حامد صحیحی در طراحان آزاد

حیدر زاهدی، تندیس: نمایشگاه آثار حامد صحیحی با عنوان «یازش» به مدت دوازده روز، از بیست و پنجم اردیبهشت تا پنجم خرداد ماه در گالری طراحان آزاد برگزار شد. او مجموعه کارهایش را در این نمایشگاه‌، نقطه عطفی در فعالیت هنری خود می‌داند و معتقد است که تا به امروز مجموعه «یازش» را بیش از هر مجموعه دیگری از آثارش می‌پسندد.

حامد صحیحی

باید گفت تاکنون بیشتر آثار حامد صحیحی خاصیت مجموعه‌ای داشته‌اند و نمایشگاه «یازش» را هم نمی‌توان خارج از این روال بررسی کرد. البته به گفته خود صحیحی این مجموعه بیش از دیگر کارهایش، قابلیت دیده شدن مجزا از هم را دارند. او درباره ارتباط  این مجموعه با کارهای قبلش می‌گوید: «روال کار کردن من این‌گونه است که وقتی شروع به کار کردن مجموعه‌ای می‌کنم  تا جایی که ایده کشش داشته باشد ادامه می‌دهم و بعد از آن دیگر اصراری به تکرار عناصر ندارم. اما ممکن است عناصری در ذهنم بمانند و سال‌ها بعد در مجموعه‌ دیگری باز بیرون بزنند. در واقع ریشه‌های موضوعی و فرمی این‌ مجموعه از کارهایم را تا حدی می‌توان در مجموعه دیگری از کارهایم به نام «زیرزمین» یافت.»

عنصر زمان در تمام کارهای این نمایشگاه صحیحی به شکلی خود را نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد همان‌طور که ژیل دلوز در مورد سینمای مدرن می‌گوید،‌ صحیحی نیز در نقاشی‌هایش فضایی برای ظهور تصویر مستقیمِ زمان در جهان ساخته است؛ زمانی مستقل از حرکت؛ زمانی در قالب صیرورت ناب و بالقوگی مطلق. دلوز می‌گوید زمان چیزی نیست جز کشیدگیِ گذشته در زمان حال به سوی آینده و حامد صحیحی هم در نقاشی‌هایش عنصر «یازش»، این «میل به ادامه حیات» را، از گذشته تا به آینده گسترانده است. او یازیدن را به نوعی استیلیزه در تمام عناصر هستی، اعم از اشکال میکروسکوپی،‌ گیاهی و جانوری، همچون تصاویری رویاگونه نمایش داده است.

تنها انسان ممکن است «یازش» را به فرمی تکرار کند که نه در جهت بقا، بلکه در جهت شناخت باشد. حتا این انگیزش در انسان گاهی برعلیه بقا، یعنی فنا، پیش می‌رود.

او می‌گوید: «برای من مسئله زمان در انواع هنرها خیلی جالب است. هنرهایی هستند که شامل زمان می‌شوند؛ نظیر سینما، موسیقی و ادبیات. آثار هنری در این دسته از هنرها در طول زمان به شما ارائه می‌شود. افزون بر این، بار اول که با اثر مواجه می‌شوید متفاوت از دفعه‌های بعد خواهد بود. چرا که دفعه‌های بعد شما دیگر می‌دانید چه اتفاقی قرار است بیفتد. اما در نقاشی و مجسمه تصویر یک‌باره بر شما ظاهر می‌شود و حتا در مجسمه ممکن است شما بتوانید دور اثر بچرخید و نمایان شدن کل اثر چندی به طول بینجامد. در نقاشی‌های این مجموعه یکی از دغدغه‌هایم این بود که مخاطب در نگاه اول نتواند به کار مسلط بشود. برای همین هم در نوع فرم‌ها و هم پلان‌بندی کارها و هم عناصر کار این را در نظر گرفته‌ام. به‌طور مثال عناصری نظیر ترک‌هایی که در کارها است. این ترک‌ها بر این تاکید دارند که این یک تصویر محض است؛ نه یک تونل یا آینه‌ای واقع نما.»

حامد صحیحی

این هنرمند در ادامه می‌گوید: «در این‌جا من یک داستان قدیمی را بازگو می‌کنم که تاریخ‌اش به آغاز حیات برمی‌گردد. چون قدیمی است جاهایی از آن ریخته است یا جاهایی از آن گویی خراب شده. زندگی و این حرکت که آن‌را «یازش» نامیده‌ام، پدیده‌ای فوق‌العاده قدیمی‌ است. حتا نسبت به درک ما از زمان بسیار قدیم است. به حتم اگر تصویری از این ماجرا بود تا به‌حال ترک خورده بود و جاهایی از آن ریخته بود. البته من این ترک‌ها را هم نقاشی کرده‌ام؛ می‌توانستم تصویر را بر ماده‌ای بکشم و بعد خرابش کنم. در واقع خود این ترک‌ها هم لایه‌ای از تصویر هستند و حتا گاهی روی لایه ترک‌خورده تصویر دیگری آمده است. در واقع این نشانی از جریان زندگی است. بعد از این پلان‌بندی‌ها، از چیدمان و در هم فرورفتن فرم‌ها هم کمک گرفته‌ام تا عنصر زمان را در کارهایم نمایش بدهم.»

حامد صحیحی

حامد صحیحی در مورد آخرین اثر نمایشگاه‌اش می‌گوید: «عنصر «یازیش» در همه کارهای من در این مجموعه وجود دارد و هم‌چون حرکتی‌ است که همیشه شامل انگیزه‌ای و همچنین پاداشی می‌شود. گیاه در طول میلیون‌ها سال یاد می‌گیرد ریشه‌اش را چگونه در خاک رشد بدهد. انگیزه‌اش حیات و پاداشش آب است. اما تنها در یکی از کارهایم مسئله کمی متفاوت است. به نظر من تنها در انسان است که  انگیزش دیگری به‌جز حیات هم وجود دارد. انسان ممکن است «یازش» را به فرمی تکرار کند که لزوما نه در جهت بقا، بلکه در جهت شناخت باشد. گل سرخ در این کار برای من سوژه شناخت است و آن سر آدم که از آن جعبه‌های از دل هم بیرون آمده آشکار شده، برای من یک کشش و هیجان را معنی می‌کند. سر همیشه برای من جالب بوده، چون حواس پنجگانه بر آن متمرکز است؛ بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و لامسه. این‌‌ها به اضافه مغز که باز در آن‌جاست، سر را به بهترین وسیله شناخت تبدیل کرده است. صورت شبیه به یک حفره است که اطلاعات به آن وارد می‌شود و این اطلاعات در آن با هم ترکیب می‌شوند. گاهی حتا نمی‌توانی این حواس را از هم تفکیک کنی. همیشه برایم جالب بوده است که وقتی یک چیز را می‌بینیم و هم‌زمان بو می‌کنیم چه اتفاقی می‌افتد؛ وقتی هم‌زمان می‌شنویم و می‌بینیم چه اتفاقی می‌افتد یا وقتی هر سه حس همراه هم باشند چه اتفاقی می‌افتد.»

حامد صحیحی

او در ادامه توضیح خود می‌گوید: «این‌جا آن سر در تلاش برای شناخت است و زیبایی‌ ماجرا برای من این است که این تلاش در جهت بقا نیست. این رفتار عجیبی است که تنها در انسان هست و از وقتی قادر به تفکر شده،‌ لزوما کارهایی نمی‌کند که در جهت بقا باشد. گاهی از روی عمد کاری می‌کند که اصلا در جهت فنا است. شاخه‌های سبز متفاوت در این زیر نمادی از این ماجرا است که آن گل نتیجه مستقیم عناصر بیرونی نیست؛ در محیطی مجزا قرار گرفته است و اتفاقی نادر است. کل روند شناخت می‌تواند خیلی لذت‌بخش یا خطرناک باشد. اما آن جعبه‌ها که از دل هم درآمده‌اند باز نوعی زنده بودن را در خود دارند. در واقع انسان حتا اگر می‌خواهد بمیرد به این علت است که زنده‌ است.»

حامد صحیحی

صحیحی به هنر نیز نگاهی همچون شناخت دارد. او معتقد است که هنر «یازشی» است که از ذهن فرد آغاز و به قصد دیده‌ شدن در جامعه‌ به نمایش عمومی در می‌آید اما انگیزه هنر بقا نیست. او می‌گوید: «هنر در رابطه با حیات کاملا بی‌هوده است و اگر هنر نباشد کسی نمی‌میرد.»

نگاه حامد صحیحی در مجموعه آثار این نمایشگاه‌اش، نگاهی به حیات از منظر چشم انسان است؛ انسانی که پس از میلیون‌ها سال تکاپوی طبیعت در موقعیت حیات قرار گرفته است. می‌توان گفت او در این آثار گامی به سمت شناخت حیات از آغاز تا به این روز برداشته است. گام هستی‌شناسانه‌ی صحیحی سرآخر به «کشف انگیزه شناخت در آدمی» ختم شده است. انگیزه‌ای ناهمسو با حیاتِ صرف که به راستی در مسیر حیات پیش‌بینی ناپذیر بود.

نویسنده