برهوتِ دشتی

سحر افتخارزاده، تندیس: نمایشگاه اخیر گوهر دشتی در گالری “محسن”، شامل دو مجموعه عکس با عنوان “ایران، بی‌عنوان” از سال ۹۲ –هفت تابلو- و “بی‌وطن” از سال‌های۹۳-۹۴ –هشت تابلو- می‌شود. هر دو مجموعه با عکاسیِ صحنه‌آرایی‌شده خلق شده‌اند و به شیوه‌ای نمادین وضعیت انسان ایرانی را در موقعیت مکانیِ تعریف شده درون و بیرون از مرزهای جغرافیایی- فرهنگی، پیش روی مخاطب می‌نهند. مخاطبی که با شگردهای فرمیِ گشودن کادر و بالابردن افق، گویی بر بلندای تپه‌ای ایستاده و از بالا و بیرون به حصرِ آدم‌های گرفتار در مرکز کادر نظاره می‌کند. در مجموعه “ایران، بی‌عنوان” افق این بیابان پهناور چنان بالا قرار گرفته که آسمان را در کادر خفه کرده است. آدم‌های این پایین، دیدی به ورای این فروبستگی ندارند و در دایره گچی فرضی خود، در تنگنای چارچوب‌های تعریف شده فرهنگی-اجتماعی در هم می‌لولند. محکوم‌اند به زیستن در کنار هم، در تن‌سایشی فرساینده و متوقف تا ابد. اما این تنگنا در مجموعه “بی‌وطن” تبدیل به گشایشی هولناک و تهدید کننده می‌شود. آدم‌های “بی‌وطن” به میان برهوت پرتاب شده‌اند و در مقیاسی تحقیر‌آمیز نسبت به خرسنگ‌های غول‌آسا در میانه این بیابان، پخش و بی‌پناه‌اند. این بی‌مرزی و نبودِ هیچ تعریف و چارچوبی که آن‌ها را در کنار هم نگه دارد منجر به تک‌افتادگی شده است. همین قبض و بسطِ فرمی و چینش متمرکز و پخشِ اجزاء بصری در کادر، نقطه تمایز و نیز اتصال دو مجموعه به یکدیگر است و چون در امتداد زمانیِ خلق آثار به آن نگاه شود، خطی روایی در ذهن مخاطب ترسیم می‌کند.

dashti1
حضور واقعی کاراکترها در مکان نامأنوس، وجه نمایشیِ تصویر را پررنگ کرده و عاملی فاصله‌گذار است. در “ایران، بی‌عنوان” موقعیت‌هایی را می‌بینیم که همچون گزاره‌ای از متن خود جدا شده و در یک متن تازه قرار گرفته‌اند؛ متنی که منفعل است. این جدا‌سازی و برهم‌زدن مناسبات گزاره‌ها- از طریق تکرار،‌ جابجایی،‌ حذف، ارجاعات تاریخ هنری به دیگر مدیوم‌ها و…- در هر دو مجموعه، آن‌ها را تبدیل به گزاره‌هایی نمادین کرده است. در اینجا جدا کردن گزاره و قرار دادن آن در یک افق تهی، هرچند آشنایی‌زدا است اما برای انتقال حقیقت خود، متکی بر فراخواندن پیش فرض‌های شناختیِ ابژه‌ها است، و نه حذف آن‌ها. پس کاربرد تعلیق پدیدارشناختی ندارد، بلکه تمهیدی فرمی است برای تأکید و یادآوری به گونه‌ای تازه. چنان که این برهوت در “بی‌وطن” تبدیل به متنی فاعل می‌شود و گزاره را تکه تکه کرده، اجزاء آن را پراکنده می‎سازد. این پراکندگی و چندپارگی هم در چینش اجزا و هم در ارجاعات بینامتنی به چشم می‌خورد و بُعد رؤیاگونه آثار را تقویت می‌کند. اما این رؤیاگونگی اصراری به جذاب بودن یا غرق کردن مخاطب در افسون خود ندارد. همین است که هست، زمخت، بی‌روح و بی‌اطوار، حتی اگر ونوس بر پهنه آن آرمیده باشد. در اینجا با نگاهی ابزاری و فاصله‌گذار به هنر مواجه هستیم که برای انتقال مفهوم و فراهم ساختن امکانی برای نگاه از بیرون به موقعیت‌های به تصویر در‌آمده، به دنبال فراخواندن تفکر مخاطب به اندیشیدن است نه آن که حس او را تحت تأثیر قرار دهد. اما میل به انتقال بی‌شبهه مفهوم، سبب شده بعضی آثار به شعار و کلیشه نزدیک شوند و گستره دلالت آن‌ها محدود گردد.

dashti3
همچنین اگر سعی بر مصونیت از اگزوتیسم بوده، باز در بسیاری از آثار این گریز موفق نبوده و المان‌ها، خواسته یا ناخواسته، رو به سوی دیگر‌خوشامد‌خواهی دارند. نام هر دو مجموعه نیز به این دام در می‌افتد. و از آنجا که نگاهی ابزورد بر فضای آثار حاکم است، “دیگری” را دوچندان خوش می‌آید. چراکه دیگری نیز بر آن است که این دیار را این گونه ببیند- خشک و بی‌حاصل، با مردمانی مسخ شده که یا به عزای سرزمین خود نشسته‌اند یا اگر هم مشتی گره کرده‌اند تنها گور خود را می‌کَنند و در نهایت چه محصور و چه بی‌مرز، مقهور نیرویی ورای خواست و توان خود هستند، باری، چنین‌اند مردمان مشرق.- پس، از این منظر، اگزوتیک باقی می‌ماند و گریزی از آن ندارد.
اما در آنجا که دستکاری خلاقانه مناسبات عناصر، ابژه را معلق ساخته، اثر موفق شده افق معنایی تازه‌ای بر پیش‌فرض‌های مخاطب بگشاید و به دام این اگزوتیسم و کلیشه سازی نیافتد و چه بسا همچون اثری که یادآور ونوسِ ولاسکز است اما از درون آینه‌ای هزارویک‌شب-ی به ما/دیگری می‌نگرد، توانسته به نوعی نقد اگزوتیسم نیز بدل شود. یا همچون مردان برهنه‌ای که پشت به ناظر، در یک وان ایستاده‌اند، پرسشی در ذهن مخاطب برانگیزاند.
اما در مجموع به نظر می‌رسد تکیه بیش از اندازه بر فرم، شگردهای ترکیب‌بندی، تمهیدات بصری و ساخت و سازی که مستلزم این گونه صحنه‌آرایی است، سبب شده بداهگی ایده اولیه و معنی از آثار رخت بربندد و عکس‌ها تبدیل شوند به گزاره‌هایی اِخباری، که خلق نشده‌اند تا لحظه‌ای را باشند، بلکه تنها ساخته شده‌اند تا از آن لحظه حرف بزنند.

تصاویر بیشتر در وبسایت رسمی گوهر دشتی موجود است.

dashti2

نویسنده