| حافظ روحانی
| خط تکراری سنت
| درباره نمایشگاه «در رنگ شو»، نقاشیخطهای بابک رشوند در نگارخانهی شیرین
- هر چند گستردهترین کاربرد نظریهی ژانر در هنرهای نمایشی و بهخصوص سینماست، ولی میتوان از آموزههای این نظریه در شناخت سایر هنرها هم گهگاه استفاده کرد. اگر بخشهایی از این نظریه را بر هنر ایران و دیگر کشورهای منطقه منطبق کنیم، آنگاه میتوان گفت که نقاشیخط یکی از مهمترین ژانرهای هنری در این کشورها، از جمله در ایران است. این شاخهی هنری هنوز هم محبوب خریداران و مجموعهداران هنری است که حاضرند مبالغ بالایی را برای خرید نقاشیخط هزینه کنند. هر ساله، در اکثر حراجیهای بزرگ در منطقهی خاورمیانه حتماً چند اثر نقاشیخط ارائه میشود و تقریباً همیشه هم به فروش میرسند و سالانه نگارخانههای مختلف اقدام به برگزاری انواع نمایشگاههای نقاشیخط میکنند. این موفقیتهای اقتصادی در روند کار هنرمندان نقاشیخط بسیار مؤثر است و میتوان دید که چگونه نقاشیخط در طول این ۶ دهه با کمترین تغییرات همچنان به راه خود ادامه داده است.
در واقع در نگاهی اجمالی به تاریخ نقاشیخط میتوان شاهد بود که هنوز بسیاری از اشکال، ترکیببندیها و ساختارهای فرمی نقاشیخط مدام در آثار دیگر هنرمندان تکرار میشود. در اینجاست که میتوان به عینه شاهد تأثیر غیرقابل انکار بازار در نقاشیخط بود که سلیقه و میلاش را به هنر تحمیل میکند و باعث تولید نمونههای مشابه در آثار هنرمندان مختلف میشود.
به این ترتیب در مطالعهی آثار هر هنرمند نقاشیخط هم باید به جریانات جاری نقاشیخط در ایران و منطقه دقت کرد و هم به نگاه ویژهی هنرمند تا بتوان با دقتی بیشتر دربارهی کیفیت آثار سخن گفت. بابک رشوند، در نمایشگاه تازهاش، «در رنگ شو» در نگارخانهی شیرین از یکسو ما را به یاد اساتید قدیمیتر نقاشیخط میاندازد، ولی از طرف دیگر میتوان این کوشش را در کارش دید که به نحوی نشانههایی شخصی را نیز در کارهایاش وارد کند. در ترکیببندیها میتوان ردپای زندهیاد فرامرز پیلآرام را حس کرد. این استاد قدیمی نقاشیخط که از پیشگامان این ژانر هنری محسوب میشود، هر چند که در اوائل دههی ۱۳۶۰ درگذشت، ولی هنوز تأثیر بهسزایی در آثار هنرمندان بعد از خود دارد. این تأثیر را میتوان هم در ترکیببندی، هم در انتخاب نوع خط و هم در فضاسازی دید. در یک نمونه میتوان به ترکیببندی دایرهای اشاره کرد که از ترکیببندیهای مورد علاقهی زندهیاد پیلآرام محسوب میشود و نمونهاش را میتوان در یکی از آثار رشوند دید. در نمونههای دیگر میتوان به نحوهی فضاسازی در آثار هنرمند اشاره کرد، تکرار خطوط مشابه با رنگهای متنوع که به شکل لایهلایه بر روی بوم یا مقوا کشیده میشوند که شکلی از سیاهمشق را در ذهن متبادر میسازند. این شکل از سیاهمشقهای رنگی را میتوان در یک دوره از آثار زندهیاد پیلآرام مشاهده کرد.
با اینحال بایک رشوند کوشیده تا حد امکان دست به نوآوریهایی هر چند کوچک بزند که آثار او را تا حدی از نمونههای مشابه منفک کند. از جمله اینکه آثار زندهیاد پیلآرام مشخصاً انتزاعی محسوب میشدند، به این معنی که او کوششی برای بازنمایی در آثارش نمیکرد. با اینحال رشوند کوشیده که با نوع کارش باعث شود تا پارهای مناظر در ذهن ما متبادر شود. این پدیده اگرچه در نقاشیخط بیسابقه نیست، ولی کوششی است برای اضافه کردن چیزی بر آثار هنرمندان نسل قدیمتر. با اینحال رشوند پا را از این هم فراتر میگذارد و سعی میکند فرای رویکرد بازنمایانه که در آثاری مثل «روستا»، «ماه» و یا حتی «طلوع» قابل رویت است، به سراغ مفاهیم هم برود. در این طیف از آثار، هنرمند کوشیده تا رویکرد مفهومی را در فرم اجرایی آثاری هم وارد کند و از طریق شیوههای بیانی ابزارش مفاهیم مورد نظر را تصویر کند. این رویکرد را میتوان در آثاری مثل «روح و جسم» یا «نوا» مشاهده کرد که هنرمند با حربههایی کوشیده تا آثارش را به سطحی دیگر از بیانگری ببرد. باید به این موضوع هم اشاره کنیم که هیچکدام از این رویکرد، یعنی بازنمایی و مفهومگرایی در نقاشیخط جدید و محدود به آثار رشوند نیست، به عنوان مثال نمونههایی از بازنمایی را میتوان را در آثار زندهیاد رضامافی یا آثار علی شیرازی هم مشاهده کرد. ولی مسیر دوم، یعنی رویکرد مفهومی از جریانات آشنا و محبوب در بین هنرمندان نقاشیخط است و میتوان نمونههای موفق آن را در آثار سیدمحمد احصایی، محمد افجهای و دیگران دید. این هنرمندان برای بیان مفاهیم از کش و قوسهای خط یا ترکیببندیهای خلاقانه استفاده کردهاند. آنچه که کارهای بابک رشوند را در زمینهی رویکرد مفهومی از آثار این هنرمندان نسل قبلتر منفک میکند، هم نحوهی استفادهاش از رنگ است و هم کوششهایی همچون اجرای کار به شکل دو لتی است که به شکل نمونهای در «روح و جسم» قابل مشاهده است. با اینحال هیچیک از این تلاشها آثار رشوند را از نمونههای متعدد و آثار دست اساتید و پیشکسوتان حوزهی نقاشیخط منفک و ممتاز نمیکند. میتوان کوشش هنرمند برای یافتن زبان شخصی را در این آثار مشاهده کرد، ولی آنچه اکنون بر دیوار نگارخانه رفته نشانهی مشخصی از کشف یک زبان شخصی ندارد، بلکه به ما نشان میدهد که هنرمند دارد راههای مختلف و متعدد را در پی رسیدن به یک شیوهی شخصی طی میکند، باشد که زودتر زبان و بیاناش را پیدا کند.
جریانات هنری خیلی زود سنتهایی هنریای را میسازند که به دلائل مختلف، از نیاز زمانه گرفته تا تأثیرات بازار منجر به تولید و ساخت نمونههای مشابه در آثار هنری میشود. با نگاهی کلی به هنر ایران میتوان چند جریان اصلی را شناسایی کرد، ولی بیتردید یکی از ریشهدارترین و محبوبترینِ این شاخهها نقاشیخط است که از دههی ۱۳۳۰ به بعد همواره در تاریخ هنر ایران حضور داشته و با کمترین تغییرات به حیات خود ادامه داد و هنوز هم مورد استقبال است. به واسطهی همین محبوبیت و حضور مداوم است که سنتهای مربوط به نقاشیخط به شکل تکرارشونده در هنر ایران ریشه دواندهاند. برای هر هنرمندی مشکل است که در میان روشهای گونهگون و متنوع نقاشیخط که در طول سالها شکل گرفته و نضج یافته راهی شخصی پیدا کند و به بیانی ویژه و انحصاری از آن خودش برسد. این اتفاق در مورد آثار بابک رشوند هم افتاده. هر چند که این هنرمند با نمایشگاه «در رنگ شو» سلیقهی قابل ستایشش در رنگ را به رخ میکشد و نشانههایی از قریحه و تسلطش بر ترکیببندی را بروز میدهد، ولی میتوان رد پای مشخص و واضح سنتها را در تکتک آثارش دید. با اینحال هیچ چیز لذتبخشتر از این نیست که به انتظار نمایشگاه بعدی هنرمندی خوشسلیقه بنشینیم و ببینیم که او با خلاقیتش ما را به شگفت میآورد.