقاب بر بلندای کوهی در ناکجاآباد تصور شود. درفیلم مستندی که از محصص ساخته شده، به خوبی دیده می‌شود که او چطور با قلم موهای سرپهن، درشت و زبر، زمینه کارهایش را می سازد و نقاشی را سرانجام با همان قلم به پایان م یرساند *. حالا در چنین پسزمینه ای، عقاب سخت در چارچوب اثر گرفتار آمده و به ظاهر خواسته ای جز جَستن ندارد و افسوس که در این خواسته ناتوان است.

نیما می سراید: «زین گونه، یک عقاب دگر نیز مانده پیر / بگسسته از نهیب، دل بسته بر مَقر / مانده به تن شکسته و اندوهگین به دل / چون چشمهاش گوش، خالی ز هر خبر/ از جا نمی رود، وگر از جای م یرود / واماندگی او، او را شده هنر / نه با تنش سلامت و نه قوتش به طبع / نز قوّت دگر یک لحظه بهره وَر / پوسیده استخوان را مانَد، چو آتشی ست / کاو را نمانده جز خاکستری به سَر .»

* مستندی با عنوان: چشمی که می شنود، ۱۳۴۶ ، ساخته احمد فاروقی قاجار

اطلاعات بیشتر از برگزاری حراج تهران را اینجا بخوانید:

نویسنده