خلاصهی کتابِ «کمپوزیسیون در طراحی»
بخش هشتم: خط و بافت
نوشتهی دیوید فرِند | ترجمهی عزتالله نورپرور | انتشارات مزدک
مجله هنرهای تجسمی آوام: تلخیص بصیرا بلبلی
از آنجا كه روابط خطي و بافتي در هم تنيدهاند و اغلب در کنار هم مورد بحث واقع ميشوند، ميبايست قبل از پرداختن به اين مباحث، عناصر و روابط اساسي فضا را درك كرد؛ یعنی روابط اشكال در ارتباط با هم درك شود و در رابطه با كل صفحه، فضاي بين مناطق را حس كرد يا توسط پوشاندن، كشش يا عدم كشش بين مناطق آزمودهشده؛ و سپس به روابط خطي پرداخت؛ زيرا خط و همچنين بافت، متضمن مسائل مرتبط با فضا هستند.
بافت، مانند رنگ روي ما تأثيري قوي ميگذارد؛ ولي برخلاف رنگ، كيفيت بافت را ميتوان با لمسكردن كشف نمود. چشم را باید بست و يك برگ كاغذ كاهي را لمس كرد، زبري آن را حس کرد و سپس به آن نگاهی انداخت؛ زبري آن را به چشم دید. اگر با پهناي ذغال روي آن خطی كشيده شود به شناخت واقعيتري از آن دست خواهیم یافت.
بسته به سطح كار، حجم وسيعي از بافت، در اختيار نقاش قرار ميگيرد. بوم ميتواند تنوعي از بافت داشته باشد؛ از كرباس نرم تا خشن يا يك سطح مقوا و حتي صفحهاي چوبي.
بنابراين خصلت بافتي، از كيفيت رنگ روي اين بومها به وجود ميآيد. تنوعي از ضربات قلممو هم وجود دارد. از قلمموي خيلي پر با ضربات تند تا ضربههاي كوتاه. ميتوان روي لايهی خشكشده نقاشي کرد؛ يعني قلممو را با رنگ كم و ملايمت روي آن کشید؛ آنچنانكه رنگهاي زيرين بهطور ناهمواري پوشيده شوند؛ از اينرو هر دو لايهی رنگ ديده ميشوند و گليز (glaze) شفاف و نيمهشفاف نيز بافتهاي ظريف و شايد نازك، بيوزن و لطيف عرضه ميكند.
كولاژها، امكانات بافتي ديگري ارائه ميدهند؛ همچنين شن، سيمان، گل، الياف يا هر متریال ديگري كه معادل آنها باشد، ميتواند امكانات بافتي متعددي در نقاشي ايجاد كند. آنها سطوحی واقعي هستند كه ميتوانند تصويری ذهني، برابر با احساس لامسه به دست دهند.
حتي كاردك، بسته به اينكه چگونه بهكار برده شود، امكانات منحصربهفرد ديگري از بافت فراهم ميآورد. ممكن است رنگها را بسیار ضخيم بهکار ببرید يا از آن براي خراشيدن، پاككردن رنگ يا بريدن استفاده کنید.
يكي از مؤثرترين راهها براي انتقال باكيفيت بافت، استفاده از شكل دايره، مربع، مثلث، يا هر شكل هندسي ديگر و با ضربات تند، دشمانند، قلابوار، زيگزاگي، پيچ و تاب، راهراه يا متقاطع، نقطه يا حتي لكهاي كمرنگ است. اين موارد علائم مشخص يا بيقاعدهاي هستند كه در طبيعت يافت ميشوند يا توسط بشر ساخته شدهاند.
هنگام استفاده از اين بافتها بايد به دو نكته توجه كرد: اول اینکه روابط بين بافت، بايد با شكلها، تنها، رنگها و خطوط ميزان باشد؛ و دوم اينكه دقت شود زندهبودن و پرمايهبودن بافت محتاطانه نشان داده شود.
خط
هر فردي از کودکی با مفهوم بافت آشنا ميشود، اما مفهوم خط و روابط آن، اغلب در كمپوزيسيون درك ناشده میماند و درک آن احتياج به همان میزان از دقت دارد که در مورد بافت ذکر آن رفت. كساني كه خط را بدون آموزش بهكار ميبرند، تشخيص نميدهند كه خط فضا را تقسيم ميكند؛ آنچه كه آنها نميتوانند درک کنند، اثر ارتباط ساختماني خط با تمام صفحه است. استفاده از خط نياز به تمرين ويژه و مستمر دارد و بايد آنچه را كه دلیل بیان احساس قرار گرفتن خط میشود، شناسایی کرد.
دوبوفه دو بافت متفاوت كنار هم را (فضاي منفي با زمينه زبر كه با عمل تراشيدن به وجود آمده و بافت بدن گاو كه از لكههاي متنوع تشكيل شده است) در رابطه قرار ميدهد.
تامپسون خط و بافت موج دارش را در كولاژ تركيب كرد. قسمت تيره تابلو از روزنامه بريده شده است، با وجود اين، او با زيركي لبهها را پوشانده و در حقيقت او از محاسن اين روزنامه در يك روش تخيلي استفاده كرده است. زمينه بافتدار روشن و متنوع به كل كار احساس قدرت بخشيده و باعث مهمتر شدن بافت شده است.
قسمتهای قبل از این خلاصه کتاب را اینجا بخوانید:
خلاصهی کتابِ «کمپوزیسیون در طراحی» | قسمت اول
خلاصهی کتابِ «کمپوزیسیون در طراحی» | قسمت دوم
خلاصهی کتابِ «کمپوزیسیون در طراحی» | قسمت سوم
خلاصهی کتابِ «کمپوزیسیون در طراحی» | قسمت چهارم
خلاصهی کتابِ «کمپوزیسیون در طراحی» | قسمت پنجم