ترجمه کامل مقالات این پرونده تحت عنوان «کتاب جعل و از آن خودسازی در هنر» توسط نشر آوام سرا به چاپ رسیده است. شما میتوانید در لینک زیر این کتاب را با ارسال رایگان تهیه کنید.
خرید کتاب جعل و از آن خودسازی در هنر
پرونده پژوهشی: جعل و از آن خودسازی در هنر
بخش سوم
ازآنخودسازی چیست؟
برگردان: زهرا قیاسی
در دهه دوم قرن بیستم مارسل دوشان حاضر آمادههایش را نمایش داد. در این آثار کل یا بخشی از اثر از اقلامِ پیشساخته بود. قفسه شیشههای مشروب، پاروی برفروبی، شانه و مشهورتر از همه کاسه توالت چینی. نیمقرن بعد، اندی وارهول کارتونهای صابون بریلو و سوپ گوجه کمپل را بازتولید کرد و روی لیختنشتاین نقاشیهای عظیمالجثهای را از روی تصاویر کمیک استریپ و راهنمای تلفن بازآفرید. دوشان از اسباب و اثاثیه زندگی روزمره میگرفت. وارهول و لیختنشتاین از حاشیههای مرزی هنر. در ۱۹۸۰ شری لوین یکی از چندین هنرمندی بود که این رویه را به سرانجام منطقیاش رساندند. او در نمایشگاه انفرادیاش با عنوان «پس از واکر اوانس» مجموعه عکس هایی را به نمایش گذاشت که از روی عکسهای واکر اوانس گرفته بود. به همین سیاق، ریچارد پرینس برای بازعکاسی از آثار جیم کرانتز معروف شد. مایک بیدلو هم به سبب بازتولید دقیق آثار پابلو پیکاسو و جکسون پولاک و دیگران شهرت یافت. شاید اولین هنرمندی که بر ازآنخودسازی تمرکز کرد الین اسرتوانت بود که آثار معاصرانش منجمله دوشان و وارهول را تصاحب کرد. هرچند اصطلاح «هنر ازآن خودسازی» برای اشاره به ازآنخودسازی ایدهها و اقتباس فرهنگی و نیز کولاژ و سرهم کردن در آثار دادائیستها و هنرمندان پاپ به کار میرفت، اما ارتباط نزدیکی هم به آثار لوین و دیگرانی که آثار هنری موجود را بازتولید میکردند پیدا کرد.
با توجه به تمایزی که گودمن میان هنر تکامضایی و چندامضایی قایل شده بود، بازتولید «رویا»ی پیکاسو توسط بیدلو نمی تواند نمونهای از اثر پیکاسو تلقی شود، چون نقاشی معمولی اجازه چندین کپی برابر اصل را نمی دهد، هراندازه عالی و دقیق بازتولید شده باشد. ازآنجاکه گودمن شرایط اعتبار عکس را با جزئیات مطرح نمیکند، میتوان فرض کرد که همانند چاپ، اگر کپی «همسر کشاورز مستاجر آلابامایی» اثر واکر اوانس از روی نگاتیو اصلی چاپ نشود، نمونه اصیلی از اثر نیست. پس رویای بیدلو نقاشی پیکاسو نیست و «بدون عنوان» لوین (پس از واکر اوانز) همان «همسر کشاورز مستاجر آلابامایی» واکر اوانز نیست. با این حال جعل هم نیستند. وقتی فریبکاریای در کار نباشد جعلی هم نیست.
این بدان معنی نیست که هنر ازآنخودسازی محل جدال و مناقشه نبوده باشد. وارهول با پاتریشیا کولفیلد عکاس مرافعهای دادگاهی داشت و گاه از هنرمندان از آن خودساز همچون جف کونز بارها به علت تخظی از قانون کپیرایت شکایت شده است. با این حال بحث هنر ازآنخودسازی جدای ازمساله جعل است.در سال ۲۰۰۵ یکی از بازعکاسی های پرینس رکورد شکست و در حراجی به قیمت یک میلیون دلار فروخته شد. ممکن است فکر کنید خریدار پولش را دور ریخته است، اما کار او غیرعقلانی نبود چون فریب نخورد. پرینس منبع کارهایش را به صراحت بازگو نمیکند (کاری که لوین انجام میداد)، اما استفادهاش را از منابع دیگر انکار نمی کند. او در ارائه نکردن عکس به عنوان عکس اصلی کرانتز دروغی درباره کرانتز نمیگوید. از طرفی پرینس نمی خواهد کارهایش را به عنوان اثر کرانتز تفسیر و ارزیابی کنیم گویی چنانکه اثر کرانتز را (بهمثابه بخشی از هنر تجاری) میستاییم؛ بلکه میخواهد کارش را به عنوان اثر پرینس درک کنیم (و بهعنوان هنر ازآنخودسازی). پرینس میخواهد بگوید که خوانش بازعکس بهمثابه کار کرانتز بدفهمی آن است.
شاید نتیجه گرفته شود که هنرمند از آنخودساز مرتکب دزدی هنر شده است، یعنی ادعای اعتبارداشتن بازعکس، ادعای تملک اثر شخصی دیگر است. اگر چنین بود هنرمندان از آنخودساز باید به همان جرم جاعل از منظر دوتون محکوم میشدند، یعنی جرم کجنمایی دستاورد هنرمند. اما هنرمندان ازآنخودساز شیوه کارشان را مخفی نمیکنند و ادعای دستاوردی را که از آن خودشان نباشد ندارند، پس به نظر میرسد که این دست طرح شکایتها شکست بخورند. بعد ممکن است گفته شود که کپی پرینس از عکس کرانتز هیچ دستاورد هنرمندانه ای نیست. شاید این از جهتی هم درست باشد، پرینس از لحاظ مهارت فنی به پای کرانتز نمی رسد.بااینحال همانطور که منتقدی گفته است: «بهترین کارکرد آثار پرینس وقتی است که بهمثابه یادآوریکننده خودشان عمل کنند، بهعنوان ردی از آنچه پیشتر دیده و شناخته شده است.»۳۳ دستاوردهایش هرچه باشند دستاورد عکاسی نیستند، اما معنایش این نیست که دستاوردهای هنرمندانهای نیستند.پرینس میگوید که پروژه هنریاش ساختن چیزی جدید نیست بلکه ساختن دوباره چیزهاست. عکسی تجاری را پیدا می کند و آن را دوباره میسازد؛ این بار همچون عکسی «واقعی» و خالص که کالای مصرفی جهان سوداگری نشده است.۳۴ هدف ون میگرن فریفتن افکار عمومی بود ولی این هدف هنرمندان از آنخودساز نیست. چنین هنرمندی ممکن است انواع اهداف هنری را دنبال کند و به نظر میرسد که باید تاحدی براساس این اهداف کار را قضاوت و ارزیابی و تفسیر کنیم. درعینحال ارزیابی جعل بر اساس اهداف جاعل تنها ارزیابیاش بر مبنای عمل جعل است.۳۵
اگر جمعی بگویند که چشمه دوشان هنر نیست، این مخالفان به پیکاری مشقت بار رفتهاند. در نظرسنجی از نخبگان هنری انگلیس در سال ۲۰۰۴ چشمه به عنوان تاثیرگذارترین اثر هنری قرن بیستم رای آورد. درمقابلِ آثار جعلی که فرزندان نامشروع هنرند از دیدهها دور نگه داشته میشوند، عکسهای پرینس در موزه هنرهای زیبای بوستون و موزه ویکتوریا لندن و موزه آلبرتا نگهداری می-شوند. هنر ازآنخودسازی لوین هم در موزه هنرهای مدرن نیویورک و گوگنهایم به دیوار آویخته میشوند. دشوار است بگوییم که ون میگرن هم جایی در تاریخ هنر دارد. اما هنر ازآنخودسازی روز به روز جایگاهش را در تاریخ هنر بیشتر تثبیت میکند.۳۶
کلام آخر
هنر ازآنخودسازی هم در مقایسه با جعل و هم بهمثابه پروژه هنری منحصر به فرد سوالات فلسفی بسیاری را برمیانگیزد. اول این سوال مطرح می شود که هنر ازآنخودسازی درباره مفاهیمی همچون اصالت و اعتبار چه میگوید؟ در کاتالوگ حراجیای که اثر پرینس در آن رکورد زد، نوشته شده بود: «این اثر یکتاست.» اگر متن کاتالوگ صحیح باشد، آیا یکتاییاش در این است که کاری متفاوت با عکس کرانتز است یا در واقع این تنها نمونه اثر است؟ آیا کپی از بازعکس پرینس که از روی فایل دیجیتال یا نگاتیوش چاپشده نمونه اصیلی از کار پرینس محسوب میشود؟ چه معیاری کیفیت آن را میسنجد؟ اگر کسی از عکس کرانتز دقیقا به شیوه پرینس عکاسی کند، آیا نمونهای از کار پرینس را ساخته است؟ یا این اثر ازآنخودسازی جدیدی است؟ اگر سعی کند آن را به جای کار پرینس بفروشد آیا جعل محسوب می شود؟ اثر «پرینس اصل» متشکل از چیست؟
مایکل مندیبرگ در سال ۲۰۰۱ وبسایت www.aftersherrielevine.com را ساخت که به شما اجازه میداد کپیهایی از عکسهای شری لوین را دانلود و پرینت کنید (عکسها از روی عکسهای واکر اوانز گرفتهشده بودند) به همراه سند اعتباری مختص خودتان که امضایش میکردید. اگر چنین کاری میکردید آیا شما هم هنرمند ازآنخودساز محسوب میشدید؟ در این صورت فرقتان با تکنسین لابراتوار عکاسی چه بود؟ آیا او هم هنرمند ازآنخودساز است؟ اگر نه چه چیزی او را متمایز میکند؟
یکی از محکمترین استدلالها برای تشخیص این تمایز بین کارهای پرینس و کرانتز این است که هر دو عکاس در حال اجرای پروژه های هنرمندانه متمایزی بودهاند و دستاوردهایشان را میتوان براساس موفقیت یا شکست در پروژهای که مدنظر داشته اند اندازهگیری کرد و نه صرفاً براساس محصولی که تولید کردهاند. این مساله درباره هنر به طور کلی چه میگوید؟ چه چیزی پروژه هنرمندانه را از پروژه «صرفاً» تکنیکی جدا میکند؟
مرزهای هنر ازآنخودسازی کجاست؟ پرینس اخیرا یک دوج مدل ۱۹۷۰ را ازآنخود کرده است. در ۱۹۸۴ بیدلو کل استودیوی وارهول یعنی کارخانه را ازآنخود کرد. در ۱۹۹۱ لوین از نسخه «چشمه»خودش رونمایی کرد که مجسمه برنزی چشمه دوشان بود. آیا هنر ازآن خودسازی به غایت خود رسیده و به خودش برگشته است یا میتواند پیش رود؟آیا شخصی میتواند اثر ادبی یا موسیقایی را ازآنخود کند؟ طبق نظر گودمن این یکی امکان پذیر نیست. شخصی که دوران مشقت دیکنز را بازتولید می کنداثر جدیدی خلق نکرده بلکه فقط کپیای از دوران مشقت دیکنز را ساخته است. این به علت محدودیت تکنولوژی نیست بلکه علتش درکمان از مفهوم هنر است. بااینحال همانطور که گودمن هم اشاره میکند، این مساله هم قابلتغییر است. آیا شکستن این مرز سبب میشود که روزی ریچارد پرینس دوران مشقت دیکنز را دوباره تایپ کند و نامش را «پس از دوران مشقت» بگذارد؟ ۳۷
در آخر می توان این سوال را مطرح کرد که آیا در هنر ازآن خودسازی خطایی هم وجود دارد؟ برخلاف جعل، فریبکاری در هنر ازآن خودسازی مرکزیت ندارد و به نظر می رسد که هنرمند از آن خودساز دستاوردهایش را کج نمایی نمی کند. اما آیا هیچ مخالفتی در کار نیست؟ قطعا کرانتز از کار پرینس چندان خوشحال نیست. آیا پرینس از لحاظ اخلاقی مدیون کرانتز است یا لوین وامدار اوانس؟ آیا مساله چیزی فراتر از تاثیرپذیری هنرمندانه معمولی ای نیست؟ در این صورت در مورد جعل هم می توان همین را گفت یا فقط مختص ازآن خودسازی است؟
هنر ازآن خودسازی ما را با انبوهی از سوالات بی پاسخ مواجه می کند. اینکه چه چیزی دست ساخته را از هنر متمایز می کند؟ پرسش از هستی شناسی هنر و رابطه هنر و اخلاق که سوالاتی بسیار مهم در زیبایی شناسی فلسفی اند. ابداعات اندکی در تاریخ هنر غرب موجب بازاندیشی در مفهوم هنر شده اند: پیدایش عکاسی، ظهور پست امپرسیونیسم، دوشیزگان اوینیون پیکاسو و چشمه دوشان. به نظر می رسد که هنر ازآن خودسازی در این فهرست قرار گیرد. جای تامل است که هنر ازآن خودسازی با همه توجهی که در محافل هنرمندان به خود جلب کرده است، در میان فیلسوفان هنر تعداد قلیلی بدان پرداخته اند.
این مقاله را درسال ۲۰۱۰ انتشارات بلک ول منتشر کرده است.
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]
[۱] After Walker Evans
[۱] Richard Prince
[۱] Jim Krantz
[۱] Mike Bidlo
[۱] Alabama Tenant Farmer Wife
- ۳۳٫ Cooke (1992: 554).
- ۳۴٫ Appel (2007).
- ۳۵٫ See Irvin (2005: 134–۱۳۷).
- ۳۶٫ See Irvin (2005: 126–۱۲۷).
- ۳۷٫ One might begin by looking to J.L. Borges’ ۱۹۳۹ short story, ‘Pierre Menard, Author of the Quixote’, in which the title character endeavors to reproduce word-for-word Cervantes’ classic, Don Quixote. This story has been used by a number of philosophers to point to perceived problems in Goodman’s analysis (see note 6, above). However, the case will not exactly work here, as, on the basis of the story, Menard managed to write fragments of a work word-for-word identical with sections of Don Quixote without actually copying from the novel.
Works Cited
Appel, Brian. ‘Richard Prince.’ Rove TV (2007); Accessed September 2010 <http://www.rovetv.net/pr-interview. html>.