دهه‌ی 90، دوران باشکوه و تاثیرگذار ویدئوآرت

دهه‌ی 90، دوران باشکوه و تاثیرگذار ویدئوآرت
بخش نخست
آوام مگ: گردآوری عاطفه مهدیانی

از آغاز ویدئوآرت تا دهه‌ی ۹۰ میلادی، ویدئو و فیلم اگرچه تکنیک‌های تولیدِ همسانی داشتند اما در محتوا مجزا بودند. دهه‌ي ۹۰ برای ویدئو عصری تأثیرگذار و دورانی باشکوه است. ویدئو تا این دهه راهی مستقل از تلویزیون و فیلم در پیش گرفته بود.

ویدئوآرت دهه‌ی 90
«بی‌احساس»، استیو مک‌کوئین، 1997

در اين دهه، هنرمندان بسياري مشغول توليد آثار اينستالِيشِنِ تعاملی، محيطي و اجرايي با استفاده از تكنولوژي ويدئو بودند. ویدئو در آن زمان برای هنرمندانی که به‌مثابهِ رسانه‌ای جدید تجربه‌اش می‌کردند جذابیت‌هایی داشت که لازم بود با شرایطی مختص به خود کشف شود و باعث شد از دهه‌ی 1990 به بعد به رسانه‌ی فیلم نزدیک شود. تلاش هنرمندان ویدئوآرت در این دهه برای ایجاد تمایز بین ویدئو و فیلم، که از نظر تکنیکی به هم نزدیک شده بودند، باعث به‌وجود‌آمدن نوعی محتوای جدید اما پراکنده در ویدئو شد. شایان ذکر است که تعدادی از موردتوجه‌ترین ویدئوهای دهه 1990، برداشتی از آثار سینماییِ قبلی بوده‌اند، که می‌توان به نسخه‌ی بسیار آهسته‌شده‌ی فیلم «روح» («روانی») ِ هیچکاک با مدت زمان 24 ساعت ساخته‌ی داگلاس گوردون (Douglas Gordon) و ویدئوی «بی‌احساس»  اثر استیو مک‌کوئین (Steve McQueen) در سال 1997 اشاره کرد.

یکی از هنرمندانی که آثارش مشخصه‌های فراوانی از ویدئوآرتِ دهه‌ی ۹۰ را داراست و می‌تواند نماینده‌ی هنرِ آن زمان و اوایل قرن جدید باشد مَتیو بارنی (Matthew Barney) است. او اوایل این دهه به ویدئو روی آورد و شخصی است كه آزادانه از ويدئو‌هاي تك‌كاناله تا پیوندهای پرجزئياتِ فيلم و ويدئو تغيير رسانه مي‌دهد و آثاري با ابعاد پرده‌ي سينما خلق مي‌كند. از آن ميان، مجموعه‌ی پنج‌قسمتیِ «کریمَستر» که در سال‌های 1994-2002 ساخته شده است قابل ذكرند.

ویدئوآرت دهه‌ی 90
کریمَستر، مَتیو بارنی

ساختن آثاری این‌چنین مبیّن گسترش و پذیرش ویدئوآرت به‌عنوانِ یک هنر از اواخر دهه‌ی ۹۰ به بعد است. در همان سال‌ها در بوستونِ ماساچوست، جرج فايفيلد (George Fifield) Video space را در ۱۹۹۱ بنيان گذاشت. او بيش‌ترِ دهه‌ي ۹۰ را مشغول گردآوری نمايشگاه‌هاي ويدئوآرت بود تا اين‌كه تغییری در افكارش پيدا شد. فایفیلد دست به تأسيس فستيوال Cyberarts در بوستون زد. اين فستيوال از ويدئوآرت تا هنر وب و واقعيت مجازي را که بازهِ وسیعی از هنر ديجيتال است شامل مي‌شد و در نوعِ خود بزرگ‌ترين در آمريكا بود. طي دهه‌ي ۹۰ در همه‎جاي دنيا اتفاقاتي مشابه افتاد؛ به‌طور مثال، سئول پایتخت كره‌ی جنوبی ميزبان بيِنال بين‌المللي در تلفیق تكنولوژي رسانه‌ها و هنرهاي معاصر بود.

در آن سال‌ها و در ادامه‌ی دیدگاه‌های فمینیستی و اجرای رسانه‌ای که از حدود سال 1968 آغاز شده بود، اورلان (Orlan)، هنرمند فرانسوی، در اجرای خود در سال 1991 با استفاده از ویدئوی دیجیتالی بدنش را به‌معنای واقعی کلمه بازپیکرتراشی کرد. او در آثارش «تناسخ اورلانِ مقدس» و «تمثال‌ها/تمثال نو» خود را خلق کرد و در خلال آن، درحالی‌که تحت بیهوشی موضعی بود، چانه‌اش مورد عمل جراحی قرار گرفت.

ویدئوآرت دهه‌ی 90
«تناسخ اورلانِ مقدس»، اورلان، 1990

مسئله‌ی هویت زنان در آثار هنرمندانِ دیگر در اواخر قرن نیز مورد توجه قرار می‌گیرد که می‌توان از چیدمان ویدئوییِ هنرمند آلمانی رُزماری تروكِل (Rosemarie Trockel) با عنوانِ «ایوان» در 1997 نام برد که تأکیدی است بر زندگی روزمره با صحنه‌های بازیِ بچه‌ها، گلوله‌های نخِ بافتنی، و با اشاره‌ای به عکس‌های دایان آربوس و تصاویری از دختران جوان که با تصاویر زنی پوشیده از رُتِیل مونتاژ شده است.

چیدمان پیپلوتی ریست (Pipilotti Rist) در بیِنال ۱۹۹۷ نقاشی دولَته‌ای بود با عنوانِ «همیشگی همه‌جایی است». ریست صحنه‌هایی از حرکت آهسته‌ی گل‌ها را با حرکت زنی با لباس زیبا که در حین قدم‌زدن شیشه‌های ماشین را می‌شکند، بر پرده‌هایی که در گوشه‌ی دیواری به هم نزدیک می‌شوند پخش می‌کند.

ویدئوآرت دهه‌ی 90
«همیشگی همه‌جایی است»، پیپلوتی ریست، 1997

از پیشتازان ویدئوهای تأثیرگذار و متعامل، می‌توان از گَری هیل(Gary Hill)  نام برد، و این تغییری است که ویدئو، با هدف کسب ماهیتی موزه‌ای، ناگزیر بدان‌سو کشیده شد. در چیدمانِ او به نام «کشتی‌های بلند» در 1992 صفحات نمایش ویدئویی به گونه‌ای قرار گرفته بودند که با ورود بیننده گویا به این صفحات شلیک می‌شود؛ به‌نحوی که با حرکت تماشاگر تصاویر عیان و نزدیک می‌شوند و جملاتی که واضح هستند آهسته محو می‌شوند.

ادامه دارد…

ویدئوآرت دهه‌ی 90
«کشتی‌های بلند»، گَری هیل، 1992

مطالب مرتبط:

نویسنده