کاغذ پاره‌های میلیون دلاری | پرونده‌ی هنرمند، تخریب‌گر یا سازنده

پرونده‌ی هنرمند، تخریب‌گر یا سازنده؟
قسمت چهارم: کاغذ پاره‌های میلیون دلاری
مجله هنرهای تجسمی آوام:  به قلم سارا اوسطی


پاره شدن اثر بنکسی در ساتبیز

زمانی که بنکسی[1] اثر 1.4 میلیون دلاری خود را پس از به فروش رسیدن در حراجی ساتبیز[2] تکه تکه کرد، آیا به این فکر کرده بود که دنیای هنر چگونه به آن واکنش نشان خواهند داد؟

آیا فکرش را می‌کرد که ارزش اثر پس از تخریب، به 2 میلیون دلار صعود کرده و مالک آن به جای ناراحتی خوشحال شود؟

روز پنجم اکتبر 2018 یک تابلوی نقاشی به نام «دختری با بادکنک[3]» از هنرمندی معروف و  ناشناس با اسم مستعار «بنکسی» در حراجی ساتبیز  به حراج گذاشته شد، اما درست در همان لحظه‌ که فردی موافقت خود را با مبلغ بیش از 1 میلیون دلار اعلام کرد، تابلو شروع به رشته رشته شدن کرد و پس از چند ثانیه تخریب شد.

پاره شدن اثر بنکسی در ساتبیز

بنکسی نقاشی بریتانیایی است که بیشتر به دلیل نقاشی‌های خیابانی‌اش معروف است. او گرافیتی‌های انتقادی و اعتراضی زیادی روی دیوارهای مختلف کشیده و در اینستاگرام حدود هفت میلیون دنبال کننده دارد. نه طرفدار کسی است و نه کسی می‌داند که او کیست! او هرگز هویت خود را فاش نکرده.

رشته رشته کردن اثر هنری بنکسی اکنون به قدری فراگیر شده که شرکت‌ها و کمپانی‌های مختلف مانند مک دونالد و غیره در تبلیغاتشان از آن ایده استفاده می‌کنند.

اگر این عمل را در بستری وسیع‌تر بررسی کنیم، به آخرین نسل از هنرمندانی بر می‌خوریم که از تاکتیک‌های اینچنینی استفاده می‌کنند تا بی اعتنایی خود را نسبت به منتقدین، دلالان، گالری‌داران و کیوریتورها نشان دهند در صورتی که برای فروش آثار خود به این افراد وابسته‌اند.

پاره شدن اثر بنکسی در ساتبیز

به نظر می‌رسد که بنکسی در این اقدام خود، به این مسئله اشاره می‌کند که نگاه کردن به یک گرافیتی خیابانی به عنوان هنر تجسمی عملی پوچ و اساسا اشتباه است. چراکه همان نقاشی وقتی بر دیوارهای شهر نقش می‌بندد همه می‌توانند آن را ببینند، به آن دست بزنند و یا آن را تخریب کنند، ولی حال که به عنوان یک اثر هنری وارد موزه شده، تنها افرادی با دستکش‌های سفید می‌توانند آن را حمل کنند.

اما همانطور که خودِ بنکسی نیز می‌داند، بازار هنر ثروتمندتر و قدرتمندتر از آن است که با یک خردکن کوچک از بین برود. در حقیقت ما بارها و بارها شاهد آن بوده‌ایم که هنرمندی برای انتقاد، اثری را تخریب می‌کند و بازار به جای دور انداختن او و آن اثر، آن‌ها را تنگ‌تر در آغوش می‌گیرد.

از معروف‌ترین پیشینیان بنکسی می‌توان به بخشی از دادائیست‌های اوایل قرن بیستم اشاره کرد که استراتژی اصلی آن‌ها انکار کردن بازار فروش آثار هنری‌ کاربردی بود. شاید مشهورترین دادائیست دنیا، مارسل دوشان باشد زمانی که در سال 1917 یک توالت را به عنوان اولین شلیک علیه جریان‌های فکری بازار هنر، به عنوان اثری هنری در موزه قرار داد. دوشان می‌خواست دنیای هنر را وادار به این اعتراف کند که پول و رسانه بیشتر از خلاقیت و کیفیت در بازار هنر تاثیرگذارند.

با تمام این احوال دوشان سال‌ها بعد به بیهودگی کار خود اعتراف کرد و گفت:

«من به نشانه‌ی اعتراض توالت را در صورتِ آن‌ها زدم ولی متاسفانه اکنون آن‌ها زیبایی آن را تحسین می‌کنند!»

پاره شدن اثر بنکسی در ساتبیز
دیوارنگاره ای از بنکسی

به طور کلی تخریبِ کار توسط خودِ هنرمند، خود اثری هنری و خلاقانه است و می‌توان گفت که اثری به اثر دیگر تبدیل شده است. همانگونه که نام تابلوی “دختری با بادکنک” پس از رشته رشته شدن، به “عشق در سطل زباله است” تغییر پیدا کرد و هویت آن و پیامش تجدید گشت.

پرونده‌ی “هنرمند، تخریب‌گر یا سازنده” به پایان رسید اما همان‌گونه که چندی پیش آوازه‌ی خورده شدن موز 120 هزار دلاری در موزه‌ای در میامی در جهان پیچید، در آینده باز هم شاهد چنین اقداماتی خواهیم بود و امیدواریم که این اتفاقات، به مانند کار بنکسی با هدفی غیر از دیده شدن و رسیدن به ثروت یک شبه باشد.

پی‌نوشت:

[1] Banksy

[2] Sotheby’s

[3] Girl with Balloon

قسمت‌های قبلی این پرونده را اینجا بخوانید:

پرونده‌ی هنرمند، تخریب‌گر یا سازنده؟ | قسمت اول

پرونده‌ی هنرمند، تخریب‌گر یا سازنده؟ | قسمت دوم

پرونده‌ی هنرمند، تخریب‌گر یا سازنده؟ | قسمت سوم

نویسنده