جاوید رمضانی: ماندن میان درون و برون بدون شک حاصل پرسش ابدی انسان از هستی خود است و شاید مهمترین نیروی رانش خلاقیت هنرمندان ما باشد. نمایش آثار نقاشی علیرضا آدمبکان با عنوان «اَسَر(بی سر،بی پایان)» در گالری اثر در حال برگزاری است.
مواجهه با آثار آدمبکان این میانه ماندن ابدی را بازتولید میکند. کوشش هنرمندان برای دستیابی به مسیری تازه در بیان هنری خود در آمیخته با مفهوم زمان است. آنچه میتوان توجه به گذشته و ایستادن در مقابل آینده نامید. برای آدمبکان گریز از گذشته در دو وجه مطرح میگردد؛ نخست دوری جستن از رویکردهای شرقشناسانه و سیاستزدگی هنرمند والا و مورد پسند بازارهای دیگران و از سویی اجتماعی کردن نقاشی و تولید لایههای معنایی وسیع.
در برخورد اولیه درک تعهد به ساحت سنت تصویری شمایلکشی ایرانی و تمایل به محدود کردن پرسپکتیو مجازی در نقاشیهای هنرمند مشهود است. تحلیل رویکرد آدمبکان او را در زمره نقاشان اکسپرسیونیست قرار می دهد. اگر چه این تعاریف با منطق تاریخ هنر، حاصلی جز جزمیت مفاهیم زیباشناسانه ندارد، به خصوص که بستر تحول تاریخی و نظری هر اقلیم بسیار گریزان از تعاریف متعارف میباشد. از این رو میتوان آثار جدید آدمبکان را شروع متفاوتی دانست. در مقایسه با روند سالهای گذشته او کیفیت جدیدی را نوید میدهد. آثار بیانگرا و اکسپرسیو عمدتا بر اساس تکیه بر عنصر خط و بافتهایی پر قدرت شکل گرفتهاند. آنچنان که در آثار نمایشگاههای گذشته نقاش با فرمهای جهنده و رنگ های فام و ساخت ترکیببندیهای پر تحرک روبرو میشویم. اما در این مجموعه ما شاهد ایجاد فضاهایی تخت و معلق همراه با هارمونی رنگهای خاکستری و آرام تری می باشیم. از اصلی ترین خصیصه های روایت های گذشته هنرمند تولید فضاهای شهری با تکیه بر ناهمگونی فرمهای واقع گراست که در این نمایشگاه این خشونت پدیدار شده در عمل نقاشانه، به ذات معنایی اثر رخت بر بسته است. گویا مواجه او درونی تر شده و در محتوای تصاویر با تکیه بر جایگاه سنت تصویری قرا میگیرد.
آدمبکان متولد ۱۳۵۵ است و آموخته هایش حاصل حضور در هنرستان پسران و دانشگاه آزاد میباشد. در طی سالهای دهه هشتاد هنرمندی فعال و پرکار بوده است که تلاش خود را برای رسیدن به زبان بصری خاص و مولف بی وقفه ادامه داده است. سنت در آثار آدمبکان در تعریفی گسترده تر به جایگاه فرادهش صعود کرده است. مفهومی که سنت را در جایگاه ایجابی پویایی و تداوم تعریف می کند. شالوده اندیشه نو در غرب قطعا مواجه تفکر تفکر قدما با افق معاصر می باشد. در هنر ایرانی دارای سیری معکوس میباشد. آنچنانکه روند تجدد نسبت به آثار قرما بی توجه بوده یا این توجه را به عطف به بازنمایی صوری کرده است.
گشت و چرخش آدمبکان در این نمایشگاه خصوصا در توجه به مفاهیم هنر گذشته قومی با رویکرد به مسایل جامعه معاصر می باشد.
در تابلوی «مستسقی» به معنای آب خواهنده ارجاع مستقیمی به نفی سنت قمه زنی در مراسم عزاداری و بسط آن به خشونت پنهان جامعه ای دارد که دچار بیماری استسقا سیراب نشدن میباشد.
این سیراب نشدن سمبلی است از فراموش کردن ارزشهای عمیق و معنوی گذشتگان.
توجه هنرمند به نا آگاهی گفتگوی فکری و یک سویه شدن تاثیرات هنر و فرهنگ ما از دیگران نطفه تکوین بیانی جدید را در آثارش شکل داده است. در تابلوی «تمّت» پرتره خود نقاش در بین دو شخصیت دیگر مشاهده میگردد. ترکیب بندی بالا رونده و مثلثی از هجرتی معنوی خبر میدهد. تمثالهای تابلو همچون شمایلهای قرون وسطایی فضایی راز آلود را شکل داده اند که مخاطب را به جهانی دیگر دعوت می کنند. جهانی نورانی در میان کهکشانی از رنگهای سبز و طلایی.
بی شک عزیمت نقاش به جهان رازآلود و آرمان خواهانه در ظریفترین عناصر تابلوهایش هویدا میگردد. هر عنصر تصویری در جایگاهی دقیق و در گریز از واقع گرایی روایتی متفاوت را حکایت میکند و روایتی که جانمایه زیستن شاعرانه هنرمند است. هویت لایهلایه معنایی آثار آدمبکان طوفانی از خیال ورزی به نمایش می گذارند که مخاطب را در خود می پیچد و سیری در آفاق و انفس جانهای دردمند حاصل می نماید.