چهره لُمپنیزم معاصر | گفتگو با هنگامه عابدین

نگاهی به مجموعه «جدی نگیر» در گفتگویی با هنگامه عابدین 

سایت تندیس: مریم روشن‌فکر

چهره لُمپنیزم معاصر

در پس ترافیک یک روز شلوغ کاری، پس از گذشتن از خیابان‌هایی که روزی سرسبزترین باغ‌های شهر تهران را در خود جای داده بودند، به دیدن نمایشگاه هنگامه عابدین می‌روم، مجموعه‌ای با عنوان «جدی‌نگیر» که در گالری گلستان به تماشا گذاشته شده‌است.
عابدین نقاشی است با سابقه‌ای طولانی شامل چهار نمایشگاه انفرادی و چندین نمایشگاه گروهی و همکاری پیوسته و مستمر با انجمن نقاشان ایران. خانم عابدین به جز نقاشی شاعر و نویسنده است و آثاری از او تا کنون به چاپ رسیده و سبقه فعالیت در همه این زمینه‌ها را می‌توان در آثار او و مجموعه نقاشی‌هایش نیز دنبال نمود.


جدی نگیر هنگامه عابدین گفتگویمان را با نگاهی به نقاشی مفهومی آغاز می‌کنیم، عابدین برای آثار خود لحنی انتقادی برگزیده است و آن را اینگونه توصیف می‌کند:
«تم انسانی در بیشتر آثار من وجود دارند و من در نقاشی به تصویر کردن برداشت‌هایی که از انسان و بستری که در آن زندگی می‌کنم می‌پردازم، این آثار بیشتر از هرچیز تجربه زیسته من به عنوان یک انسان و فردی از اجتماع است. آن‌چه بیش از همه مرا متاثر می‌کند رخدادهایی است که هر روز در جهان اتفاق می‌افتد، رخدادهایی که مرا شوکه می‌کند، دنیای درهم و برهمی که در آن زندگی می‌کنم و آدم‌ها، که در مقابل این جهان بی‌اعتنا و شاد و شنگول هستند. این دوالیته بین شوخی و جدی آن‌چیزی است که بیش از همه بر من تاثیر می‌گذارد.»
از او درباره سابقه فکری و تصویری این نمایشگاه می‌پرسم که او توضیح می‌دهد: نمایشگاه «جدی نگیر» در ادامه نمایشگاه دیگری است که در همین گالری برپا شده با عنوان: «شوخی-جدی»، عابدین درباره نمایشگاه قبلی خود می‌گوید: «در نمایشگاه شوخی-جدی غلبه با لحن جدی بود ولی در این نمایشگاه بر لحن شوخی بیشتر تاکید شده است تا شاید این تقابل بین رخدادهای فاجعه‌بار و لُمپنیزم جاری بیشتر خود را نشان ‌دهد. در واقع لمپنیزم چیزی است که بیش از همه مرا آزار می‌دهد. انسان‌های بی‌خیالی که در حال غرق شدن هستند و نمی‌دانند در اطرافشان چه می‌گذرد، انسان‎هایی که درون انحطاط فرهنگی و ابتذال فرهنگی گرفتار شده‌اند.»جدی نگیر هنگامه عابدین 
تعریف فرهنگ سوالی بود که عابدین آن‌را اینگونه پاسخ داد: « فرهنگ از نظر من شناخت تمام بسترهایی است که در آن زندگی می‌کنیم، بسترهای اجتماعی، اقتصادی، روانی و غیره»
اما اینکه عابدین رابطه نقاش و فرهنگ را چگونه می‌بیند، چیزی است که خود درباره آن می‌گوید: «نقاش فقط یک فرد قلم به دست نیست، او باید پیرامون خود را بشناسد و در آن دخیل باشد، او باید تجربه زیسته خود را در نقاشی به کار ببرد تا به اثر خود عمق بدهد در غیر این صورت کارش باسمه‌ای است. اما نقاش راه‌حل ارائه نمی‌دهد این کار او نیست، بلکه کار روشن‌فکر است، البته این به این معنا نیست که نقاش نمی‌تواند روشن‌فکر باشد و همچنین یک روشن‌فکر نیز الزاما نقاش نیست، نقاش یک بیانگر است، او پرسش ایجاد می‌کند، او اندیشه تولید می‌کند.»
در مورد آثار خودش می‌پرسم و اندیشه‌ای که در آن می‌بیند: « همان طور که در بیانیه نمایشگاه گفته‌ام، از نظر من جهان پیرامونم در بستری بهم ریخته ناهماهنگ و تکثری پر سرعت راه خود را می‌رود و من این انسان وامانده و از خودبیگانه، مبهوت و گنگ از این چندپارگی، بی‌عمل مانده‌ام. بستری از پدیده‌های جدی و کمیک که ماهیتی تراژیک دارند و جهانی کاریکاتوری را شکل می‌دهند که من سعی کرده‌ام آن را به تصویر بکشم.جدی نگیر هنگامه عابدین 
به عقیده من هنرمند اول به خودش متعهد است و آن وقت است که می‌تواند تاثیرگذار باشد، دانستن تاریخ و فرهنگ برای هنرمند لازم است، این شوخی بودن و جدی نبودن جهان نشان‌دهنده فقدان است، که البته حسابش با مقوله طنز جداست، انسان بدون طنز انسان مرده است. تاکید من در این نمایشگاه به تصویر کشیدن این فریب و این فقدان است. کاری دشوار یعنی به تصویر کشیدن یک معنا در واقع.
مطالعه نکردن و حساس نبودن به جهان پیرامون از جمله آفت‌هایی است که به نظر من جامعه ما به آن مبتلا شده‌است.»
نظر او را درباره طنز تلخ و ردپای روایت و شخصیت‌‍‌پردازی دراماتیکی که در آثارش وجود دارد می‌پرسم: «بله همین کاریکاتوری بودن نشان دهنده همان طنز تلخ است و اینکه برخی آثار داستانگویی دارند یا ناخودآگاه شخصیت پردازی می‌شوند مانند این پیرزن که سوزنی در دست دارد و تاجی باسمه‌ای روی سرش است می‌تواند به تجربه من در داستان‌نویسی بازگردد، اما سعی کرده‌ام با عدم تاکید مستقیم بر جنسیت و زمان و مکان به این شخصیت‌ها یک وجهه جهانشمول بدهم. در مورد روایت نیز این تلاش برای خروج از قاب و خروج از واماندگی است که به تصویر کشیده شده است.»
در مورد مراحل کار از او می‌پرسم: « من برای تابلوهایم اتود نمی‌زنم هرچند دائم در حال طراحی هستم، اما نقاشی برای من بیرون ریختن یک حس درونی است، خلق یک حس بیرونی در مخاطب و مخاطب برای من بسیار مهم است اما نه به هنگام خلق اثر بلکه این دغدغه که اثر من در او تاثیر بگذارد برای من وجود دارد، یا حسی را در او برانگیزد و یا به تفکر وا دارد، می‌خواهم که او با انرژی من در ارتباط قرار بگیرد، به همین دلیل مستقیم روی بوم کار می‌کنم، اما قبل از آن خیلی به تابلو فکر می‌کنم تا حس ایجاد شده در من مستقیم و بدون واسطه اتود بر بوم ظاهر شود.»جدی نگیر هنگامه عابدین 
هنگامه عابدین در این مجموعه ۱۰ تابلو از آثار خود با ابعاد مختلف از ۵۰*۶۰ تا ۱۵۰*۱۰۰ سانتی متر را به نمایش درآورده که با تکنیک آکریلیک و رنگ و ورغن روی بوم کار شده‌اند و همان‌طور که گفته شد، او با نگاهی اجتماعی و روانشناسانه تصاویر خود از اعوجاج فرهنگی پیرامونش را با ترکیبی از رنگ‌های فام و پرکنتراست و ترکیب‌بندی‌های مستقل و متنوع از طیفی به شدت رها تا بسته و قرینه در کنار هم قرار داده‌است، مجموعه‌ای از تصاویر روحیه زیبایی‌شناسانه مستقلی را بازتاب می‌دهند و او را قادر ساخته‌است، درون و بیرون جهان زیسته خود را از خلال تصاویری با ذهنیتی چندضلعی نشان دهد تصاویری که در جزء و کل به هم پیوسته و در عین حال از هم مستقل هستند.

دیگر نوشته‌های مریم روشن فکر را اینجا بخوانید:

مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر

مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران  و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند  و مدرس نقاش کانادایی .

0 comments
سعیده افروخته

سعیده افروخته | معنای درونی یک شهر

سعیده افروخته | معنای درونی یک شهر نقدی بر نمایشگاه شهر: باززایی، در گالری هپتا سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر شهرها بیش از اینکه صرفا جایی برای زندگی باشند یک مفهوم کلی هستند، مفهومی عمومی با لایه‌های بسیار، هر شهری از تعداد بیشماری از نمادها و نشانه‌های فرهنگی به اضافه رنگ‌ها، بوها و حس‌ها تشکیل شده‌است. معنایی که ما از شهر داریم اغلب به همین خاطره‌های ثبت شده توسط حواس پنجگانه و تعداد بیشتری احساسات برانگیخته ذهنی مربوط […]

0 comments

مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر

مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران  و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند  و مدرس نقاش کانادایی .

0 comments
حمید هادی نژاد گالری ثالث

حمید هادی نژاد با حفره‌های چهارگوش فراموشی

حفره های چهارگوش فراموشی نقدی بر نمایشگاه سیاه چاله های زمینه حمید هادی نژاد نگارخانه ثالث سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر گالری ثالث در نمایشگاهی که گذشت، میزبان آثاری از حمید هادی‌نژاد بود. هادی‌نژاد مجموعه‌ای از سیاه‌چاله‌های خود را به گالری آورده و بر دیوارها چیده‌است. هنگام مواجهه با آثارش اولین چیزی که دیده می‌شود، استحکامی ساختاری است که مخاطب را در برابر گریز یا بی‌توجهیی فلج می‌کند. آثار او به معنای واقعی کلمه «چشم-گیر» هستند، خاصه اینکه […]

0 comments

مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر

مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران  و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند  و مدرس نقاش کانادایی .

0 comments
یحیی دهقانپور سیب سوم

یحیی دهقانپور نگاه تیزبین و عکاسانه موبایلی

یحیی دهقانپور نگاه تیزبین و عکاسانه موبایلی نگاهی به نمایشگاه عکاسی یحیی دهقانپور در گالری آران سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر یحیی دهقانپور معلم محبوب عکاسی سه نسل از عکاسان ایران امروز است. استادی از نسل عکاسان خیابانی که لحن عکاسانی مانند لی فریدلندر، رابرت فرانک و وینو گرند را دارد و اوست که این اسطوره‌ها را به عکاسان ایرانی معرفی کرده‌است. دهقانپور در معیت احمد عالی از زمره افرادی بودند که از ابتدا عکاسی را با دید هنری […]

0 comments

 

 

نویسنده