جاوید رمضانی، تندیس: چه تفاوتی ست بین یک دلال باسواد و یک باسواد دلال؟ هیچ تفاوتی نیست! تنها در تقدم رفتاری آنان می تواند ارزش این دو صفت را بررسی کرد. این روزها مسئله اصالت آثار هنری از مسائل پرسروصدا گردیده است. گویا اقتصاد، هنر را در رأس بسیاری مسائل قرار داده .
سؤال اصلی این مقال آن است که یک اثر جعلی چگونه از یک اثر اصلی تشخیص داده می شود.؟
به عنوان یک مرمتگر و هنرمندی که سابقه زیادی در بازار هنر دارم می توانم پاسخ شایسته ای به آن بدهم تا شاید کمی بتوانم جامعه معاصر هنر را از سردرگمی خارج کنم.
بسیاری از کارشناسان فعلی ما مصداق همان دلالان باسواد یا دلالان هنرمند هستند. از سالهای ۲۰۰۵ که بازار هنری خاورمیانه مکانی برای عرض اندام هنر ایرانی شده است متخصصان و کارشناسان مرمت و حفاظت و مستند نگاری آثار هنری هم افزایش یافته اند و با اینکه از سالهای ۶۳ تا امروز ما رشته مرمت آثار هنری و تاریخی را در کشور بطور فعال داریم، اما سهم مهمی از بازار کار مرمت آثار هنری معاصر در اختیار افرادی است که به صورت تجربی و گاهی با دیدن دوره های آموزشی کوتاه مدت در خارج از ایران شروع به کار کرده اند .
این مسئله و معضل به بیسامانی و فقر تعدد مراکز فعال جدی اقتصاد هنر مثل حراجی ها و آرت فرها در کشور بر میگردد و البته می توان امید داشت با گذر زمان و افزایش این مراکز رویکرد و ممیزی دقیق تری حاکم گردد. از سویی سازمان میراث فرهنگی که متولی دولتی این امر است خود با مسائل مهمی مثل اداره موزه ها و سایت های باستانی و صنایع دستی و گردشگری و گاهی حتی با تحولات سیاسی و غیره مواجه است که مسئله مرمت و حفاظت در اولویتهای بعدی قرار می گیرد.
قبل از پاسخ دادن به سؤال اصلی باید مقدمه ای را ذکر کنم که تشخیص آثار جعلی در مورد هنر معاصر و مدرن بسیار مشکل ساز است. اما پدیده جعل آثار هنری چیز جدیدی نیست. مدیر سابق موزه متروپولیتن تام هوینگ میگوید بالغ بر ۴۰درصد آثار رده بالای هنر در بازار هنر غرب کپی هستند. برآورد میشود ششصد اثر از رامبراند در موزه های سراسر جهان قرار دارند و سیصد و پنجاه اثر در مجموعه های خصوصی اما پژوهشگران هنر رامبراند میگویند او تنها ۳۲۰ نقاشی تولید کرده است.[۱] مشخصاً به لحاظ فنی گذر زمان، لحن فرمال هنرمند، تاریخ و مستندات مهمترین بسترهای نظری برای تشخیص اصالت آثار هنری خواهند بود.
این سه بستر سه رویکرد حائز اهمیت را شکل می دهد:
- مسئله گذر زمان ؛ گذر زمان می تواند روند تغییرات فیزیکی مواد و متریال را شکل دهد. این شکلگیری باعث تولید روندی میگردد که گرچه توسط جاعلان بصورت بصری قابل بازسازی است اما به لحاظ ماهیت در مواد و متریال غیرقابل تقلید است. بطور مثال، روند ترک خوردگی در رنگ و روغن بصورت مصنوعی قابل ساخت است اما عمق و شکل نیروهای کششی تَرَکها با ضرایب روغنهای بکار رفته شده در نقاشی غیرقابل تقلید است . حتی در مواقعی که شما بر روی نقاشی ۲۰۰ ساله یا ۱۵۰ ساله تَرَکی مشاهده نمی کنید این دال بر نبود این کششها نیست بلکه با عکسبرداری با شیوه های مشخصی می توان این تحرکات را تشخیص داد.
به جرأت می توانم ده ها مسیر قابل توجه که در برخورد با شیوه نقاشی یک نقاش مدرن که قابل سنجش است را مثال بزنم که اصالت یک اثر را به شیوه علمی می توان تشخیص داد. پس گذر زمان بستر علمی برای اصالت سنجی مهیا میکند که دلال باسواد نمی تواند از پس آن برآید و نیاز به استفاده از علم و یقین علمی است که تحقیق را به مسیر صحیح منتهی می کند.
- لحن فرمال هنرمند؛ بستر دوم لحن فرمال هنرمند است که البته این مسیر بسیار مناقشه برانگیز است و دردسرها و تسویه حساب های شخصی و باندی هم در این مسیر رخ می دهد، چرا که اصالت به روش مقایسه ای با فرم ظاهر و تاریخ شفاهی و غیره باید ثابت گردد و هیچ کارشناسی هم نداریم که بتواند خود را منزه از روابط مالی کند و متمایل به حذف رقبا از بازار نباشد.
باید این نکته را توجه کرد که سامان گرفتن و رونق خرید و فروش آثار هنری در یک مقطع زمانی بخصوص در کشو ما رخ داده است و ساز و کارهای پیشرفته ای برای در انحصاری کردن آثار در حال شکل گیری هستند بطور مثال دلالانی سعی در انحصاری کردن آثار هنرمندان زنده و صاحب سبک را پی گرفتند که انحصار آثارشان را در دست دارند و با هنرمند توافق کرده اند. حال هنرمندی با سابقه ۶۰ سال کار حرفه ای آثاری در گذشته ارائه داده و می تواند آثار خود را هم نفی کند و جعلی بخواند تا فرد دیگری روی آثارش کار نکند. مشخص است که در گذشته خرید و فروش آثار هنری در گالریها دارای اسناد و سوابق مشخص و شناسنامه نبوده است و امروز قابل ردیابی مکتوب نیست.
پس تصور کنید کارشناسانی که آثار ارائه شده در حراج تهران و کریستیز و ساتبی را جعلی خوانده اند اگر با چنین اثری مواجه گردند و هنرمند زنده باسابقه، اثر خود را جعلی بخواند چه خواهند کرد؟ توجه کنید که با توجه به حساسیت خریداران اثر هنری هر شاعبه ای منجر به انصراف آنان میشود. پس در اصالت سنجی آثار باید حد اقل با دو منطق از بستر علمی و تحلیلی این ادعا را ارایه داد .
- تاریخ و مستندات؛ سومین بستر، تاریخ و مستندات است که می توان اصالت سنجی را براساس مستندات چاپ شده در گالریها و موزه ها و غیره پیگیری کرد. آنچه این مسیر را محدود می نمایاند همان مسئله تازه بودن فعالیت اقتصادی جدی در هنر معاصر ایرانی است. متوجه باشید در مدت کمتر از ده سال اثر هنرمندی مانند سهراب سپهری از چند صد هزار تومان به چند میلیارد رسیده است و از سوئی فرهنگ سازی و پژوهش جدی و منظم در این مسیر دارای متولیان و مراکز مستندنگاری مشخصی نبوده است و ساز و کارهای دقیق آن وجود ندارد. سخت نیست امروز در شبکه مجازی و نت شما تحقیق کنید و ببینید تا چه حد می توان به بیوگرافی و مستندات زندگی هنرمندان معاصر دسترسی پیدا کرد. پس بطور مشخص اصالت سنجی یک اثر رویه ای کاملاً علمی است و تنها با تکیه به یکی از این سه مسیر نمی توان اثری را جعلی و یا اصیل معرفی نمود.
۲۳آّبان۹۴
[۱] – کتاب کوسه شکم پر – آن تامپسون