مهدی سحابی هست و همیشه می ماند

مهدی سحابی هست و همیشه می ماند
به مناسبت دهمین سالگرد درگذشت مهدی سحابی
گالری فرمانفرما

بزرگداشت مهدی سحابی

متنی از دکتر جهانگیر کازرونی در ارتباط با زنده‌یاد مهدی سحابی:

مهدی سحابی هست و همیشه می ماند، نویسنده، نقاش، مجسمه‌ساز و مترجم. مترجمی تفننی نه، مترجم آثار بزرگان عالم ادبیات، سلین، پروست، رشدی و… می‌توان گفت که تنها ترجمه‌ی عظیم “در جستجوی زمان از دست رفته” پروست و “سفر به انتهای شب” سلین او را در صدر حوزه ادبیات معاصر قرار می‌دهد.

سحابی علاوه بر ترجمه شاهکارهای زبان فرانسه، ده‌ها کتاب دیگر به زبان‌های انگلیسی و ایتالیایی را هم به ایرانیان معرفی کرده است. علاوه بر این‌ها خود او نیز با نثر منقح و دل‌نشین‌اش پدیدآورنده‌ی یک داستان بلند، مجموعه داستان و مقالات متعدد نقد و نظر، نه فقط در ادبیات که در حوزه سینما هم بوده است.

برای پرداختن به نقش مهدی سحابی در حیطه‌ی هنرهای تجسمی باید به آفرینش‌های او در زمینه‌ی نقاشی، مجسمه‌سازی و عکاسی اشاره کنیم. او در این سه مدیوم کارهای متفاوتی ارائه داده که ارزش هنرمندانه‌ی آنها اگرچه یکسان نیست ولی حتی در ساده‌ترین اثر هم تفکر خلاق و نکته‌سنج او نمایان است.

سحابی از عکاسی تند گذشت، و به نقاشی رسید- ابتدا با سوژه‌ی ماشین‌های تصادفی و اسقاطی آغاز کرد که در آنها به جز بازی رنگ و فرم قصه‌ای هم برای گفتن داشت، داستان‌هایی از زمان کودکی‌اش که کنار پدر در کامیون او می‌نشست و جاده‌ها را پشت سر می‌گذاشت و به قول خودش در سکوت به چشم اندازها نگاه می‌کرد و این نگریستن خاموش عادتی بود که تا پایان عمر با او ماند.

نقاشی‌های دو بعدی هنرمند به تدریج بعد سومی هم یافت، کلاژهای کاغذی همراه با چوب و عناصر دم‌دستی دیگر پرتره‌هایی را شکل دادند که در حقیقت یادآور همان ماشین‌های له شده بودند که با افزودن بعد سوم انگار جان گرفته به جاندارانی سه بعدی بدل شده‌اند.

بازی خلاقانه ادامه داشت… بارولیف‌ها همان پرتره‌ها بودند که کم‌کم از متن جدا شده و سر و شکل گرفتند و به پرندگانی رسیدند که سه بعد کامل داشتند و می‌توانستند با داشتن بال و پر در فضا معلق باشند. این آثار همه از چوب بودند- نه چوب‌های تراشیده و صاف و صیقلی، که قطعات چوبی شاخه‌ها و ساقه‌های درختان جنگلی و یا تکه چوب‌های دور ریختنی دکان‌های نجاری، که سحابی از ترکیب و رنگ آمیزی آنها پرندگان منحصر به فرد خود را ساخت، پرندگانی با رنگ‌های شاد و درخشان که آماده‌ی پرواز بودند و در آخرین نمایشگاه او چند ماه قبل مرگش، در اردیبهشت 88 در گالری دی به نمایش درآمدند.

مهدی سحابی هنرمندی فروتن و صمیمی بود که جهان را در سکوت تماشا کرد و حاصل این نگرش را در ترکیب‌های هنرمندانه‌اش از آنچه دم دست بود برای ما بر جای گذاشت. او با آنکه همسر و فرزندانش در فرانسه زندگی می‌کردند و خودش هم سال‌های زیادی را در اروپا گذرانده بود هرگز با خودنمایی و کلمات روشنفکرانه سخن نگفت و ادعایی نداشت و در منش و رفتارش از بسیاری از هم وطنان، ایرانی‌تر بود.

سحابی در خلوت خود با شور عمیقی که به زیستن و هنر داشت تلاش کرد تا چشم‌های بیننده‌ی آثارش را باز کند و آنچه را خود عاشقانه حس می‌کرد، در نهایت سادگی به همگان عرضه کند. اما در ارائه‌ی این سادگی هم بسیار سخت‌گیر بود، همانند ترجمه‌هایش که آثار دشوار ادبی را انتخاب می‌کرد و با نثری روان و سلیس به خواننده هدیه می‌داد.

مرگ ناگهانی مهدی سحابی در آبان ماه 88، زمانی رخ داد که او هنوز در اوج پختگی و تلاش هنرمندانه بود و این باعث تاسفی عمیق است، اما یادگارهای او برای ما میراث با ارزشی است که بیش از این‌ها باید مورد بررسی قرار گیرد.

اکنون در دهمین سالگرد درگذشت او به یادش می‌ایستیم و به روح صمیمی و پاکش ادای احترام می‌کنیم.

به این مناسبت گالری فرمانفرما نمایشگاهی را جهت بزرگداشت و دهمین سالگرد درگذشت آن بزرگ فقید در تاریخ ۳ لغایت ۸ آبان‌ماه برگزار خواهد کرد.

نویسنده