جاگات ویراسینها، از پیشکسوتان هنر معاصر سریلانکا
پروندهی معرفی هنرمندان سریلانکا
قسمت دوم: جاگات ویراسینها Jagath Weerasinghe
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم نسیم پیرهادی
«من به اندازهی کافی گناه کردهام تا مذهب خود را شروع کنم.»
«جاگات ویراسینها» متولد سال 1954، باستانشناس و از پیشکسوتان هنر معاصر سریلانکاست. او در طبقهی متوسط شهری رشد یافت و از اوایل دههی1990 بهعنوان نیروی محرکهای قابلتوجه در توسعهی هنر معاصر سریلانکا فعالیت کرده است؛ در آنزمان، برحسب نياز به چارچوبی منسجم براي توصيف فعاليت گروهی از هنرمندان همدورهی خود عبارت «هنر دههی 90» را مطرح كرد.
در سال 2000 مجموعهی بینالمللی «تیرتا» را تأسیس کرد و تا سال 2017 بهعنوان مدیر آن فعالیت نمود؛ تیرتا، اما همچنان به پرورش هنرمندان و ابتکارات جدید خود ادامه میدهد. این مجموعه، زیباییشناسی، روشها و ایدئولوژیهای موجود در جامعهی هنر را به چالش میکشد و همواره بر ایدههای نوآورانهی هنرمندان تأکید دارد. فعالیتهایی از تیرتا که به فضاهای نمایشگاهی احتیاج داشتند با گذشت سالها افزایش چشمگیری پیدا کرد؛ و درحالیکه جامعهی هنری سریلانکا رشد مییافت، ارتباطات جهانی، اهداف، آرزوها و نیازهای هنرمندان را نیز فراهم میکرد؛ بنابراین مجموعهی تیرتا، در سال 2007 گالری «رد دات» را با رعایت استانداردها و الزامات بینالمللی تأسیس کرد که به منظور نمایش هنر تجربی و معاصر تولیدشده در برنامههای خود بود. هدف این فضای هنری، ایجاد زیرساختهایی برای حمایت و بهتردیدهشدن و ایجاد ساز و کارهایی برای ارائهی هنر به مخاطبان محلی و بینالمللی، بدون نیاز به گالریهای تجاری است و توسط خود هنرمندان مدیریت میشود.
برای ویراسینها، زندگی و هنر به گونهای در هم آمیخته شده که لازم است در هر مطالعه و خوانشی از آثارش هردو را با هم برشماریم. فعالیتهای او را میتوان در سه دسته مورد بررسی قرار داد:
نخست، آسیبشناسی وضعیتی که جامعه به مردم خود تحمیل کرده است و ناتوانی او برای مداخلهی قاطعانه در این وضعیت.
دوم، درک او از میزان قدرت نابودگر مردانه که در فرم اندام مردانه در مفاهیمی متفاوت بازنمود میشود؛ از سیاستهای قومی و نژادی گرفته تا سیاستهای جنسیتی، از بنیادگرایی مذهبی و اخلاقگرایی تا شادی پیروزی در جنگ.
سوم، اعتقاد شخصی او مبنی بر اینکه تجربیات زیستی هنرمند، در هنر او متمرکز میشود و هنر به همان میزان که کاری فرهنگی و شخصی است، سیاسی نیز تلقی میشود؛ بنابراین یک هنرمند نمیتواند خود را از پیامدها و عواقب هنرش دور سازد؛ یعنی عواقبی که هنر را که امری فرهنگی است، سیاسی نیز میسازد.
با قبول این گزاره، هنر نمیتواند بهسادگی دچار فراموشی شود. ویراسینها در یادداشتهایش، میگوید: «قلبِ در حال خونریزی در مرکز نقاشی برای داستان من مهم است؛ حتی اگر با ساختار مدرنیستی آن متناقض باشد.» او مستقیماً ماهیت رفاهیای را که یک فرد میتواند در جامعهای فلج به دست آورد، زیر سؤال میبرد؛ هنر او، دائماً یادآوری میکند که هنر میتواند با چنین فاجعههای عظیمی روبهرو شود.
«معبد بیگناهان»، یکی از پروژههای هنری او بود که دارای اهمیت اجتماعی و سیاسی فراگیری است. یک بنای تاریخی در «سریجیاوردناپورا» در مجاورت پارلمان سریلانکا، به یاد و خاطرهی 38 تن از قربانیان بیگناه شهر «امبیلیپتیا» که در جریان جنگهای جنوب این کشور، طی سالهای 1988ــ 1991 قربانی شدند، ساخته شد.
«معبد بیگناهان»، بیان دقیقتر او برای مقابله با اندوهِ مشاهدهی خشونت شدید علیه جوانان است؛ گناهِ زیستن در جامعهای که خشونت را در سکوت تماشا میکند.
ویراسینها، در تلاشهای اخیر خود، مفهوم «هموفوبیا» را با ستیزهیجویی بیمارگونهی پدیدآمده در جامعه پیوند میدهد. او در چیدمانی در سال 2004 با عنوان «دیوار فراموشی و تبرهای زرد» از رنگ زرد و زعفرانی و از لایتباکس، نورپردازی، چاقو و موم که همه بهصورت آگاهانه انجام میشود، نهتنها در نحوهی استفاده، بلکه در انتخاب، استفاده میکند.
از طریق این آثار، هنرمند، مداوماً از ما میخواهد تا درک بیهوده و فریبخورده در افکار خود را نقد کنیم؛ این بینش مصرفگرا، در ارتباط با مفاهیمی چون «میهنپرستی متعصبانه» و «تعصب مذهبی»، در لفاظی و استفادهی بیشازحد از گفتار، پنهان میشود.
منابع:
- Celestial Fervor: A prelude to an exhibition by Anoli Perera, 2009.
- Theertha – A Journey by a Collective of Restless Artists by Anoli Perera, 2012.
- http://theertha.org/
مقدمه و قسمت اول این پرونده را اینجا بخوانید: