ماندن میان این و آن
جاوید رمضانی، تندیس: وضعیت بسیاری از رهیافتهای پژوهشگرانه و عملی در هنر درگیر آغازی خوب و امتدادی سخت است. نقاشیهای فرزین راهنشین با قدرت تکنیکی والا در سه بخش ارائه شده؛ نخست آثار چاپی که از تکنیک چاپ دستی بر روی فلز سود میجویند، دیگر طراحیها و سپس نقاشیهای روی چوب با اکرلیک و ذغال.
در مجموع ۲۴ اثر به نمایش درآمده اند. نقاش جوان ما این مجموعه را تحت عنوان جستجو ارائه نموده است و این عنوانی است محتاطانه برای آغاز کار هنرمندی که به لحاظ تکنیکال پر مایه است و به لحاظ نظری چالش بسیاری پیش رو دارد.
بیشک نقاشی معاصر از دهه هشتاد جانی دوباره گرفت و در مقابل جریان مفهومی و توجه به نظریه برای هنر، خود را بازسازی نمود. از ارکان این تحول، نقاش آلمانی گرهارد ریشتر است. او که در بستر احاطه به وضعیت تاریخی بومی خود نقاشی را وسعت نظری بخشید (به لحاظ تعاریف قرن بیستمی هنر )، همیشه در دوگانگی آبستره و فرم واقعگرا بسر برده تا آنجا که عکس را پایگاه این واقعگرایی قرار داد.
راهنشین، آنچنانکه اعلام میکند، درگیر مرگ و زندگی است و در این بررسی به تبیین زمان میپردازد.
به واقع این ماندن میان فرم واقعگرا و آبستره در کارهای راهنشین بخصوص طراحیها و نقاشیهایش هم مشاهده میشود، نه ازآن گونه که در کارهای ریشتر میبینیم. چرا که حضور مکان به صورت استفاده از فرمهای معماری آلمانی ، برای تبیین زمان در کارهای ریشتر مشهود است آنچنان که زمان را به مقوله ای تاریخی فلسفی تبدیل میکند.
این در حالی است که در آثار راهنشین چنین به نظر میرسد که ، تاثیر انتخاب ژئوپلتیکی هنر و یا به عبارتی انتخاب نحوه نظری نگاه به نقاشی از این نقاش آلمانی وام گرفته شده است. این نگاه به فرم، تجریدی و واقعگراست و سمت و سوی تکنیکال و همان جستجو را نشانه میرود.در واقع ریشتر در میانه حاق سیاسی و اجتماعی و بیانگری تاریخی محتاج هر دو گونه فرم است و راهنشین برای ارج نهادن به امر والای نقاشی به دو گونه فرم میپردازد.
به این ترتیب هنرمند جوان از چنبره مدرنیسم حاکم بر آموزش نقاشی رها نگردیده ولی آگاه به سیر متعالی نقاشی معاصر است.
در بیانی تحلیلی میتوان چنین تفسیر نمود، هنرمندی که در عمق اندیشه مفهومی خود سازو کار مسلطی را به دست آورده توان چرخش از حوزه آبستره به حوزه فرم واقعگرا را دارد. آثار نقاشی فرزین راهنشین در رسیدن به اتفاق نهایی هنوز از فضاهای طراحیهایش ناموفقتر مینمایاند.
انتخاب شخصیتها و تکرار فرمها در عزیمتی نوستالژیک قرار دارند، نقاش در گذشته سیر میکند و زمان را، تنها در توالی مییابد.
گرچه باید افزود این نقاش راه درازی در پیش دارد و امکان تکنیکی و دیدگاه مسلط آکادمیک او در این سن امتیازی است که میتواند او را از دیگر هنرمندان جوان متمایز کند. مسیری که بسیاری از هنرجویان نقاشی بطور کلی طی میکنند بر اساس عدم تحویل کامل دوره ی تقلیدی و تحلیلی در آکادمی، آنان را به سوی هنر مفهومی سوق میدهد که جریانی ناقص و ابتر را شکل داده است.
احتیاط راهنشین در نزدیکی به رنگ و اولویت دادن به ابزارهای طراحانه در نقاشیهایش از یک سو و دست یازیدن به انواع بازنمایی های نقاشانه مانند چاپ و طراحی نشان از حرکت روشمند و محکم او دارد که با امید به تامل در امور نظری و مفاهیمی چون تعریف هنر معاصر و جستجوی نحوه تجربه زیباشناسانه معاصر شاهد طلوع هنرمندی توانمند باشیم.