یادداشتی بر نمایشگاه عکس مسعود حاج جعفری زاده در گالری اُ
- مریم روشن فکر
دیگر نوشته های نویسنده نقد را اینجا ببینید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- نقدی بر رویداد ۱۰ روز با عکاسان
- نگاهی به نمایشگاه سحر افتخارزاده در گالری صا
- نقدی بر نمایشگاه عکس مهدی وثوقنیا
عکسها و لذت آنی
صحبت درباره چیستی عکسها، یکی از مباحثی است که پای عکاسی را به گفتمانهای اندیشه بشری گشود. زیرا عکسها دارای ماهیتی، چندگانه هستند. جریان جدیدی در اندیشه پیرامون امر عکاسی و عکسها از زمانی شکل گرفت که توجهها به این موضوع جلب شد که عکس تصویری است از آنچه در لحظه عکاسی وجود داشته است و در عین حال این « آنچه بوده است» اینک به واسطه یک فرآیند فیزیکی و شیمیایی با عنوان عکاسی، در درجه اول به یک شیء و در درجه دوم به یک تصویر تبدیل شده است.
این جریان در وهله اول به این موضوع اختصاص یافت که عکسها میتوانند دنیای انسانها را تغییر دهند. تا پیش از آن هرگز هیچ تصویری تا به این حد در معرض دید عموم قرار نگرفته بود و ضمنا هیچ تصویری وجود نداشت که تا به این حد بتوان پیرامون موضوع تصویر شده توسط آن کنکاش کرد. زیرا این اختراع تازه بشر موجب رویدادن اتفاق غریبی شده بود، به واسطه علم شیمی، بخشی از جهان بزرگ ناگهان بر روی یک سطح کوچک ثبت میشد و باقی میماند.
و به نظر میرسید این اختراع میتواند بشر را برای دستیابی به یکی از آرزوهای باستانیاش یعنی « جاودانگی» کمک کند.عکسها لحظهها، اشیاء، افراد و مکانها را ثبت میکنند، آنها میتوانند به ما نشان دهند، در کودکی چه شکلی بودهایم، یا پدر پدربزرگمان که قبل از تولد ما از دنیا رفته چه شکلی بوده است.
اما همانگونه که مسعود حاج جعفری زاده، در طی حادثهای به تلخی آن را دریافته است، عکسها در وهله اول یک شیء مادی هستند، و همانند سایر اشیاء خود شامل زوال میشوند و از بین رونده هستند.
مجموعه عکسهایی که در این نمایشگاه به تصویر درآمده است، از میان نگاتیوهایی انتخاب شده که حاجیجعفری زاده در ایتالیا، آلمان و اتریش عکاسی کرده است، عکسهایی که در اثر حادثه نشت فاضلاب دچار آسیبدیدگی جدی شدند و عکاس را در برابر این پرسش قراردادند که، آنچه من روزی از آن عکاسی کردم و در این اندیشه بودم که آن را اینجا برای همیشه نگهداشتهام، از دست رفت، مانند یک خاطره که در اثر یک عارضه مغزی برای همیشه از ذهن پاک شود، پس عکسها جاودانه نیستند. پس آنها چه هستند؟ و هدف ما از عکاسی چیست؟
این چالش البته دیرگاهی است که با زیر سوال رفتن سندیت و بی غرضی عکسها و توان آنها برای نمایش بی واسطه واقعیت مطرح گردیده است، اما به هر حال تجربه آن به صورت عملی و در اثر یک شوک، همانقدر که ناراحت کننده است، میتواند راه جدیدی را نیزنشان دهد.
همانگونه که در یادداشت نمایشگاه آمده است، تجربه عکاس در این مجموعه یادآور تلاش برای جاودانگی، به دست آوردن و از دست دادن در اثر تمدن، و زایش موجودی نو از میان ویرانههای این رویا و نهایتا دستیابی دوباره است. مسعود حاج جعفری زاده، متولد ۱۳۵۹ در تهران است، او که تحصیلات خود را در رشته مهندسی الکترونیک انجام داده است، عکاسی را با عضویت در انجمن عکاسان جوان ایران، خانه عکاسان و انجمن صنفی عکاسان مطبوعات پیگیری کرده است.
اهم سابقه کاری او در عکاسی به کار مجلات و روزنامهها اختصاص دارد، امری که به نظر میرسد مربوط به پیش از حادثه نشت فاضلاب باشد. آنچه از آن به جای مانده، تصاویر مستندی است با تهمایهای شاعرانه از انسانها و مکانها، تصاویری که بارها و بارها پیش از این دیده شدهاند و ایبسا عکاس آنها را نه به هدف نمایش بلکه به مثابه یادداشت خود بر خاطرهای ثبت کرده باشد.
اما نشت فاضلاب همه چیز را دگرگون میکند. این حادثه در بدو امر عکاس را با زیر سوال بردن ماهیت عکس در بهت فرو میبرد و پس از آن، زمانیکه او شوک حاصل از اتفاق را سپری کرده، تصاویر جدید سر بر میآورند، تصاویری که حاصل اتفاق بر کارماده به جا مانده از هویت عکاسانه پیشین او هستند.
آنچه حاج جعفریزاده به ما نشان میدهد، باقیمانده نگاتیوهای مضمحلای هستند که خاطرات او را مخدوش کردهاند. و با تاثیرات پیشبینی نشده خود، اتفاقاتی را در تصویر موجب شدهاند که باعث ارتقای آثار او شده است. لکههای حاصل از خوردگی امولسیون و بافتهایی که از آن حاصل شدهاست، موجب شده عکسها از چهارچوب خود پا را فراتر بگذارند و هر چند اصل آن منوط به یک اتفاق بوده است، اما انتخاب و نمایش دادن آن کاملا عمدیست، و در آن عکاس به واسطه لکهها و خرابیها به بازآفرینی تصویری پرداخته که میتوان از آن به وضعیت معاصر تعبیر نمود. لکهها با پوشاندن بیشتر کادر به ما اجازه نمیدهند، جز تکههای جدا افتاده منظره پشتشان چیزی ببینیم، این لکهها به ما یادآوری میکنند، که جهانی که در پشت آنان واقع شده از ما جداست. و ما تنها بیننده تکههای منفصلی از آن هستیم و نمیتوانیم راهی به واقعیت آن داشته باشیم.
نکته دیگری که در آثار این نمایشگاه وجود دارد، تاثیر فرمی جالبی است که در اثر این تخریب ناخواسته به وجود آمده است. حضور این لکههای بزرگ با بافتهای جالب، تصویر غیره منتظرهای را ایجاد کرده است که به دلیل عنصر اتفاق آن را منحصر به فرد میگرداند. مسئله اینجاست که تاثیر فرمال این دستکاری در عکس بیشتر به یک حربه بصری میماند که بر روی تصویری معمولی اعمال شده و آن را از جایگاه عکس به جایی بین عکس و نقاشی برده است.هرچند جرقه اول این حرکت از عکس صرف به تصویر عکسبنیان یا فتوآرت یک اتفاق ناخواسته بوده است، اما چیدمانی که در طبقه اول گالری در معرض دید قرار گرفته بر این نکته تاکید دارد که عکاس در جهت این تغییر گام برداشته است.
این چیدمان شامل مربعهایی از جنس چوب میباشد که روی دیوار نصب شدهاند، و دارای یک روزنه در جلو و یک شبکه چوبی به مانند نورگیر در بالا می باشند، مخاطب را وادار میکنند برای دیدن داخل آن خم شده و از روزنه به درون نگاه کند، که البته در درون با نور اندکی که از شبکه نورگیر مانند میتابد، جز تصویر محوی از همان نگاتیوهای تخریب شده چیز دیگری دیده نمیشود. شاید این چیدمان به وضعیتی اشاره دارد که دیدگاه ما در رابطه با واقعیت درگیر آن است. همان طور که کف زمین با نوشتههایی فرش شده که احتمالن بخشی از ادبیات ما هستند، اما به سادگی لگدمال شده و از جای پاهایی که روی آن حرکت کردهاند، چیزی از اصل آن باقی نمانده است و در عین حال به فرشی خاکستری با بافتی که حاصل اتفاق و الگوهای کف کفشهاست، تبدیل گشته است.
خود هنرمند اذعان دارد که آثار این نمایشگاه به دو بخش درون و برون او تقسیم میشوند، مجموعه چیدمان مجموعهایست شخصی و درونی و از همین روست که او چندان راه مخاطب را برای رسیدن به عکسها باز نمیکند. و مجموعه قابها بیشتر به مسائل جهانشمول و بیرون از هنرمند اختصاص یافتهاند، امری که در کلیت نمایشگاه چندان پررنگ نیست و تاکیدی بر آن صورت نمیپذیرد.
در مجموع میتوان گفت آثار مسعود حاج جعفرزاده، همانگونه که درعنوان نمایشگاه ذکر شده ، دلالت بر یک تجربه یا لذت مقطعی دارند که با خود مخاطب است که آن را بر حسب تجربه زیست شخصیاش تعبیر کند. مانند لذت آن لحظهای که اینک از دست رفته است ودر یک عکس ثبت شده ، البته نه برای همیشه.