آنیتا هاشمی مقدم و لایه‌های بدیهی زیستن در لام‌های آزمایشگاهی

نگاهی به مجموعه «اپیدرمیس» آنیتا هاشمی مقدم در گالری والی
مجله هنرهای تجسمی آوام: مریم روشن‌فکر
آناهیتا هاشمی مقدم

انقطاع تدریجی: مروری بر آثار آنیتا هاشمی مقدم

مانند بخش‌های مرده پوست که به تدریج از بدنه آن جدا می‌شوند، قطعات وجودی انسان نیز در همین وضعیت هستند، در روند زندگیمان ذره ذره بخش‌هایی از کودکی‌مان، اطرات‌مان، بخش‌هایی از گوشت و خون و ژنی که در ماست به شکل افراد خانواده‌مان و حتی آنچه می‌خوریم و می آشامیم همگی یکی یکی و آرام آرام مارا ترک می‌کنند و به چرخه حیات دیگری ملحق می‌شوند.

آثار آنیتا هاشمی مقدم که در گالری والی به تماشا گذاشته شده‌اند، با عنوان «اپیدرمیس» یا «پوسته» از این مفهوم آغاز کرده و جوانب مختلف این جدا شدن را با مدیاهای مختلف به تماشا گذاشته‌است.

3 اثر ویدئو، چهار اثر حجم و یک اثر تعاملی، مجموعه آثار این نمایشگاه را تشکیل می‌دهند، آثاری که انقطاع تدریجی انسان را از درون و بیرون، هویت و به طور کلی هستی، دراین آثار نمایش داده‌اند.

آناهیتا هاشمی مقدم

او هویت زیستی خود را در اثری که مجموعه کیت لام‌های آزمایشگاهی است، مورد کنکاشی میکروسکوپی قرار داده، اثر از یک مجموعه نمونه خون تشکیل شده که در زمان‌های معینی در یک بازه 30 روزه گرفته شده و به همراه وضعیت روحی، زمان نمونه گیری و تاریخ، لیبل زده شده‌است. میکروسکوپی روی میز قرار گرفته که بازدید کننده‌ها می‌توانند خودشان این نمونه‌ها را با آن ببینند و همچنین تصویر چاپ شده آن نیز بر دیورا نصب شده. این مجموعه را می‌توان چالشی برای توصیف درون نامید، توصیفی که به کمک اجزا شکل گرفته و از بیان کلیت موضوع مثلن حس غم در روز پنجم قاصر است. در واقع به نظر می‌رسد هنرمند برای به‌دست آوردن تصویری جامع از خود، مجبور به شکستن شالوده‌های جسم و روان خود بوده‌است، تا شاید جایی در میان لایه‌های بدیهی زیستن جواب پرسشی را بیابد.

آناهیتا هاشمی مقدم

اما همین شکستگی موجب بروز مشکلی کلی شده‌است که باعث می‌شود  آثار به ماکت‌هایی با اجرایی تمیز و بی نقص بدل شوند که در ایده محصور شده‌اند، اما پتانسیل بسیاری برای آزاد شدن و تبدیل به حجم‌هایی کامل دارند.

آناهیتا هاشمی مقدم

مهم‌ترین نکته در این نمایشگاه این است که علیرغم پیوستگی در معنای اصلی و محور موضوعی ، آثار و نحوه برخورد هنرمند با موضوع به اشکال مختلف تجلی یافته است، اما هیچ یک از این تجلیات سرانجام فرمال درستی به دست نیاورده‌است، اندیشه‌ورزی او موجب پریشانی در ساختار فرمی نمایشگاه شده و مخاطب را از لمس حس درونی اثر دور کرده‌است، آثار او حسرت برقراری ارتباطی بیشتر را بر دل مخاطب می‌گذارند، زیرا به قدر کافی به هیچ یک پرداخته نشده، نه ازین جهت که در ساخت ایرادی داشته باشند، بلکه به عقیده من هر یک به تنهایی می‌توانند یک نمایشگاه کامل را تشکیل دهند؛ به عنوان مثال ویدئوهای درخشانی در نمایشگاه حضور داشتند که حسی قوی از ناپایداری و رفتن را منتقل می‌کردند اما ارتباط آن با باقی آثار نمایشگاه از تاثیر گذاری آن کاسته بود، به عقیده من این آثار زمانی می توانند به بلوغ برسند که به مجموعه‌هایی جداگانه تقسیم شده و در ابعاد یا فضاسازی منتشر شوند و بسط یابند و به جای حرکت در سطح به عمق اضافه کنند.

آناهیتا هاشمی مقدم

به همین قلم اینجا بیشتر بخوانید:

مرز میان دیدن و ندیدن در آثار نسترن آزادی

آینده انسان است | نمایشی از هنرمندان زن در موزه کدا

پرونده نقد نمایشگاه‌های سال ۹۸ به قلم مریم روشن‌فکر

نویسنده