دنیاگردی | منتشر شده در مجله تندیس شماره ۳۰۹
نمایش نقاشیهای انج اسمیت
لندن، انگلیس: گالری هاوزر و ورث مجموعهی جدیدی از نقاشیهای انج اسمیت را در معرض دید عموم قرار داده است. این اولین نمایشگاه هنرمند در لندن از ۲۰۱۱ به بعد است. اسمیت سه سال را وقف خلق این مجموعه کرده است، که برای نخستین بار رونمایی میشود. این نقاشیها که از نظر جزئیات، رنگ و بافت بسیار غنی هستند از منابع متعددی برداشت شدهاند. وضعیتهای روحی و روانی، طبیعت، خردهفرهنگهای صنعت مُد و تاریخ نقاشی، تنها بخشی از اشارات چندلایهی این آثار هستند. ویژگی مشخصهی این نمایشگاه مطالعات هنرمند در مورد نقطهی تعلیق و انتقال است. عنوان نمایشگاه، «فسفر بر کف دستان» به شعری از والاس استیونز (۱۸۷۹-۱۹۵۵) اشاره دارد. در این شعر عناصر طبیعی در قالب اشکال جدیدی ظاهر میشوند. نقاشیهای جدید اسمیت مشتمل بر مضامینی چون مرگ و اشتیاق، جنسیت و زبان، مرزهای متغیر و فروپاشی را مورد بررسی قرار میدهند. اسمیت تعاریف سنتی چهرهنگاری، منظرهسازی و نقاشی طبیعت بیجان را بیاعتبار میکند و اجازه میدهد عناصری از هریک از این ژانرها همزمان در کار وجود داشته باشند.
او در گروهی از آثار که آنها را «نقاشیهای موزهای» مینامد، پرترههایی را خلق میکند که مدل و پیکرهای در آنها کشیده نشده است، اما حضور مدل با چینشی از اشیا احساس میشود. در کاری با عنوان «کهکشان زندگی شبانه»، یک هدفون شکسته، تهسیگار و مهرههای یک گردنبند پارهشده در مقابل پارچهی معلقی به تصویر کشیده شده است. روی این پارچهی ظریف سوزندوزی شده، اشکال و نمادهایی دیده میشود. اسمیت در پرترههایش، از پیکر انسان بهعنوان وسیلهای برای مطالعهی وسیعتر هویت و آداب اجتماعی بهره میگیرد. در اثری به نام «کَمو»، فردی از پشت یک عینک رنگی به مخاطب خیره شده است. سیب گلوی برجستهی فیگور در کنار لکههای لوازم آرایش روی لب او، بهعنوان تدبیری برای برهمزدن نقشهای جنسیتی مرسوم، در کنار هم قرار گرفتهاند. اسمیت از این پیکره با هویت جنسی نامعلوم برای حرکت به سمت ابهام، اضطراب و بیگانگی استفاده میکند. در این کارها او بر این امر اذعان دارد که چگونه پوشش بهعنوان ابزاری برای نشاندادن یک هویت خاص به کار میرود.
در «حلقهها به دور ماه»، یک یقهی خاص دور گردن یک زن نمایش داده شده که بر اساس طرحی از طراح مُد، الکساندر مککویین، کشیده شده است. این یقه، هم بهعنوان زره و هم بهعنوان لباس عمل میکند. مدل موی پیکره و سنجاقهایی که به لباس او زده شده نیز، زیباییشناسی فرهنگ پانک را منعکس مینماید. ویژگی دیگر این مجموعهی اسمیت وجود عناصر و تصاویر گیاهی و حیوانی در کل نقاشیهاست. در یکی از کارها، یک تاج گل خاردار دور گردن پیکره قرار دارد و شاخهها و گلبرگهای پژمردهی آن، تاج خار مسیح را به یاد میآورد. هیچ چیزی در کار اسمیت تخیلی نیست. او مستقیما از طبیعت وام میگیرد، و رمز و رازهای ظریف طبیعت را در راستای اهداف خودش به کار میبندد. یک مارمولک با دُمی شبیه به برگ، کف جنگل را تقلید میکند و یک گیاهِ در حال گلدادن، یک طوطی را نشان میدهد که به جای پرچم گُل نشسته است. برای درک برخی از نقاشیهای اسمیت باید به آنها نزدیک شد. در یکی از پرترهها پوشش سر عجیب پیکره فریبنده به نظر میرسد؛ این پوشش از جوندگانی تشکیل شده است که چشمان قرمزرنگشان میدرخشد و دُمهایشان به شکل منگولههای زینتی در آمده است. در کاری با عنوان «دفعشده» سطحی که با ضخامت زیاد رنگ نقاشی شده، خود را به شکل لشکری از میمونها آشکار میکند که زیر زمین گیر افتادهاند. این در حالی است که روی زمین شبحی از یک میمون، که با رنگ رقیق صورتی نقاشی شده، بهسختی خود را به سمت بالا میکشد. نقاشیهای رازآمیز اسمیت به یک اندازه وامدار طبیعت بیجانهای هلندی و مینیاتورهای مغولی، و نقاشی معاصر و پیچیدگیها و الهامات عرفانی هنر خام (Outsider Art) هستند؛ بهخصوص کارهای آدولف وولفلای و ریچارد دَد. هنرمند در زبان بصری دلپذیرش، از تزلزل معنا و پیچیدگی نمایش آن استقبال میکند. موضوعی که محور اصلی این مجموعه نیز محسوب میشود. انج اسمیت (متولد ۱۹۷۸، کنت انگلیس)، در مدرسهی هنر اسلید و کالج گلداسمیتز تحصیل کرده است. وی در ۲۰۰۶ یکی از نامزدهای دریافت جایزهی MaxMara در گالری وایت چپل بود
نمایشگاهی از جدیدترین کارهای متیو بارنی
لسانجلس، امریکا: گالری رگن پراجکتز نمایشگاهی از کارهای جدید هنرمند ساکن نیویورک، متیو بارنی، با عنوان «قالبگیری آب: چهارده کار» برگزار نموده است. اولین نمایشگاه انفرادی بارنی در این گالری در ۱۹۹۱ برپا شد و این پنجمین همکاری او با رگن پراجکتز است. این مجموعهی جدید، شامل گروهی از مجسمههای برنزی، یادآور روایات اساطیری و این جهانی فیلم ششساعتهی بارنی، River of Fundament، است. این مجسمهها استمرار تغییرات اخیر در استفاده از مواد جدید در کار هنرمند هستند.
او در آثار جدیدش به جای پلاستیک حرارتی و نفت، به استفاده از فلزات روی آورده است؛ هم فلزات مورد استفاده در مجسمهسازی و هم صنعت اتومبیلسازی. این مجموعهی چهاردهتایی از درونمایهی مرکزی فیلم River of Fundament برداشت شده است؛ یعنی اسطورهی مصری اوسیریس، که بدنش به چهارده تکه بریده شده بود. بارنی در «قالبگیری آب» از فرآیند فنی منحصربهفردی استفاده کرده، که در طول یک سال گذشته آن را توسعه داده است. در این روش او برنز مذاب را داخل گودالی از گِل بنتونیت میریزد. به محض اینکه برنز در تماس با رطوبت قرار میگیرد، سریعا جایگزین آب موجود در گِل میشود و راهش را به درون شکافهای قطعات گِلی باز میکند. در نهایت برنز سخت میشود و به صورت اشکال انتزاعی و غیرقابل پیشبینی درمیآید. شش قطعه از این مجموعه مجسمه در رگن پراجکتز به نمایش درآمده است و هشت قطعهی دیگر در نمایشگاه هنرمند در موزهی هنر معاصر لسانجلس در معرض دید قرار گرفتهاند. متیو بارنی (متولد ۱۹۶۷، سنفرانسیسکو) در ۱۹۸۹ از دانشگاه ییل فارغالتحصیل شده است. او در نمایشگاههای گروهی متعددی نظیر داکیومنتا، و بیینالهای ویتنی و ونیز حضور داشته و جوایز متعددی دریافت کرده است. آثار وی با نظرات متضاد منتقدین مواجه بوده است، اما شخصیتی نظیر آرتور سی دانتو کارهای وی را به دلیل استفاده از نظامهای نشانهای میستود. بارنی اکنون در نیویورک زندگی و کار میکند.
رونمایی از چیدمان ریچارد وِنتوورث
ایندیاناپولیس، امریکا: موزهی هنر ایندیاناپولیس از بزرگترین چیدمان ریچارد ونتوورث در امریکای شمالی رونمایی کرد. این اثر، جاهطلبانهترین کار هنرمند تاکنون است. ونتوورث که اغلب از او بهعنوان کیمیاگر اشیای پیش پا افتاده یاد میشود، برای تبدیل مواد آشنا به اشعاری بصری، شناخته میشود. چیدمانهای کتابی ونتوورث، شکل ظاهر و معنای مکان نمایش کار را با زیبایی، ابداع و شوخطبعی تغییر میدهد. چنین کارهایی با ویژگی کتاب، بهعنوان شیئی عادی که در عین حال نماد دانش و فرهنگ در جامعهی مدرن و در طول تاریخ بوده است، بازی میکنند. چیدمان اخیر هنرمند با عنوان «سقف کاذب» از کتابهایی ساخته شده است که در تابستان طی یک فراخوان از سوی مردم اهدا شده بود. در کنار مشارکت عمومی مردم، دانشجویان مجسمهسازی دانشگاه ایندیانا در ساختن چیدمان به هنرمند یاری رساندهاند. کیوریتور هنر معاصر موزه میگوید: «وقتی که چند سال پیش شانس این را داشتم که اینستالیشن ریچارد را در استانبول ببینم، تحت تاثیر حضور بصری جذاب کار و امتزاج موفقش با معماری پیرامون قرار گرفتم.» وی میافزاید: «این اثر همچنین اولین چیدمان کتابی ریچارد است که در آن تمام کتابها از سوی مردم اهدا شده است. این که جامعهی ما در خلق این کار، چنین نقش مهمی را ایفا کرده، بسیار پرمعناست».
اواخر دههی ۱۹۷۰ ریچارد ونتوورث بهعنوان یکی از چهرههای اصلی جنبش مجسمهسازی جدید بریتانیایی به شهرت رسید. بهعنوان یک هنرمند و یک معلم، وی عمیقا نسلهای متوالی هنرمندان را تحت تاثیر قرار داده است. ریچارد ونتوورث (متولد ۱۹۴۷، ساموا)، در رویالکالج تحصیل نموده است و در کالج گلداسمیتز سابقهی تدریس دارد. وی در ۲۰۰۹ بهعنوان رئیس بخش مجسمهسازی رویالکالج انتخاب شد. ونتوورث در لندن زندگی و کار میکند و در گالریهایی نظیر وایتچپل، تیتمدرن و سرپنتین نمایشگاه داشته است.
نمایشگاه آثار زینا سارو ـ ویوا
هوستون، امریکا: موزهی هنر بلافر اولین نمایشگاه آثار ویدئو آرتیست و فیلمساز بریتانیایی ـ نیجریهای، زینا سارو ـ ویوا در یک موزه را برگزار نموده است. در این نمایشگاه با عنوان «میدانستی که ما به آنها یاد دادیم چگونه برقصند؟» چیدمانهای ویدئویی، عکسها و یک اینستالیشن صوتی که در دلتای نیجر تولید شدهاند، ارائه میشود. عنوان نمایشگاه القاکنندهی پویایی و خوداتکایی است. نمایشگاه از سنت محلی رقصِ با نقاب، مناسک مذهبی، غذاها و زیباییشناسی مورد پسند نیجریهای بهره میگیرد تا ظرفیت هنر برای تغییر و ارائهی تجسم جدیدی از مفاهیم مرتبط با محیط زیست را بسنجد. عکسها و ویدئوهای حاضر در نمایشگاه به مضامینی نظیر دعاخوانان کاریزماتیک مسیحی، رقصندههایی با ماسک در اطراف خطوط لولهی از رده خارج، و رنگ قرمز، که در شهر هنرمند نماد تولد، و از سویی سمبل تولد دوبارهی او در آنجاست، میپردازند. در اینستالیشن صوتی، سارو ـ ویوا از صدای خود استفاده میکند تا به توصیف نیروهایی بپردازد که تولید این مجموعه را با تهدید مواجه میکردند. همچنین او پرفورمنسی با نام «ضیافت منگرُو» ترتیب داده است. این کار طراحی شده تا تفوق طبیعت، تخیل و زنانگی را بر فروماندگی سیاسی نشان دهد. دلتای نیجر که با دههها فساد و تخریب محیط زیست شناخته میشود، مکانی سرسبز، و از تولیدکنندگان مهم مواد غذایی، نفت خام و گاز طبیعی در جهان است. برای خلق این مجموعه، سارو ـ ویوا به زادگاهش بازگشته است تا داستانهای جدیدی را بازگو کند که تصورات غربیها در مورد حفاظت از محیط زیست و دلتای نیجر را به چالش میکشد. هنرمند میگوید: «محیط زیست برای من تنها آلودگی نفتی نیست. بلکه برای فراتررفتن از وضع موجود، حیاتی است که اکوسیستمهای احساسی، اجتماعی و معنوی را نیز در نظر بگیریم».