مینیمالیسم و زبان جهانی پوستر
یادداشتی بر آثار پوستر بهنام رئيسيان
رپرتاژ: مجله هنرهای تجسمی آوام به قلم نویسنده مخاطب سعید سلیمی
اگر پوستر را آگهي يا اعلان بناميم، با سخنراني قابل مقايسه است كه هم ميتواند چون گزارشي طولاني خستهكننده باشد و هم مانند يك شعر، مختصر و زيبا، مثلاً براي اينكه ضرورت كار كردن را به فردي اثبات كنيم، يا ساعتي سخنراني و در نهايت او را خسته ميكنيم و يا ميگوييم:
نابرده رنج گنج ميسر نميشود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
در پوستر نيز همين ساختار حاكم است. اگر در سخنراني با كلمات سر و كار داريم و مختصر يا طولاني شدن بحث به نحوهی استفاده از آنها بستگي دارد، در پوستر هم عناصر بصري چنين جايگاهي دارند.
مخاطب در مواجهه با پوسترهايي كه به لحاظ بصري شلوغ و پر ابهام هستند، زمان بيشتري را صرف درك عناصر، كشف ارتباط آنها و دريافت مفهوم مينمايد. لذا اين پوسترها در انتقال سريع و موثر پيام ضعيف عمل ميكنند. اما پوسترهايي كه با كمترين عنصر بصري، اقدام به بيان مفهوم مينمايند، به سادهترين شكل و در سريعترين زمان، پيام را ميرسانند. البته اين سادگي تنها در انتقال پيام بوده و توليد اثر بسيار پيچيده است.
وقتي بخواهيد يك خطابهی طولاني بگوييد، كار بسيار ساده است. اما اگر بخواهيد در يك بيت شعر كل مفهوم را بيان كنيد، بسيار دشوار خواهد بود. كار طراحي هم كه ميخواهد پوستري خلاق و موجز بسازد دشوار است؛ اما پيام راحت و سريع به مخاطب ميرسد.
يكي از بارزترين نمونههاي مختصرگويي، پوستر مينيمال است، گويي نه تنها با يك بيت شعر روبرو نيستيم بلكه با يك هايكو مواجهيم. در اين زمينه، طراحان بسياري فعالند؛ هر يك از ما تعدادي را ميشناسيم و بر آثارشان نقدهايي داريم. اما هدف از اين نوشتار، نقد آثار بهنام رئيسيان طراح پوستر ايراني است.
او در به كارگيري عناصر بصري، همانند ديگر طراحان مينيمال، اصرار شديدي در مختصرگويي و استفادهی خلاق از حداقل عناصر براي بيان مفهوم دارد. اما آنچه او را مستقل از سايرين ميكند، تمايل وي به كاربرد شاعرانهی تصوير است كه شايد از روحيهی شاعرانه و بذلهگوي ايراني نشات بگيرد.
تصاوير پوسترهاي رئيسيان، شباهت زيادي به نشانه يا لوگو دارند؛ به شكلي كه اگر آنها را از قاب پوستر بيرون بياوريم و در ماهيت نشانه قرار دهيم چيزي از ارزشهاي بصري و بيان محتوايي آنها كاسته نميشود. البته اين ويژگي در تمامي پوسترهاي او صادق نيست؛ ولي در اكثر آنها قابل جستجو و يافتن است كه بيانكنندهی تمايل به مختصرگويي و موفقيت او در جهتدار نمودن عناصر بصري براي بيان مفهوم و شكلگيري اثري گويا و زيباست.
نكتهی ديگر، تمركز در تركيببنديهاي اوست. وي عناصر اصلي پوستر را در يك نقطه قرار ميدهد تا چشم مخاطب براي يافتن عناصر مهم جهت دريافت مفهوم، زحمت چنداني به خود ندهد و اين ويژگي هم دليلي بر سرعت انتقال پيام در پوسترهاي اوست. اما مطلب ضروري در پوستر، وجود جذابيتهاي بصري براي جذب مخاطب به سمت اثر است كه در آثار رئيسيان، در چند مورد قابل بررسي است:
1/ ايده پردازيهاي خلاق در تصويرسازيها
2/ فضاي خلوت ناشي از تمركزگرايي در تركيببندي
3/ استفادهی اندك اما درخشان از رنگ براي كمك به بيان مينيمال
وقتي مخاطب در شلوغي و ازدحام بصري جامعه با پوسترهايي روبرو ميشود كه با فضايي خلوت، رنگهايي درخشان و تركيب خلاقانه تصوير شكل گرفتهاند، بياختيار لحظاتي در برابر آنها ميايستد و اين همان زماني است كه پوستر براي برقراري ارتباط با مخاطب نياز دارد. او در اين زمينه هم موفق است. نكتهی ديگر در پوسترهاي رئيسيان جهان شمول بودن مفاهيم آنهاست. نميتوان تصاوير پوسترهاي او را به فرهنگ ملتي خاص نسبت داد؛ بلكه اين پوسترها متعلق به تمام انسانها هستند و درك آنها، نيازمند درك مفاهيم انساني در سطح جهاني است. وقتي رئيسيان در مورد صلح، اقيانوسها و … صحبت ميكند با عناصر بصري بينالمللي به بيان مفهوم ميپردازد. يك زن ايراني همان حسي را از پوستر خشونت عليه زنان درمييابد كه زني در هر جاي ديگر جهان. اگر در مورد جنگ و يا دموكراسي صحبت ميكند، اين حس، جهان شمول است. او در تمام موضوعات چنين عمل ميكند و اين از ويژگيهاي آثار او است.
در انتها بسيار خوشحالم، در كشوري كه ازدحام عناصر بصري، از طرف جامعه و طراحان به يك فرهنگ تبديل شده، با طراحي روبرو هستم كه با حداقل عناصر، مفهوم مورد نظر خود را بسيار زيبا و جذاب بيان ميكند.