عکس و زمینه در اهمیت خوانش عکس
فصل دوم کتاب «درباره نگریستن» با عنوان «کاربردهای عکس»، یکی از بنیادیترین بخشهای نظری این اثر محسوب میشود که جان برجر در آن به تحلیل نسبت میان عکس، زمینه، معنا و ایدئولوژی میپردازد. او با فاصله گرفتن از زیباییشناسی صرف، به نقد فلسفی عکس بهعنوان پدیدهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی روی میآورد. در این فصل، برجر تلاش میکند نشان دهد که هیچ عکسی از زمینهاش جدا نیست و شیوهی دیدن و استفاده از عکس، در تولید معنا و تأثیرگذاری آن نقشی تعیینکننده دارد. این فصل پیوند مستقیمی با مباحث مطرحشده در نظریههای پستمدرن تصویر، بهویژه در حوزه رسانه، مطالعات بصری و نقد ایدئولوژیک دارد.
عکس و زمینه: از قطعیت به سیالیت
برجر بهروشنی بیان میکند که عکس بدون زمینه، گنگ و خنثی است. او مینویسد: «عکس چیزی نمیگوید، بلکه چیزی را نشان میدهد. وقتی از زمینهی خود جدا شود، معنایش فرو میپاشد یا وارونه میشود.» این رویکرد با نظریات رولان بارت درباره «لنگر معنایی» در تصویر قابل مقایسه است. برجر بر این باور است که زمینه، تاریخ، مکان، و شیوه ارائهٔ عکس تعیین میکند که چگونه فهمیده میشود.

مقایسه عکس با نقاشی و زبان
برجر تأکید میکند که عکس، برخلاف نقاشی، از طریق بازنمایی بیواسطهی واقعیت عمل میکند. اما این بازنمایی ظاهراً خنثی، نیز حامل ایدئولوژی است. بر خلاف زبان که ساختاری نحوی دارد، عکسها با چیدمان، توالی و همراهی متن معنا میگیرند. او مینویسد: «زبان خطی است، اما عکس به هر سو گشوده میشود.» در نتیجه، «چیدن عکس» میتواند همان نقشی را ایفا کند که نحو در زبان بازی میکند.
مصرف عکس: از مستند تا تبلیغ
برجر با ارجاع به کاربردهای عکس در مجلات، آلبومهای خانوادگی، تبلیغات و اخبار، نشان میدهد که چگونه عکس از یک ابزار ثبت لحظه، به ابزاری برای شکلدهی به ذهن و نگاه مخاطب تبدیل میشود. او هشدار میدهد که در نبود زمینه و تحلیل، عکس میتواند تأثیری کاذب، تحریفشده یا ایدئولوژیک بر جای بگذارد.
«یک عکس میتواند اشک برانگیزد، اما بهسختی میتواند ما را به عمل وادارد.»

خاطره و عکس: بازسازی گذشته یا جعل آن؟
در بخشهایی از این فصل، برجر به نسبت میان عکس و حافظه اشاره میکند. او معتقد است که عکس، برخلاف تصور عمومی، حافظ گذشته نیست، بلکه نوعی بازسازی انتخابی از آن است. خاطره، شخصی، سیال و تغییرپذیر است؛ اما عکس، تکهای یخزده از زمان است که میتواند ساختار حافظه را مسخ کند.
عکس و قدرت: چه کسی انتخاب میکند که چه چیزی دیده شود؟
یکی از نکات مهم برجر، به مسأله قدرت در انتخاب، انتشار و قاببندی عکس مربوط میشود. او از مخاطب میخواهد پرسش کند: چه کسی این عکس را گرفته؟ چرا؟ در چه بستری منتشر شده؟ چه چیزی بیرون قاب مانده است؟ این پرسشها اساس هر خوانش انتقادی از تصویر را شکل میدهند و در زمانهی اشباع تصویری، بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارند.

جمع بندی و چکیده:
فصل دوم کتاب «درباره نگریستن»، پاسخی روشنگر به این پرسش است که «چگونه باید عکس ببینیم؟». جان برجر با نگاهی فلسفی و انتقادی، ما را از تلقی عکس بهعنوان سندی بیطرف و شفاف دور میکند و بهجای آن، بینش ما را نسبت به نقش زمینه، شیوه استفاده و قدرتهای پشت عکس تیزتر میسازد. او بر اهمیت خوانش انتقادی، تاریخی و موقعیتمند از تصویر تأکید میورزد؛ نگاهی که نه فقط آنچه را که دیده میشود، بلکه آنچه را که «پنهان شده»، نیز میکاود. این فصل، بنیانی نظری برای درک سیاستِ تصویر و بهویژه مصرف فرهنگیِ عکس در دنیای امروز فراهم میکند.
• «عکس چیزی نمیگوید، بلکه چیزی را نشان میدهد.»
• «زبان خطی است، اما عکس به هر سو گشوده میشود.»
• «در عکس، همانقدر که قاببندی مهم است، حذف نیز تعیینکننده است.»
• «هیچ عکسی در خلأ معنا نمیگیرد؛ هر عکس نیازمند زمینه است.»
• «عکس گذشته را حفظ نمیکند، بلکه گذشته را میسازد.»
قسمت قبل از خلاصه کتاب درباره نگریستن جان برجر را دنبال کنید:
از جان برجر بیشتر بخوانید:
فتوکپی ها شیوه دیگری از روایت نوشته جان برجر
معرفی کتاب های دیگر را اینجا بخوانید.

یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن


رونق؛ پولهای زیاد، ابر دیلرها و صعود هنر معاصر
در همین ارتباط دنبال کنید:









