مهرداد رهام هنرمندی که مجسمه سازی را ترک گفت

مهرداد رهام هنرمندی که مجسمه سازی را ترک گفت

رپورتاژ : گفتگو با مهرداد رهام (دریکوند) منتشر شده در مجله تندیس شماره 378-388


«امروزه کمترین گنجینه‌ای را در دنیا میتوان سراغ جست که بر تارک آن قطعه‌ای زیبا از فرهنگ  و هنر دیرپای این سرزمین ندرخشد و بر آثار ایرانی گنجینه‌اش فخر نفروشد. هنری که با پیشینه‌ای چندهزار ساله، سرشار از حکمت و شگفتی، بی‌تردید گنجینه‌ای برای هنر امروز ما هم هست. استاد دریکوند با خاستگاه جغرافیایی لرستان اقلیم هنر چند هزار ساله، از غنای فرهنگی سرزمین‌اش الهام می‌گیرد و زیبایی و رازآمیزی هنر لرستان را با احساس و ادراک معاصر و شخصی‌اش می‌آمیزد و آثاری را فرا رو می‌نهند که نشان از استادی او در شناخت، ساخت و پرداخت هنر کهن این سرزمین دارد. هنرمند معاصر اگر نتواند از این ذخایر عظیم هنری بهره‌ای نگیرد، بی‌تردید در دنیای هنر معاصر هویت و خاطرات قومی وتاریخی خود را از دست می‌دهد. آثار آقای دریکوند بهره‌مند از همه این خاطرات قومی است اما خوانش و زبانی امروزین دارد و هنر معاصر  ما امروز چقدر به این شناخت و توجه نیاز دارد».

مهرداد رهام دریکوند

مجید ملانوروزی (نقاش و مدیر کل اسبق اداره کل هنرهای تجسمی کشور)

مهرداد رهام (دریکوند) هنرمندی است که هرچند آثار زیادی خلق کرده و تحسین صاحب‌نظران را نیز برانگیخته، اما در پس سال‌های متمادی تلاش و کار، گلایه‌های بسیاری دارد از آن توجهی که از آثارش دریغ گشته‌است. تا جایی که امروز خود را در انتهای مسیری می‌بیند که این‌همه برای ساختن آن زحمت کشیده. پای درد دل او نشستیم تا مجالی باشد که بیشتر با او و هنرش آشنا شویم.

کمی از خودتان بگویید و اینکه هنرمندانِ امروز را چگونه می بینید؟

این روزها هنرمندان طراز اول تقریبا دو دسته شده اند، یا کاملا وابسته به دولت هستند و یا به نوعی تلاش می کنند تا خودشان را به خارج وصل کنند تا توسط آنها به شهرت برسند. اما من هیچگاه جزو این دو دسته نبودم و خالصانه تمام زمانم را وقف هنر کردم، حتی خودم را وصل نکردم به هیچکدام از سبک‌ها. من استادی نداشتم و در طول 25 سال فعالیت به صورت خودآموز کار کردم.

شما فعالیت هنری‌تان را از کجا آغاز کردید؟

من از 17 سالگی کارم را با مجسمه سازی آغاز کردم، در آن زمان اکثرا با گل کار می کردم و بعدتر آثار سفال من در ناپل ایتالیا از لحاظ متریال و تکنیک منحصر به فرد شناخته شدند زیرا کاملا مختص خودم هستند.

در زادگاهم استان لرستان، هنرمندان تجسمی همیشه لطف خاصی نسبت به بنده داشتند و من را به عنوان رئیس انجمن تجسمی استان انتخاب کردند. در واقع اگر به عقب تر برگردیم، مفرغ های لرستان شهرت جهانی دارند و حتی در موزه ی لوور قسمتی را به این مفرغ ها اختصاص داده اند، این پیشینه ی قدرتمند که البته در آن زمان به عنوان هنری تزیینی استفاده می شدند و معمولا مجسمه هایی از الهه های باستانی بودند، برای من الهام بخش بود. ما در ایران سبقه ی چندین هزار ساله ی هنر مجسمه سازی داریم که این هنرمندان متریال مفرغ را خودشان ابداع کردند.

دکتر کاووسی (منتقد سینما) درمورد کارهای من این‌گونه نظر داده بودند:

«من یقین دارم زمانی که مهرداد کار می کند روح آن کاسی‌های اولیه در جسمش حلول می کند و او این ها را خلق می کند.»

البته خودِ من خیلی معتقد به این مسئله نیستم.

من از ابتدا به مفرغ های لرستان گرایش پیدا کردم اما با رویکردی متفاوت به صورت مدرن و معناگرا. در واقع تلفیق هنر سنتی و مدرن.

میراث فرهنگی قصد داشت تا با ترفندهای مختلف هنر من را مصادره به مطلوب خودش بکند، در واقع نشست ها و مصاحبه ها و مراسم بسیاری برای من ترتیب دادند و در نهایت هنر من را به گونه ای بازتاب دادند که من صرفا شبیه سازی و بازآفرینی اشیاء باستانی را انجام می دهم و این ضربه ی بزرگی به من وارد کرد.

من بعضاً به صورت تفننی گاهی برای خودم کار مولاژ هم انجام داده ام، اما تخصص اصلی من قلمزنی، سفال، ریخته گری و مجسمه سازی است و در تمام این زمینه ها نمایشگاه هم برگزار کرده ام.

مردم ما متاسفانه هنوز در پی دوران باستان هستند و به اینکه امروز در چه جایگاهی ایستاده ایم بی توجه اند و می خواهم بگویم که در آن زمان که میراث فرهنگی کارهای من را به عنوان بازآفرینی آثار باستانی معرفی کرد بازتاب خیلی زیادی در این مورد گرفتم و این برای من ضربه ی سختی بود و تمام خلاقیت های ذهنی من نادیده گرفته شد.

کمی در مورد زمان این اتفاقات بگویید.

حدود سال 83 و 84 که من نمایشگاهی با عنوان «میراث خاک» در فرهنگسرای ملل قیطریه داشتم که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت ولی به نظرم برای من اتفاق مفیدی نبود چون همان زمان بود که میراث فرهنگی این ضربه را به من زد و چند اثر از من نیز مصادره کردند.

بنده از برخی از اشخاص خاص هم گلایه دارم، مخصوصا بازیگران مطرح کشور که من آثارم را به ایشان هدیه دادم و معمولا ابراز علاقه می کردند نسبت به ایران باستان اما هیچ کار خاصی حتی در جهت معرفی من انجام ندادند. در صورتی که اگر همان زمان مثلا یک مجسمه ی چینی وارد کشور می شد حاضر بودند برای خریدش پول های گزافی هزینه کنند.

موضوع دیگری که من درمورد کارها از سمت مدیران استان دریافت کردم این بود که کارهای شما در جهت تکریم سلطنت و پادشاهان گذشته است و اگر در قالب اسلام و هنر اسلامی کار کنید ما از همه نظر از شما حمایت خواهیم کرد.

من خودم با افتخار می گویم که نسل اندر نسل مسلمان هستم اما هنر سفارشی نمی شود. این برای من یک توهین است چون از من خواسته اند که سبک خودم را به کل کنار بگذارم و سبک مورد نظر آنها را پی بگیرم.

پس در این سال ها آن چه که شما تلاش کرده بودید به دست آورید به شکل دیگری جلوه داده شد، درسته؟

بله کاملا و از هنر من در جهت منافع خودشان استفاده کردند.

استاد تناولی درمورد آثار من گفته بودند که این کارهایی که من می بینم حتی طرح اولیه اش با کامپیوتر هم امکان پذیر نیست.

من ارادت خاصی به آقای تناولی و مرتضی شایسته دارم و یکبار به دعوت ایشان در دفتر کارشان حاضر شدم و از طرف هدایت فیلم با الهام از کارهای من فیلمی ساخته شد به نام «حرکت اول» که البته خودم خواستم که نامم را در تیتراژ نیاورند.

درمورد شرکت در نمایشگاه های خارجی هم افرادی موانعی برای من ایجاد کردند و به من اجازه ندادند که آثارم را از کشور خارج کنم.

اگر موافق باشید کم کم از بحث مشکلات خارج شویم و به خود آثار بپردازیم؟

من دارم به این فکر می کنم که دیگر دست از کار بکشم و هنر را کنار بگذارم.

درمورد آن وجهه از کارهایتان بگویید که دیده نشده و خودتان تاکید کردید که ضربه خورده و به طور کلی درمورد خودِ ذات کارهایتان توضیح دهید؟

تنوع کارهای من بسیار وسیع است، من مجسمه هایی می سازم با ابعاد مختلف تا یک متر و از صفر تا صد با دست کار می کنم و اصلا از ابزار و دستگاه های امروزی استفاده نمی کنم، و تمام طراحی های کار مختص خودم است. طراحی های آثارم معمولا در حال خوابیدن و یا در خواب به ذهنم می رسند به همین علت همیشه یک کاغذ و قلم در کنارم هست تا آنها را ثبت کنم.

در کارهای سفالی من هم از چرخ و هم از حجم استفاده می کنم، در واقع تلفیقی از ظرف و مجسمه که البته این ظروف تزیینی هستند و غیر قابل استفاده.

در کارهای جدیدم حدود دو سال است که من به سمت سبک های مدرن و معناگرا رفتم و مجسمه های مفرغی را کنار گذاشته ام، به دلیل اینکه واکنش مثبتی از سمت مردم و میراث فرهنگی دریافت نکرده ام.

منطقه ی لرستان به لحاظ زیستی و فرهنگی و همچنین پیشینه های تاریخی چقدر بر کارهای شما تاثیر گذاشته؟

نام فامیل ما دریکوند است و طایفه ی دریکوند بر می گردد به اولین سکه ی زمان داریوش و جد بزرگ ما وزیر ارشد داریوش بوده. فردی به نام «دریک» که بهترین صنعتگر زمان خودش بوده و این سکه را خودش طراحی می کند و ایشان از کاسی های لرستان بوده اند که به دلیل صنعتگری اش به نزد داریوش بزرگ دعوت می شود. امروزه نیز وقتی که وارد آن منطقه می شوی گویی به صدها سال قبل برگشته ای و مردم همچنان به همان سبک گذشته زندگی می کنند.

برای مجموعه ی جدیدتان که آثار مدرن و معناگرا هستند تا به حال نمایشی داشته اید؟

برای افراد خاصی اعم از گروهی از بازیگران مطرح سینما و اساتید بزرگی از جمله آقای تناولی، آقای ملانوروزی، آقای خورشیدی و غیره… در فضایی خصوصی که آقای مرتضی شایسته فراهم کرده بودند. همچنین باید از  جناب آقای صدر، آقای مظفری و آقای حسنی نیز تشکر کنم که همیشه سعی در دلگرمی دادن به بنده داشته‌اند.

آیا برنامه ای برای نمایش مجدد آثارتان دارید؟

با این شرایط و در وضعیتی که عرض کردم هنرمندان دو دسته شده اند و من به هیچ یک از آنها تعلقی ندارم خیر و قصد دارم تمام توانم را بگذارم روی سینما و نویسندگی. تا به اکنون دو کتاب نیز نوشته ام و دغدغه ی رمان نویسی هم دارم.

درست است که می گویند هنر انتها ندارد اما من حس می کنم که در سبک خودم به بالاترین سطح رسیده ام و با توجه به بی مهری هایی که درمورد هنرم دیده ام قصد دارم مجسمه سازی را کنار بگذارم زیرا علاقه ای به سمت و سو گرفتن ندارم.

علیرغم میل باطنی و لطمه ی روحی که به من وارد می شود، این تصمیم بزرگ را گرفته ام و می خواهم تمام وقتم را برای سینما، فیلمنامه نویسی و کارگردانی به کمک آقای شایسته و هدایت فیلم صرف کنم.

آیا این حس داستان گویی در مجسمه هایتان هم دیده می شود؟

بله، هرکسی که آثار من را دیده این مسئله را ابراز کرده. به عنوان مثال آقای ملانوروزی، آقای شایسته. و کارگردان بزرگ ایران آقای مسعود کیمیایی که من اثری از خودم به ایشان داده بودم و در زمان جابجایی تنها این اثر را خودشان شخصا به محل جدید می‌برند و اثری که سال 80 به پارسا پیروزفر دادم و هنوز ایشان به من زنگ می‌زنند و ابراز می کنند که این اثر به شدت من را تحت تاثیر قرار می دهد.

پس شما از اینکه سازمان میراث فرهنگی هنرتان را به شکل دیگری مطرح کرد گله مندید؟

بله به شدت اما من می خواهم تشکری کنم از وزارت فرهنگ و ارشاد به خصوص آقای حسینی که بسیار به من لطف داشتند.

جنبه ی فانتزی آثارتان بیشتر برایمان شرح دهید؟

تقریبا می شود گفت داستانی مانند گیل گمش که اگر شما مجسمه اش را ببینی کاملا متوجه می شوی که مربوط به آن روایت است، آثار من از این منظر همان طور که داستان های باستانی را روایت می کنند، مدرن هستند و فانتزی ذهن خودم.

درمورد گیل گمش بیشتر توضیح دهید و اینکه چه تاثیری روی کارهایتان گذاشته؟

من بیشتر سعی کردم در نگاه اولی که بیننده آثارم را می بیند تخیلش فعال شود و هرکس در حد تخیل خودش برای آن اثر داستان سرایی کند و این همان جنبه ی دیده نشده ی آثار من است.

پس به همین دلیل است که شما به سمت داستان گویی مستقیم و فیلمنامه نویسی رفته اید؟

بله، به همین دلیل است که من به داستان نویسی مستقیم گرایش پیدا کرده ام.

درمورد داستان هایتان بگویید که بیشتر در چه رابطه ای هستند؟

داستان های من بیشتر سورئال و خیال پردازانه هستند و تنه ای هم به باستان می زنند. شخصیت ها در مکان و زمان هایی تخیلی هستند و حتی نوع گویش هایشان تخیلی هستند.

نویسنده های محبوب شما چه کسانی هستند؟

از ایران صادق هدایت و صادق چوبک

از نویسندگان خارجی هم همینگوی، گابریل گارسیا ماکز، سلینجر و فاکنر

من داستان گیل گمش را هم خیلی دوست دارم و کشتی و طوفان آن را با تمام داستانش به صورت مجسمه ساخته ام.

در واقع تمام دغدغه ی من قصه گویی بوده است.

از دوران ریاست تان بیشتر بگویید؟

من در دوران ریاست انجمن تجسمی و ریاست اتحادیه ی صنایع دستی، پیشنهاد طرحی را دادم که داستان های شاهنامه را به صورت مجسمه کار کنیم که متاسفانه موافقت نشد و من از سمتم استعفا دادم.

برای کارهای خودتان تا به حال مجموعه ی مجسمه های داستانی کار کرده اید؟

من مجموعه ای را کار کرده بودم که سال 84 فردی به نام کنسولگری دوبی خودش را به من معرفی کرد و من 50 تا از آثارم را به آنها دادم که آثار را به هتل کنکورد دوبی بردند و پول من را هرگز ندادند، آثاری که برای خلقشان 10 سال زمان گذاشته بودم.

همچنین در مراسم تجلیلی که سازمان میراث فرهنگی برای من گرفته بود یکی از شاخص ترین آثار من به نام «گرگ و میش» که مدرن و سه بعدی بود از متریال طلا به کل گم شد و چهار اثر را نیز  بنا به دلایل نامعلومی گفتند که منع قانونی دارد و مصادره کردند و هرگز به من بازنگرداندند.

در جاهای مختلف، هنرمندان از همه جهت حمایت می شوند اما من با اینکه کارها به کل از طرح تا ساخت زاییده ی ذهن خودم بود هرگز حمایت نشدم و همواره مورد بی مهری قرار گرفتم.

و اما صحبت آخر؟

من با این کار خداحافظی می کنم و می خواهم به صورت حرفه ای با کمک هدایت فیلم وارد سینما و فیلمنامه نویسی شوم.

در زمینه ی کارگردانی من شاگرد استاد کیمیایی بودم و به صورت کامل نزد ایشان آموزش کارگردانی دیدم.

در زمینه ی نویسندگی نیز من دو کتاب با نام «بخت کژ» و «شانس» در قالب داستان فولکلور منتشر کرده ام.

یک فیلم کوتاه نیز کارگردانی کرده ام که هنوز جایی منتشر نشده، مستند اجتماعی است با نام «زنده اند اما…»

یک فیلمنامه هم نوشته ام که در آینده به کارگردانی خودم و تهیه کنندگی هدایت فیلم ضبط خواهد شد.

و به عنوان سخن آخر می خواهم بگویم که من نمی‌دانم بگویم که متاسفم برای خودم یا متاسفم برای کشورم که حیف بوده هنر مجسمه سازی من که در دنیا منحصر به فرد بوده به فراموشی سپرده شود.»

این مطلب را با متنی از مرتضی شایسته به پایان می بریم که درباره آقای رهام(دریکوند) این گونه می‌گوید:

« هر ملتی همواره با دلیل تمایل باطنی گرایش به کشف هویت تاریخی خود دارند. استاد دریکوند به عنوان یک هنرمند با درک این مقوله و شناخت کامل از باستانشناسی و تاریخ کهن اقوام ایرانی؛ آثاری را خلق کرده‌اند که بیننده قادر به تشخیص آن به لحاظ دیرینگی و یا مدرن بودن نیست و به گونه‌ای این آثار تلفیقی موفق از هنر امروزی و باستانی است.

 نخستین بار که آقای رهام را دیدم جوانی پرانرژی و با انگیزه بود و کارهایی که انجام میداد موجب اعجاز میگردید. وی با فکر و ذهن باز و پشتکار و تلاش خود تندیس‌های مختلفی را ساخته بود که با نگاه به هر کدام از آنها  میشد به قدرت و نبوغ ایشان پی برد. به راستی او انسانی خاص با افکار پیشروتر از زمان خود اما به دنبال گذشته‌های ناپیدا بوده است. البته تنها کارشناسان و متخصصان شایسته اظهارنظر در مورد اسلوبی که ایشان از نظر کاری به کار میبرد هستند. به زعم بنده، بیننده با اشیائی روبه‌رو میشود که جزئی از تاریخ کهن این مرزوبوم محسوب میشود و او هنرمندی چیره‌دست است که تاریخ باستانی کشور عزیزمان ایران را در مقابل چشمان هر بیننده‌ای زنده میکند. در انتها برای ایشان صمیمانه آرزوی موفقیت و حصول مراتب بالاتر را دارم چرا که ایشان سزاوار مطرح شدن در سطح جهانی و شایسته ستایش هستند. دریکوند عزیز خدا نگهدارت باشد. مهرداد جان امیدوارم با تداوم این راه پرپیچ و خم را با موفقیت به سرانجام برسانی».

(مرتضی شایسته- تهیه کننده و مدیر موسسه سینمایی هدایت فیلم)

نویسنده