هزاران اکنون مجسمههای هومن باباییزاد
گالری شیرین
آوام مگ: سمیرا حسینی کهنموئی
نمایشگاه «هزاران اکنون» از منظر توصیف، حجمهایی انگارهای هستند و حاصل پندارهای آهنگیناند. هومن بابایی زاد از سال ۱۳۸۴ عضو انجمن مجسمهسازان ایران است و نمایشگاه انفرادی خود را در گالری شیرین بر پا نموده. در این کارنما، ساختار فرمهایی به موازات هم روئیت میگردد. زیر ساخت فکری حجمهای وی به نوعی از «پندار» و «گمان» نشأت میگیرند. در توصیف آثار او میتوان بستری لغزان، به سمت مغاك ژرف رویا و ناخودآگاه را مشاهده کرد.
شاکله کلی این رخداد، فرمهایی در جریاناند، که به صورت حجمهای هم خانواده، ساخته شده است. «هزاران اکنون» عنوانی است که از جریان جهت یافتهی هنرمند از هزاران جويبار روان در بستر ذهنیت پیشینی او شکل گرفته است.
پردازش فرم در این حجمها، از خاستگاه ایده و رویا، مراد شده است. «اکنونِ من» و «یاد» در حجمهای هومن بابایی زاد تبدیل به امری زیباییشناسانه از نهاد و ناخودآگاه است. بنیادی از انگیزه به صورت، توانمندی کارساز بیرونی در هنرمند، آغازگر و پایهگذار روند خلق حجمهای او محسوب میشود. پیوندی بنیادی و ژرف، بین خلق اثر به عنوان پرداختی روانشناسانه و خوانشی زیباییشناسانه در آثار هنرمند میتوان برقرار کرد. پیوندی که تنها در نمودها و نشانههای بیرونی حجمها دیده میشود ولی تحت عنوان هارمونی قابل تکثیر نیست.
از مختصات این کارنما استفاده از متریالهای متفاوتی چون شیشه و فلز است. در خوانشی پدیدارشناسانه، محور تاویل آثار، فرم، معنادار است و آنکه تا چه حد وحدت فرم و معنا در تببین این آثار به عنوان پدیدهای هنری دیده میشود، و قابل نقد است.
هنرمند در بیانیه خود میگوید تمایز بین من و اکنونِ من میتواند در سه حالت نمود پیدا کند. اول هذیانی در لایههای امن، دوم زندانی ابدی به سمت نیستی، سوم اکنون ناب. در این بیانیه رگههای هیچ انگاری فعال و روانشناسی و ایدهالگرایی دیده میشود. ایدههای حجم گونهی هنرمند به مثابهی تندبادي حرکت فعال و متاثر دارد و دريا و بستر افکار او را بر آشفته و تبدیل به شکلها و رنگهایی از فلز و سردی محسوس از آن جنس کرده است. این حرکت فعال از آگاهی در حجمهای هومن بابایی زاد، خيزابههايي سترگ، همراستا با فرم در دید مخاطب بر ميانگيزد. چگونگي تولید اين خيزابهها و نيروي كوبش و روبش در آنها، در سوژههای هومن بابایی زاد در قالب حجم، هم به توان و توفندگي تندباد به پیش فرضهای هنرمند وابسته است و هم به ژرفا و پهناوري بستر دریای دانش و آگاهی او به عنوان هنرمند.
به نظر «اکنون ناب» در مغاكِ خفته و فرو نهفته هنرمند، باقی مانده است، تا هر زمان زمينه فراهم شد و امكان يافت، برخيزد و از ژرفاها به آشكارگيِ نهاد و رويهها باز تولید شود. این باز تولید در آثار برای هنرمند به فرم بدل شده. آنچه در زیرساخت کارهای هومن بابایی زاد روي ميدهد «آموزه و انگیزهای» است که بی شک هنر از آن ميزايد و بر ميآيد. آنچه از ياد به نهاد رفته است، آنگاه با اجرای آموزهها از نهاد به ياد باز میگردد.
در تحلیل فرمهای بابایی زاد مخاطب شاهد ظهور موجوداتی ارگانیک است که در بهرهجویی هنرمند در ساخت زیباییشناسی از طریق دانش طبیعی، روندی رویاگونه را شکل داده است. این آثار به لحاظ ساخت و کیفیت فنی قابل قبول هستند و سویهی تکنیکی هنرمند را پدیدار میکند. خاستگاه «زندانی ابدی به سمت نیستی»، بستر و کرانهی سوژه است و در انگاره و نگارهای كه به آهنگ خاستگاه هنری و چگونگي بازنمود آن دو به كار گرفته شد است، بر پايهی اين نگاره و انگاره، پيوند و مرز «خودآگاهي و ناخودآگاهي» يا «ياد و نهاد» را ميتوانيم با انعکاس نقش رویای خود به عنوان مخاطب در کرانهای از گویهای حجمگونه هومن بابایی زاد مشاهده کنیم. برخورد با این فرمها به مثابهی آینهای از اشکال مولکولی و جاندار شما را در جایگاه مخاطبی منتقد قرار میدهد. پدیدهای که با ابزاری به عنوان ساخت و تولید هنری مخاطب را در بیداری، به واقعیت محض نزدیک میکند.
به واقع رگههایی از دیدگاهی عقلگرایانه یا مفهومی در آثار این نمایشگاه دیده میشود. به خصوص در آثاری که دارای نام و مشخصات غیرشاعرانه هستند. اسامی مانند «توهم آزادی» در مقابل آثاری مانند «نمود»، «فقط کمی تا هیچ» و «رویای کامل» قرار میگیرد. حجمهای هزاران اکنون سعی در ساماندهی لحنی سرد و آرام دارد، که هر دم، ريخت و رويي ديگرگون مييابد و به «منِ ناب» میپردازد. در آفريدههاي ارگانیک هومن بابایی زاد آموزه و انگيزه پيوسته همدوش و همراه ميمانند. هنرمند بر آن است كه رازها، یادها، آموزهها و رفتارهاي نهان گرايانه را بازنمايد و به تقابل جنگ سختی از مواد و چرخش فرمها پرداخته است. او خوانشی از آگاهی در بستر چرخهای از افکار در حرکت ایجاد کرده است. فرمهایی از شورشهاي درون و بي همانند را از ريخت و چگونگي آنها رها میکند و آنها را به شاکلهای متفاوت، دگرگون ميسازد.
کارهای هومن بابایی زاد، ساختاری دو سويه دارد كه در آن، به ناچار نهاد و ياد، ناخودآگاهي و خودآگاهي، انگيزه و آموزه هر دو در كارند. نميتوان يكي از آنها را كناري گذاشت. اگر يكي از اين سویهها به كناري نهاده شود، هنرمند اکنون خویش را از دست خواهد داد. اثر هنری بدون انگيزه و بدون آموزه خوانشی خشک خواهد داشت و يكسره بي بهره از ظرافت و شگرفي خواهد بود و تنها شکلی از انگيزشهاي درونی خواهد بود. آثار هنری به مثابهی شیای به دور از هر پيوند و پيام شکل میگیرند. خطر هنرمدرن، آن است که نوگرايي چيستي راستين خود را از دست بدهد. تولید معنا برای خواص رسالت هنرمند مدرن است. تاکید در هنرِ امروز آن است كه، نوگرايان دستخوش بازيها و نمودهای به ظاهر شیرینِ فرم نشوند، و هنر را به دور از تقابل درست فرهنگ و جامعه امروز قرار ندهند. این نکتهای است که در این کارنما کمتر بطور مستقیم به آن پرداخته شده است. نقد اجتماعی و هستی شناسی سپهر ذهنی هنرمند در پس فرم مدرن پنهان گردیده است.
گزارش تصویری نمایشگاه را اینجا ببینید: