درخت باژگونِ فاخته شمسیان در هراس‌هایی تصورپذیر

نمایش آثار فاخته شمسیان با عنوان «درخت باژگون» در گالری پروژه‌های آران
هراس‌هایی تصورپذیر[1]
مجله هنرهای تجسمی آوام: به قلم نویسنده مخاطب مینا فشنگچی


فاخته شمسیان درخت باژگون

آنچه از آثار فاخته شمسیان می‌بینیم تصاویری هولناک، ترحم برانگیز، شلوغ و پر جزییات انسان‌ها و گیاهان در کنار یکدیگر است. جهانی که در آن انگار گونه‌ی خاصی از انسان و گیاهان زیست می‌کنند. اندام‌های انسانی تغییر شکل داده‌اند انگشت‌های دست‌ها هم‌اندازه‌اند و زنی در قاب تنها یک پستان دارد. رنگ‌های اشباع و کنتراست‌های بالای رنگی در کنار یکدیگر از دیگر خصوصیات نقاشی‌های فاخته شمسیان است.

در کنار نقاشی‌ها حجم‌هایی نیز می‌بینیم ساخته‌شده از ترکیباتی از گیاهان خشک و زنده و اندام‌های مثله شده و بلعیده‌شده انسانی در کنار هم. گویی نقاشی‌ها جان گرفته‌اند و به بیرون از قاب هجوم آورده‌اند. یک حجم دایره شکل بزرگ به نام ناف از سقف آویزان است و حجمی شبیه بدن یک زن پوشیده شده از شاخ و برگ‌های خشک و زنده بر روی آن با نام گیاخیم در گوشه‌ی دیگری آویزان است. موسیقی دارک امبینت و طراحی صدایی که برای این مجموعه ساخته‌شده هم فضا را کامل کرده است و درک بهتری از جهان آثار به مخاطب می‌دهد.فاخته شمسیان درخت باژگون

روایت آنچه بر ما می‌گذرد تعریفی از زندگی است. ما از تولد تا مرگ روزگاری را طی می‌کنیم دردها و رنج‌های بی‌شماری را تجربه می‌کنیم و یا در لحظاتی از عمق وجود خویش شادی حس می‌کنیم. این‌ها روایت‌های زندگی هستند که هنرمند از آن‌ها روایت مخصوص به خود را می‌سازد. اینجا جهان ذهنی صورتی عینی می‌یابد و خلق کردن رخ می‌دهد‌.

روایت «درخت باژگون» زندگی درهم‌تنیده شده و درهم‌آمیخته شده‌ی آدمیانی است با گیاهانی از جنس خود که در قلمروی مشترک زیست می‌کنند. گاهی اندام‌های گیاهی و حیوانی یکی می‌شوند، گیاه به انسان شبیه می‌شود و انسان به شکل گیاه نزدیک می‌شود. در این آثار سلسله‌مراتب جماد و گیاه و انسان یکی می‌شود. در جهان آثار فاخته شمسیان مرگ، پوسیدگی، مثله شدن بازندگی، رشد و رهایی ارزشی یکسان دارند و هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارند. به‌عبارت‌دیگر ماهیت مرگ و زندگی در این آثار یکی است توصیف هنرمند از زندگی همان توصیف او از مرگ است شاید نوعی انزجار از هر دو واقعه.فاخته شمسیان درخت باژگون

شوکه کردن مخاطب در هر بخش نمایشگاه اتفاق می‌افتد گاه با حجم‌های بزرگ که در ابتدای مطلب به آن‌ها اشاره شد گاه با نگاه‌های خیره‌ی پرتره‌ها که انگار می‌خواهند به مخاطب بگویند هم مرده‌ایم هم زنده‌ایم.

نقاش در پی تصویر کردن رنج دوران زنده‌بودن آدمی و کشف راز مردن و متلاشی شدن پیکر انسان است. در این میان چیدمان‌های حجم‌های گیاهی به لطیف‌تر شدن فضای گالری کمک کرده است.فاخته شمسیان درخت باژگون

هنرمند در این مجموعه ما را با حجم سهمگینی از روایاتی و مفاهیمی روبرو می‌کند که شاید بسیاری از ما از آن فرار می‌کنیم. مفهوم مرگ و پوسیدگی، هراس‌های همیشگی بشر از ابتدای تاریخ هستند. شمسیان با جسارت و بی‌پرده از این مفاهیم سخن می‌گوید.فاخته شمسیان درخت باژگون

عنوان‌های انتخابی فاخته شمسیان برای هر اثر در این نمایشگاه، راهنمای خوبی برای درک بهتر روایت اوست. عناوینی مانند «گیاخیم» (این عنوان در ابتدا عنوان اصلی مجموعه بوده و در توضیح آن آمده: گیا همان گیاه است و خیم به معنای خوی و سرشت: گیاه سرشت) «بلع»، «هفت سالگی-تکه‌های گسسته»، «من زنده‌ام و از حدقه‌ی چشمانت خواهم رویید»، «برایت چنگ می‌نوازم»، «باغی از انسان نابوده» و… این عنوان‌ها هرکدام مانند عنوان‌های بخش‌های گوناگون یک رمان بزرگ هستند.

فاخته شمسیان درخت باژگون

پی‌نوشت:

[1] – این عنوان برگرفته از یکی از جملاتی است که راجر فرای منتقد و هنرمند انگلیسی نیمه اول قرن بیستم دریکی از نامه‌هایش به ونسا بل نوشته است: از جریان (بیماری همسرش) هلن بدین سو دریافته‌ام که جهان از بدترین هراس‌های تصور پذیر ساخته‌شده است.

نقدهای دیگر را اینجا بخوانید.

نویسنده