گلداسمیت علیه وارهول | مناقشه‌ای دیگر بر سر حقوق مؤلف در دنیای هنر

مناقشه‌ای دیگر بر سر حقوق مؤلف در دنیای هنر
گلداسمیت علیه وارهول
دنیاگردی مجله تندیس شماره ۳۷۵  | سجاد عمادیحقوق مؤلف در دنیای هنر گلداسمیت علیه وارهول

نیویورک، آمریکا: بنیاد اندی وارهول و لین گُلداسمیتِ عکاس در یکی از دادگاه‌های فدرال منهتن پرونده‌هایی را علیه یکدیگر گشوده‌اند. این مرافعه‌ی قضایی که پرسش‌هایی را در مورد اقتباس یا تصرف هنری مطرح نموده است، سال گذشته آغاز شد و به مجموعه‌پرتره‌های وارهول از خواننده و نوازنده‌ی شهیر، پیرینس راجرز نلسون، مربوط می‌شود. گلداسمیت مدعی است آثار وارهول از عکس ۱۹۸۱ او از این ستاره‌‌‌‌ی پاپ برداشت شده‌اند، و وی تنها اجازه‌ی یک بار استفاده از عکسش را به‌عنوان منبع خلق تصویری برای مجله‌ی Vanity Fair داده بود. وارهول به جز تصویرسازی برای Vanity Fair، ۱۵ پرتره‌ی دیگر از پیرینس بر اساس عکس مورد مناقشه تولید کرد، که از مجموع ۱۶ پرتره، ۱۲ عدد از آن‌ها فروخته شده‌اند و چهار کار دیگر هم در موزه‌ی اندی وارهول نگهداری می‌شوند. در سال ۲۰۱۶، در پی مرگ پیرینس، بنیاد وارهول با دریافت ده هزار دلار به شرکت کوندی نست اجازه داد تا از یکی از پرتره‌ها در طراحی جلد یکی از مجلات اختصاص‌داده‌شده به موسیقی‌دان فقید استفاده کند. گلداسمیت اکنون معتقد است خلق آن ۱۵ نسخه‌ی دیگر، و همچنین اعطای مجوز همه‌‌ی ۱۶ کار از سوی بنیاد، نقض قانون حقوق مؤلف است که حق امتیاز انحصاری برای بازتولید، نمایش و انتشار کارهایی بر اساس عکس را برای او محفوظ می‌داند. وی چنین استدلال می‌کند که اعلام رأی به سود بنیاد وارهول، بازار عکاسان تجاری برای فروش مجوز استفاده از تصاویرشان را نابود می‌کند و به هنرمندانی که از آثار دیگران برداشت می‌کنند، مجوز بهره‌گیری رایگان می‌دهد. در همین حال، بنیاد وارهول می‌گوید پرتره‌ها استفاده‌ی به‌حق و منصفانه از عکس بوده، و مصرّانه از دادگاه درخواست کرده است تا در «طرف درست تاریخ بمانند و تلاش گلداسمیت برای نادیده گرفتن متمم اول قانون اساسی و سرکوب خلاقیت هنری را رد کنند». بنیاد همچنین معتقد است این آثار زیبایی‌شناسی و معانی متفاوتی دارند و بازار گلداسمیت را تصرف نمی‌کنند. مطابق استدلال بنیاد، بُرش زدن و تخت کردن تصویر، کار وارهول را عاری از جسم و نقاب مانند می‌کند. به علاوه‌ی آن، درحالی‌که عکس گلداسمیت پیرینس را به‌عنوان یک شخص حقیقی تصویر می‌کند، پیرینسِ وارهول یک شمایل و توتم است که به تفسیر شهرت و شرح شرایط معاصر زندگی می‌پردازد. بنیاد تأکید می‌کند که آثار وارهول با بازار کار گلداسمیت رقابت نمی‌کنند: «آثار وارهول در گالری‌های سطح بالا و حراج‌خانه‌ها به مشتریان ثروتمند فروخته می‌شوند، درحالی‌که عکس‌های گلداسمیت از طریق گالری‌های معمولی عرضه می‌شوند که خریداران علاقه‌مند به عکس موسیقی‌دان‌ها را بازار هدف خود قرار داده‌اند». اما مطابق نظر گلداسمیت، تغییرات زیبایی‌شناختی در کار وارهول بسیار ناچیز هستند و این مجموعه جوهره‌ی عکس، ترکیب‌بندی، و عناصری نظیر نگاه عمیق پیرینس و نور شدید روی لب او را حفظ کرده است. وی همچنین اصرار دارد که بازار اعطای حق امتیاز انحصاری آن‌ها برای استفاده‌های تجاری، شامل مجلات، با هم تداخل دارد. ولی از دیدگاه بنیاد، این دادخواهی واقعاً در مورد «میراث اندی وارهول و حفاظت از آثار هنری مبتکرانه و دگرگون کننده‌ی اوست».

جدیدترین اینستالیشن مت‌کالیشو در  کویین‌هاوس

اینستالیشن مت‌کالیشو در  کویین‌هاوس

گیرینویچ، انگلیس: یک اینستالیشن مهم از هنرمند مطرح بریتانیایی، مت کالیشو، در کویین هاوس به نمایش درآمده است. این کار با عنوان نقاب جوانی، که به شکل ویژه سفارش داده شده، واکنش مستقیمی به یکی از مهم‌ترین نقاشی‌های موجود در گنجینه‌ی موزه، یعنی نقاشی نمادین و قدرتمند «پرتره‌ی آرمادا از الیزابت اول» است. پرتره‌ی آرمادا یاد مشهورترین نبرد دوران حکومت الیزابت اول (۱۵۵۸-۱۶۰۳م) را گرامی می‌دارد؛ این نبرد کوشش نافرجامی از سوی نیروی دریایی اسپانیا (آرمادا) در حمله به انگلستان در سال ۱۵۸۸ بود. اگرچه این نقاشی اندکی پس از حمله‌ی اسپانیا کشیده شده است، زمانی که ملکه تقریباً ۵۵ ساله بود، اما زنی را تصویر می‌کند که بسیار جوان‌تر به نظر می‌رسد. با الهام از این تصویر کمال‌گرایانه از ملکه‌ی خاندان تودور، کالیشو با پیشگامان طراحی جلوه‌های ویژه همکاری کرده است تا با بهره‌گیری از فناوری جدید، یک نقاب متحرک الکترونیکی بسازد که چهره‌ی الیزابت در سنّی که پرتره در آن کشیده شده را تقریباً بازسازی می‌کند. این نقاب که مستقیماً در برابر پرتره‌ی آرمادا نصب شده، هر دو الیزابت پا به سن گذاشته، و همیشه جوان را در گفتگوی با هم قرار می‌دهد.

اینستالیشن مت‌کالیشو در  کویین‌هاوسبه‌واسطه‌ی این کنارهم قرارگیری دقیق، اثر کالیشو جنبه‌های متفاوت_واقعی و خیالی_ ملکه را مورد مطالعه قرار می‌دهد، و با مفاهیم فناپذیری، دستکاری حقیقت، تبلیغات سیاسی و حد وابستگی قدرت زنانه به ظاهر و جوانی، دست‌وپنجه نرم می‌کند. با استفاده از اسکن دیجیتال پرتره‌های الیزابت و قالب‌ریزی تمثال او به صورت الکتروتایپ، در کنار توصیفات معاصران از چهره‌ی وی، هنرمند صورت سرد و بی‌روحی از الیزابت خلق کرده است. کالیشو که برای درهم‌آمیزی فناوری و هنر شناخته می‌شود، به الیزابت در مقابل چشمان بازدیدکنندگان حیات مجدد می‌بخشد. هنرمند با بدون پوشش گذاشتن عامدانه‌ی قطعات الکترونیکی پشت سر نقاب، که حرکت آن را تسهیل می‌کند، به القای این موضوع می‌پردازد که در پس وجهه‌ی عمومی الیزابت، هر حرکت او به دقت کنترل می‌شده است. در حالی‌که پرتره‌های الیزابت برای خوشامد او طراحی می‌شدند، اما درک او از این حقیقت را نیز مورد تأکید قرار می‌‎دهند که تصویر عمومی او می‌تواند در راستای نمایش قدرت و اقتدارش مورد استفاده قرار گیرد. به‌عنوان یک زن با ذکاوت، او از این ابزار برای کمک به غلبه بر تعصبات فرهنگی_ که به دلیل جنسیتش با آن‌ها مواجه بود_ و همچنین برای تبلیغ محسّنات، توانایی‌ها و شایستگی‌اش به‌عنوان یک رییس دولت مؤنث، سود می‌برد.

اینستالیشن مت‌کالیشو در  کویین‌هاوسدر دنیای رسانه‌های اجتماعی امروزی و دل‌مشغولی نسبت به دستکاری عکس‌ها برای بازنمایی سوژه‌ها در بهترین شکل‌شان، کار کالیشو پرسش‌هایی را در مورد دغدغه‌های تاریخی و مدرن نسبت به ظاهر زنانه مطرح می‌کند. الیزابت پیشگام بسیاری از تجربیات در زمینه‌ی دستکاری تصویر بوده که فناوری مدرن آن را تسهیل کرده است. کالیشو از مخاطبان دعوت می‌کند تا تنهایی و انزوایی را که ممکن است در لایه‌های زیرینِ ارائه‌ی یک تصویر اجتماعیِ به‌دقت تنظیم‌شده نهفته باشد، مورد مداقه قرار دهند.

www.rmg.co.uk

جنجال جدید بنکسی

در روز حراج اثرش در ساتبیزجنجال بنکسی در حراج ساتبیز

لندن، انگلیس: حراج‌خانه‌ی ساتبیز روز پنج‌شنبه اعلام کرد خریدار اثری از بنکسی که قسمتی از آن تنها لحظاتی پس از فروش نابود شد، مراحل خرید خود را به انجام رسانده است. نقاشی دختر با بادکنک پس از آنکه به مبلغ ۱٫۴ میلیون دلار چکش خورد، با حرکت به‌سمت پایین از میان دستگاه کاغذخُردکنی که در قاب آن پنهان شده بود، عبور داده شد. نسخه‌‌ی تغییر‌یافته‌ی این نقاشی اما اکنون از سوی شرکت احراز اصالت آثار بنکسی، Pest Control، به‌عنوان یک اثر هنری جدید با عنوان عشق در سطل زباله است مورد تأیید قرار گرفته است. خریدار ناشناس، که ظاهراً یک مجموعه‌دار زن اروپایی و یکی از مشتریان قدیمی ساتبیز است، انجام معامله با قیمت پیشنهادی در شب حراج را پذیرفته است. مسئول بخش هنر معاصر اروپای ساتبیز می‌گوید: «بنکسی یک اثر هنری را در حراج نابود نکرد، بلکه یک اثر دیگر خلق کرد. متعاقب مداخله‌ی غافلگیرکننده‌ی او در شب حراج، خرسندیم که فروش کارِ به تازگی نام‌گذاری‌شده‌ی عشق در سطل زباله است را تأیید کنیم؛ نخستین اثر در تاریخ که در طول یک حراج به صورت زنده خلق شده است.» خریدار کار می‌گوید: «هنگامی که هفته‌ی گذشته چکش پایین آمد و کار بریده و خُرد شد، در ابتدا شوکه شدم، اما کم کم پی بردم که بخشی از تاریخ هنر را خواهم داشت.» برخی از کارشناسان حتی معتقدند اکنون ارزش این کار می‌تواند تا دو برابر قیمت قبل بالا برود. بنکسی در پی شیطنتش در تخریب کار خود، ویدیویی را در اینستاگرامش به همراه این نقل قول منسوب به پیکاسو منتشر کرده است: «اشتیاق به نابودی هم یک اشتیاق خلاقانه است.» تیری اِرمَن، مدیر آرت‌پرایس هم باور دارد این کار پرفورمنسی در راستای «حاضر آماده‌های» مارسل دوشان است. یکی از کارشناسان حراج‌خانه‌یArtcurial پاریس هم به این نکته اشاره می‌کند که هنرمند مراقب بوده تا کار به‌صورت کامل تخریب نشود؛ چرا که بدین ترتیب تبدیل به چیز دیگری می‌شود و به‌واسطه‌ی شایعات و سروصداهای ایجاد شده در شبکه‌های اجتماعی، هاله‌ای از اهمیت و نمادین بودن، گرد آن به وجود خواهد آمد. اگرچه ساتبیز اعلام کرده که آن‌ها هم از این واقعه شگفت‌زده‌اند، اما کارشناسانی هم هستند که معتقدند با توجه به بررسی دقیق آثار هنری و قاب آن‌ها پیش از حراج، بی‌اطلاعی ساتبیز می‌تواند مورد تردید باشد.

برگزاری دومین نمایشگاه انفرادی

اِندیدی امفیله

اِندیدی امفیله

لندن، انگلیس: گالری روزنفلد پورچینی، دومین نمایشگاه انفرادی از آثار هنرمند نیجریه‌ای، اِندیدی اِمِفیِله، را برگزار نموده است. این نمایشگاه که حول محور نقاشی‌های بزرگ میکس‌مدیای تئاترگون شکل گرفته است، همچنین پرتره‌هایی در قطع متوسط و منتخبی از کارهای روی کاغذ را شامل می‌شود. مجموعه‌ی جدید هنرمند که از واژگان بصری غنی او سرچشمه گرفته، همچنین این نگاه تاریخی به زنان به‌عنوان پیکره‌هایی زیبا، که خلاصه‌ی یک گرایش مردانه‌ی همگون شده است، را به چالش می‌کشد. شخصیت‌های مؤنث جوان، به شدت مغرور و از خود مطمئن، تنها بازیگران نقاشی‌های او هستند. ژست لاقید آن‌ها، بیزاری نسبت به سازگارپذیری مرسوم را نشان می‌دهد و رفتار و پوشش‌شان به هیچ وجه تلاشی در جهت اغوای نگاه مردان نیست، بلکه نمودی از یک ضرورت ناب زنانه را تجسم می‌کند. به‌واسطه‌ی تصویر کردن سرهای اغراق‌شده و استفاده‌ی مکرر از عینک‌های عجیب‌وغریب، که حاکی از تلاش و جست‌وجوی زنان برای مصونیت است، امفیله خرافات رایج و ضعف‌های درونی را در می‌آمیزد. در حالی‌که عناصر کلاژ‌شده و پارچه‌هایی که به صورت سنّتی نمادهای غرور و مادری هستند، در نقاشی‌ها بافته شده، و کیفیتی قابل لمس به آن‌ها می‌دهند، هنرمند ترکیبی اصیل از ارجاعات فرهنگی معاصر و اصول زیبایی‌شناختی سنتی نیجریه‌ای را پیش چشم مجسم می‌کند. کارهای او به زبانی جهانی سخن می‌گویند. این «دموکراسی» یکی از یگانه‌ترین نقاط قدرت امفیله است، با این حال در پس بازیگوشی ظاهری، جدیت هدف و مقصود موج می‌زند. وی می‌گوید: «من از کارم برای تغییر نوع ارزیایی زنان از خودشان استفاده می‌کنم، با پیروی نکردن از استانداردهای اجتماعی و انتظاراتی که از آن‌ها وجود دارد؛ زنی فارغ‌البال که پشیزی برای این‌ها ارزش قائل نیست». اندیدی امفیله (متولد ۱۹۸۷) در ابوجای نیجریه و لندن ساکن و مشغول به کار است.

اِندیدی امفیله

دنیاگردی شماره قبل را اینجا دنبال کنید:

نویسنده