تولد زبانی نو با جنبش هنرمندان ناشنوا De’VIA؛ بازتاب جهان ناشنوایان در آینه هنرهای تجسمی
هنر همیشه وسیلهای برای عبور از مرزهای زبان و تبدیل تجربههای زیسته به تصویر بوده است؛ اما زمانی که گروهی از هنرمندان ناشنوا در سال ۱۹۸۹ گرد هم آمدند و بیانیهای به نام Deaf View/Image Art یا همانDe’VIA (دِ_ویا) را نوشتند، هنری متولد شد که نه صرفاً بازتابی از زیباییشناسی فردی، بلکه فریادی فرهنگی و اجتماعی بود. De’VIA، برخلاف تصور رایج که ناشنوایی را تنها بهمثابه محدودیتی جسمی میبیند، جهانی مستقل را آشکار میکند؛ جهانی با زبان، تاریخ و زیباییشناسی منحصربهفرد.

این جنبش در مؤسسهی گالودت در آمریکا شکل گرفت؛ همانجا که هنرمندانی همچون بتی جی. میلر و چاک بیرد نخستین سنگ بناها را گذاشتند. آنان با جسارت اعلام کردند که هنر ناشنوایان باید چیزی فراتر از حضور تصادفی هنرمندی ناشنوا در عرصهی تجسمی باشد. هدف، خلق آثاری بود که ریشه در تجربهی زیستهی ناشنوایی داشته باشند: تجربهی سکوت، تجربهی حاشیهنشینی، و البته تجربهی مقاومتی که در دل زبان اشاره و هویت ناشنوا جاری است.

ویژگی بارز آثار این جریان، زبان بصری پرقدرت و گاه تلخی است که بهکار میگیرند. دستها در مرکز بسیاری از آثار میدرخشند؛ دستهایی که به زبان اشاره جان میدهند و نمادی از ارتباط، هویت و حیاتاند. در مقابل، گوشهایی مسدود یا دهانهایی دوختهشده بارها در آثار De’VIA تکرار میشوند تا یادآور خاموشسازی تاریخی جامعه ناشنوا باشند. ترکیب رنگهای تند و تضادهای شدید، فرمهای اغراقشده و خطوط شکسته همه برای انتقال این تجربهی وجودی به کار گرفته میشوند؛ تجربهای که نه از راه شنیدن، بلکه از راه دیدن و حس کردن معنا مییابد.

اما De’VIA تنها بیانی شخصی یا روانشناختی نیست؛ بُعدی فرهنگی و سیاسی نیز در ذات خود دارد. همانطور که هنر فمینیستی یا هنر سیاهان آمریکا تبدیل به سلاحی برای بازپسگیری صدا شدند، De’VIA نیز نقش مبارزهای را بر عهده گرفت. این آثار نشان میدهند که ناشنوایان تنها قربانیان یک کمبود زیستی نیستند، بلکه صاحبان فرهنگی کامل و غنیاند که قرنها به حاشیه رانده شده است. از این منظر، هر نقاشی یا تصویر، سندی تاریخی است؛ سندی که از تبعیض شنوامحور و همزمان از زیبایی و قدرت فرهنگی یک جامعه سخن میگوید.

در این میان نقش هنرمندانی همچون بتی جی. میلر ــ که از او بهعنوان «مادر De’VIA» یاد میشود ــ تعیینکننده است. آثار او پر از استعارههایی است که فشار اجتماعی و تبعیض ساختاری علیه ناشنوایان را افشا میکند. در کنار او، چاک بیرد با نگاهی روشنتر و روایتهای تصویری، بر غنای این جنبش افزود. بیرد نهتنها رنجها، بلکه جشنگرفتن فرهنگ ناشنوا را نیز بر بوم آورد. ترکیب این دو نگاه، در کنار نسلهای بعدی هنرمندان، سبب شد De’VIA جایگاهی پایدار در تاریخ هنر معاصر بیابد.


امروز De’VIA دیگر تنها یک جریان محدود در دل جامعهی ناشنوا نیست. نظریهپردازان هنر معاصر آن را در کنار جنبشهای هویتمحور مهم قرن بیستم قرار میدهند. چرا که De’VIA به روشنی نشان داد تجربههای بهحاشیهراندهشده، توانایی دارند تا زبان مشترک جهانی بسازند. این هنر میگوید ناشنوایی نه سکوت، که نوعی دیگر از صداست؛ صدایی که از طریق تصویر، استعاره و رنگ به گوش جهانیان میرسد.

از این رو، شناخت De’VIA ضرورتی دوچندان دارد. معرفی این جنبش نهتنها ما را به جهان ناشنوایان نزدیکتر میکند، بلکه درک ما را از مفهوم هنر و ارتباط گستردهتر میسازد. De’VIA پلی است میان سکوت و فریاد؛ پلی که میآموزد هنر، حتی در غیاب شنیدن، میتواند رساترین پژواکها را در جهان معاصر ایجاد کند.

منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر
- Miller, Betty G. The Deaf Way: Perspectives from the International Conference on Deaf Culture. Gallaudet University Press.
- Bauman, Dirksen. Open Your Eyes: Deaf Studies Talking. University of Minnesota Press.
- D0e’VIA official resources: https://deafart.org
- Gallaudet University Archives: https://gallaudet.edu
به همین قلم بیشتر بخوانید:
معرفی کتاب های دیگر را اینجا بخوانید.

یادداشتهایی بر نقاشیهای پایان قرن


رونق؛ پولهای زیاد، ابر دیلرها و صعود هنر معاصر
در همین ارتباط دنبال کنید:









