کیومرث کیاست (زاده ۱۳۲۷در تبریز) نقاش و کاریکاتوریست معاصر ایرانی است. دوره ابتدایی را در دبستان فروردین تبریز طی سالهای ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰ گذراند. تحصیلات متوسطه را در سال ۱۳۴۶ در دبیرستان امیرخیزی به پایان برد و پس از گذراندن دوره سربازی، به دانشگاه تبریز راه یافت. کیاست ابتدا در سال ۱۳۵۳ در رشته فیزیک این دانشگاه به تحصیل مشغول شد اما یک سال بعد وارد رشته برق الکترونیک شد و در همین رشته، در سال ۱۳۵۸ از این دانشگاه فارغ التحصیل شد.
کیومرث کیاست با پایان دوره خدمت سربازی در بهمن سال ۱۳۴۹ به استخدام شرکت توانیر وابسته به وزارت نیرو در آمد و در سال ۱۳۸۱ از شرکت برق منطقهای آذربایجان بازنشسته شد.
وی از سال ۱۳۵۰ به همکاری با مجلات و روزنامههایی نظیر فردوسی، نگین، کتاب جمعه اطلاعات، کیهان، کیهان کاریکاتور و هفته نامه مهد آزادی «آدینه» پرداخت.
او بر خلاف اغلب کاریکاتورست ها، با مجلات فکاهی کار نمی نکرد و به کاریکاتورهای طراحیمحور و نخبهگرا تمایل نشان می داد و در مفهوم نیز به ابعادی جدی و فراتر از شوخیهای عامیانه می پرداخت.
او بیش از صد نمایشگاه فردی و گروهی در ایران و نیز کشورهای ترکیه، ژاپن، کره جنوبی، بلغارستان، اتریش، یوگسلاوی، آلمان، مقدونیه، ایتالیا و بلژیک را در کارنامه هنری خود به ثبت رسانده است.
چطور شد به این سبک خاص از نقاشی رسیدید؟
شکل گیری زندگی هنری یک هنرمند خیلی پیچیده است، عوامل زیادی در شکل گیری این روند تاثیر دارند، از جمله عوامل خانوادگی، جامعه، تحصیلات و …. بعضی مواقع این تاثیرات میتوانند مثبت یا منفی باشند؛ در خانواده ای بزرگ شده ام که زیاد مشوقم در این راه نبوده اند.
پدرم چاپخانه داشت و نقاشی و گراورسازی میکرد. شبها که در منزلمان طراحی میکرد از روی طراحیهایش کپی میکردم، از هر طرح ۵۰ طرح میزدم.
منزلمان پر بود از تابلوهای رنگ روغن. از پدرم تاثیر زیادی گرفته ام و نقش مهمی در زندگی هنری من داشته است، ولی خانواده ام توجه زیادی به این مساله نداشتند که من نقاش شوم یا نه، همینطور کمک و راهنمایی هم نداشتم.
آیا معلم یا استادی داشتید که پیش او طراحی یاد بگیرید؟
من هیچ استادی نداشته ام حتی تحصیلات اکادمیک هم ندارم. یکبار رفتم به هنرستان میرک و مرحوم طباطبایی کارهایم را دید و گفت اینجا کارت خراب میشود برو خودت کار کن من هم برگشتم و خودم کار کردم. خط و خطوط و مسیر من با هنرستان میرک آنزمان متفاوت بود. من خط و خطوط خاص خودم را داشتم و از طرفی هم دغدغه های اجتماعی خودم.
یکبار در کنکور هنر در دانشگاه هنرهای زیبای تهران شرکت کردم و موفق نشدم و این تلنگری بود برایم تا بهتر و بیشتر کار کنم. چون تا آنزمان فقط کپی کار میکردم و هیچ ذهنیتی نداشتم. بعد از کنکور به خودم فشار آوردم و مصمم تر از قبل کار کردم ولی اینبار ذهنی. همزمان منابع کنکور هنر را پیدا کرده و مطالعه میکردم.
استاد بیشتر در چه زمینه هایی مطالعه داشتید؟
کتابها قیمت بالایی داشتند اما علیرغم این من تهیه کرده و میخواندم. از کتابهای آن دوران کتاب دوجلدی با عنوان “نقاشی نوین” تالیف احسان یار شاطر، کتاب خوبی بود، زندگی نقاشان برایم جالب بود.
چاپ اول نامه های ونگوگ را که هنوز هم دارم، که خیلی ساده و صادقانه برای برادرش نوشته و بعضی جاها به تکنیکهایش هم اشاره کرده، کتاب تولوزلوتروک و کتابهای فلسفی زیبایی (سقراط و ارسطو و افلاطون )، کتاب “معنی هنر هربرت رید” ترجمه دریا بندری و دیگر کتابهایش را زیاد خواندم همچنین کتاب “فلسفه هنر” بندیتو کروچه که خیلی کتاب سختی بود.
علاوه بر نقاشی و مطالعه، به سینما علاقه زیادی داشتم خصوصا سینمای دهه ۵۰.
از کدام هنرمندان تاثیر گرفته اید؟
زندگی و کارهای سزان برایم جالب است. هنرمندان دیگر بیشتر روتکو، پیکاسو، رامبراند، میکل آنژ و طرز کارشان، هنر یونان، نگار گری دوران مغول و همینطورنقاشان چینی که روی هنر دنیا تاثیر گذاشتند؛ آنها شهودی کار می کنند و آبستره و انتزاع شهودی بدون اسکیس در آثارشان دیده می شود. دیدگاه نقاشی چین فوق العاده است، در آن دلهره وجود دارد، آنها هنر را نوعی عبادت می دانند.
سفرهای زیادی به کشورهای (ایتالیا،سوئیس،اتریش،و آلمان) داشته ام. ۳ بار به ایتالیا سفر کردم، کتابخانه های این کشورها را دیده و در آنجا مطالعه کرده ام. کتابخانه هایی که در اصل کتابفروشی بودند و میتوانستی آنجا مطالعه کنی. جلوی کتابفروشیها کلی جزوه می ریختند که آنها را برداشته با خودم می آوردم و مطالعه میکردم.
آیا شده کاری را نیمه تمام رها کنید؟
بعضی مواقع روی کار باید بیشتر تمرکز کنی، جاهای حساس را اول کار نمیکنی. کلی کار میکنم بعد وارد جزئیات میشوم. بعضی کارها را نمیشود تمام کرد، آنوقت است که کار را رها کرده کنار میگذارم بعد از مدتی روی آن متمرکز میشوم و تبدیل میشود به بهترین کارهایم.
روحیه ی شاد از درون روی کار تاثیر مثبت می گذارد. بعد مرگ همسرم برای رهایی از غم به کار بیشتر پرداختم و تنها وابستگی ام بعد او هنرم و پسرم هستند.
هنر را راه رهایی از مشکلات می دانم همانطور که دوران کرونا اوج کاری من بود. تحولات در دنیای هنر خیلی سریع است، باید هر زمان به روز بود و مطالعه کرد و بهتر است نقد انجام شود نه جدل. به عقیده من سواد تئوریمان کم است و نقاشان معاصر را باید شناخت و به خوبی مطالعه کرد.
در ۵ روز میتوانم ۱ تابلو کار کنم، قبلش کلی طراحی و اتود میزنم. باید الگو داشت، نحوه ی کار خیلی مهم است و اینکه چطور از تمامی عناصر استفاده کنیم ولی خودمان باشیم فکر باید پشت کار باشد ،صرفا مهارت مهم نیست. مهم نیست با چه تکنیکی کار میکنی در حقیقت اعتبار با مواد و متریال کار نیست.
کیومرث کیاست کوچکترین خط وطراحی را تاریخ می گذارد، این کار به او امید می دهد که پشتوانه ی کاری و استمرار در کارش داشته باشد. کار کردن مداوم و مستمر نقاش می سازد. موفقیت خودش را در این می داند که ذهنش آکادمیک نیست و خودش هست.
میگوید باید از نقاشی لذت برد، باید سوار بر نقاشی شد نه نقاشی سوار برتو. با کسی کاری ندارد و کار خودش را میکند. معتقد است انسان بودن باید مطرح باشد، دین، مذهب، نژاد مهم نیست و نباید معیار باشد. ارتباطاتمان را باید گسترش دهیم دنیای صلح را باید ایجاد کنیم و احترام انسانها را نگه داریم.
بیشتر کارهایش فیگوراتیو است که بصورت فی البداهه کار میکند و همه ی آثار ذهنی هستند. محوریت کارهایش انسان است، طبیعت نیز کار کرده است. حالتهای اکسپرسیونیستی در کارهای سیاه وسفیدش دیده میشود. بافتهای خاصی را در آنها ایجاد می کند که مخصوص خود اوست.
آخرین نمایش انفرادی او ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۰، با عنوان مسخ تاریخ ۲ّ در گالری دنا برگزار شد. آثاری که می بینید گزیده ای از آثار به نمایش در آمده می باشد.
هویت مساوی است با رنج | گفتگوی دیگری با کیومرث کیاست را اینجا بخوانید.
من زندگی را انتخاب نمودم | نقدی بر مجموعه روایت جنون در گالری ساربان