پرونده فلسفه هنر | بررسی رئالیسم؛ بخش پایانی

در بخش پایانی  مقاله بررسی رئالیسم در اثر «پرچم» جسپر جانز که به عنوان اولین مقاله از پرونده فلسفه هنر در سایت تندیس منتشر شد، به بررسی رئالیسم آثار جانز و نسبت آن با هفت مولفه تعریفی رئالیسم از نظر مهدی حسینی پرداخته خواهد شد.
پرونده: فلسفه هنر

بررسی رئالیسم در اثر «پرچم» جسپر جانز 

(با تکیه بر تعاریف «استاد  مهدی حسینی» از رئالیسم)

نوشته رضا رفیعی راد

بخش های اول و دوم مقاله را اینجا ببینید:


بررسی رئالیسم آثار جانز و نسبت آن با هفت مولفه تعریفی رئالیسم از نظر مهدی حسینی:

مهدی حسینی در مقاله ” رئالیسم در تعریف” رئالیسم را در هفت بند تشریح می نماید. که به طور خلاصه می توان هریک را از نظر گذرانید و جایگاه رئالیسم موجود در آثار جانز را در آنها مشخص نمود.

الف( رئالیسم، به عنوان روشی از نقاشی که از عرف زیبایی اجتناب نموده و طبقات محروم را موضوع خود قرار می دهد: “رئالیسم به موضوعاتی‏ پیش ‏پاافتاده از زندگی روزمره،حاشیه‏ نشین‏ های محروم‏ شهرهای صنعتی و روستاییان تحت ستم بیرون از محیط های شهری می‏ پردازد.در حقیقت این دسته از هنرمندان با بیانی رسا و متعهد به تصویر لایه های محروم‏ اجتماع پرداخته و موضوعات خود را از میان رنج‏ها و کمبودهای آن‏ها انتخاب می‏ کنند. بنابراین گوستاو کوربه‏ که زندگی قشر محروم اجتماع را به تصویر می‏کشد، یک‏ رئالیست به حساب می‏ آید. نیز کاراواجیو در پرده‏ «سن ماتیو»،به لحاظ این‏که«سن ماتیو»را با پاهای برهنه‏ و آلوده به تصویر کشیده است یک رئالیست محسوب‏ می‏شود. (حسینی، ۱۳۷۳: ۷۲)

SothJohns

در نقاشی پرچم جسپر جانز که غیر فیگوراتیو است، اگرچه موضوع بر خلاف عرف زیبایی شناسی عمومی مورد انتخاب و بازتولید قرار می گیرد، اما به هیچ طبقه خاصی از اجتماع اختصاص ندارد. چراکه الگوهای انتخابی برای بازنمایی واقعیت (هرچند منطبق بر واقعیت) اختصاص به عموم مردم دارد و در حوزه خصوصی هیچ قشر خاصی قرار ندارد. همچنین بازتولید آن توسط هنرمند نیز، مسببات تعلق و انحصار اثر، به طبقه خاصی از اجتماع را فراهم نیاورده است.

ب) بیان رئالیستی در برابر بیان تجریدی : “واژه«رئالیستی» می‏ تواند، به یک معنی، در مقابل واژه«تجریدی» قرار گیرد. بنابراین سیب‏ های سزان، در مقایسه با طبیعت‏ بی‏جان ‏های«شاردن» و «سانچز کوتان»، با توجه به‏ برخورد و اجرای رئالیستی که دارند،تجریدی به شمار می‏ آیند”. (حسینی، ۱۳۷۳: ۷۲)

در فرهنگ دو زبانه اصطلاحات هنرهای تجسمی، تجرید به معنای غیر عینی، غیر شئی ای و هنری که از اشکال طبیعی یا واقعی تاثیر نگرفته باشد ترجمه شده و به هنری گفته می شود که طبیعت را آنچنان که هست نمودار نمی سازد. (کرامتی، ۱۳۸۰: ۲۸۲)  در قرن نوزدهم که دو مفهوم فرم و محتوا در اثر هنری و نسبت آنها با هم چالش هایی را برانگیخت، هنرمندان شکل گرا به موضوع تجرید در هنر دامن زدند. در هنر تجریدی، اصل بر نمود ارزشهای زیبایی شناسی فرم و رنگ بوده و با نفی هرگونه شباهت، به دنبال هیچگونه زبده گزینی از صور طبیعی نیست و اساسا مضمون را نفی می کند. اثر پرچم جسپر جانز اثری صرفا متکی بر فرم و رنگ است، فرم و رنگ یک شیئ که نوعی نشانه و یا سمبل فرهنگی است. بدینسان از دو منظر می توان به این اثر نگریست. اول اینکه جانز، در نقاشی اش، عمل بازنمایی از یک واقعیت (پرچم آمریکا) را سرلوحه کار خود قرار داده است، از این منظر این اثر فاقد بیان تجریدی است. زیرا او شیئ را که دارای حجم و وزن و اندازه بوده انتخاب کرده و آنرا بازنمایی نموده است. از منظر دیگر، این اثر صرفا از فرم و رنگ تشکیل شده و فاقد هر نوع مضمون است. چراکه این نقاشی، تصویری از پرچم آمریکاست نه خود آن : “نشان ملی آمریکا ممکن است حامل طیف وسیعی از اندیشه ها و مفاهیم انتزاعی و عینی باشد ، اما هیچیک از آنها در این تصویر حضور ندارد”. ( بکولا، ۱۳۸۷:  ۳۷۵ )  به نظر می رسد اگرچه این اثر، بازنمایی از چیزی عینی است که بیرون از ما وجود دارد(پرچم آمریکا) اما همچنان تجریدی باقی می ماند.

ج) بیان رئالیستی، بالابردن کیفیت عینی، و تضاد در برابر مفهوم دفرماسیون شکل: ” در عین حال واژه «رئالیستی» را می‏ توان در تضاد با شکل‏های‏ دگرگون شده، نیز به کار گرفت. طبیعت بی‏جان‏ های ‏ سوتین و ایگون شیله، در مقایسه با آثار رئالیست‏ ها، دگرگون شده به حساب می‏ آیند. در این‏جا لازم است از واژه «ناتورالیسم»نیز سخنی به میان آید. در بسیاری‏ موارد، شیوه برخورد و اجرای نقاشان«رئالیست»، در بیان تصویری و نزدیک شدن به بازنمایی عینی طبیعت، به «طبیعت‏ گرایی» که موجب هرچه بیش‏تر نزدیک شدن‏ صوری به پدیده ‏های طبیعی، از طریق کاربست رنگ و روغن روی بوم است، نزدیک می‏ شود. در این‏گونه‏ موارد هدف نقاش و نقاشی در هرچه بیش‏تر نزدیک شدن به کیفیت‏ های عینی است.” (حسینی، ۱۳۷۳: ۷۲)

egon schiele
egon schiele

آنچه که در این اثر جانز حائز اهمیت است این است که کیفیت عینی و پرداخت به واقعیت شئی بیرونی، آنچنان مورد توجه قرار می گیرد که از یک منظر، شئی بازنما شده با شئی اصلی وحدت پیدا کرده و بر آن منطبق می شود. شاید بتوان رد پای این نوع واقع گرایی را در کوبیسم با کولاژهایی از اجسام واقعی مانند موکت، روزنامه و … که برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به واقعیت انجام می داد، پی گرفت. نوعی این‌همانی واقعیت و بازنمایی واقعیت که با نفی هرگونه دفرماسیون، در اثر جسپر جانز به اوج خود می رسد.

د)رئالیسم در برابر نقش پردازی:” هنر و شیوه «رئالیستی» در تقابل با «نقش‏ پردازی» نیز هست. یعنی مجسمه‏ های‏ طبیعت‏ گرای دوره کلاسیک یونان، به یک معنا «رئالیستی» اند، در صورتی که مجسمه‏ های دوره کهن‏ یونان‏، نمونه‏ هایی از هنر«نقش‏ پردازانه» است”. (حسینی، ۱۳۷۳: ۷۴)

  • صرفنظر از موضوع بازنمایی از شئی واقعی ( پرچم آمریکا) در این اثر، آنچه پیش روی ماست، بازتولید الگویی از یک نشانه و سمبل بوده و آشکارا نقش پردازی محسوب می شود با این تفاوت که این بار الگو و نقشی که برای تکرار در نظر گرفته است، عنصری ملی، و دارای مفهوم سیاسی است،که بار معنایی آن زدوده شده و در عوض تنها فرم و رنگ تجسمی آن به صورت نقش، در اثر هنری ظهور و بروز پیدا کرده است. بکولا به نقل از جسپر جانز  درباره نفی طراحی در این اثر می گوید: “با استفاده از طرح پرچم آمریکا کارم خیلی آسان تر شد، چراکه مجبور نبودم آنرا طراحی کنم”. این اثر با نفی طراحی یک قدم دیگر به نقش پردازی نزدیک تر می شود. Apples and Oranges Paul Cezanne-رئالیسم

ه) در تضاد با آرمانگرایی آشکار و نهان : “نیز «رئالیسم»، در تضاد با آرمان‏گرایی ‏است، مشخص ‏ترین نمود عینی آن، چهره ‏های ژان دومینیک‏ انگر در مقایسه با چهره ‏های فرانس هالس است. هرچند انگر به‏ طور همزمان با نقاشان رئالیست، در سده نوزدهم فعالیت داشت، و چهره‏ های فرانس هالس‏ متعلق به دوران باروک است،ولی انگر به هنگام‏ پرداخت چهره‏ هایش برخوردی «آرمان‏گرایانه» دارد، در صورتی که فرانس هالس، در قالب «چهره‏ سازی رئالیستی» قرار می‏گیرد”. (حسینی، ۱۳۷۳: ۷۴)

در این مولفه، حصول واقعگرایی منوط به نفی هر نوع  آرمانگرایی در اثر هنری بیان شده است. همچنان که در اثر جسپر جانز همه معانی نشان ملی آمریکا از اثر زدوده شده است. او شئی را از متن قراردادی اش و معناهایی که دارد، جدا می کند. این معنازدایی از الگوی بازنمایی شونده، شامل زدودن مفاهیم انسانی مانند آرمان ها نیز می شود، که اساس آن به وجود نوعی شکاکیت در معنا داری جهان در نهاد جسپر جانز بر می گردد. انسجام هنری او بر اعتقادش بر این باور قرار گرفته است و نمی تواند مانند سزان و یا موندریان عصاره طبیعت و مظهر قانون های عام کلی هستی را در آثارش انعکاس دهد. اگر سزان هفت سیب را برای تجلی حضور قوانین عام طبیعت نقاشی می کند، اما جانز با تکیه بر اعتقاد سلبی اش، تنها عدد هفت را نقاشی می کند که از این طریق تمامی مفاهیم و ارزشها را از شئی می زداید.

و) رئالیسم با محتوای  سیاسی در خدمت نظام حاکم ( رئالیسم اجتماعی، رئالیسم سوسیالیستی) : ” «رئالیسم‏ اجتماعی»به آثاری در سدهء نوزدهم و سدهء بیستم اطلاق‏ می‏ شود که ضمن این‏که دارای بیان رئالیستی ‏اند، محتوای سیاسی را نیز با خود یدک می ‏کشند…. رئالیسم اجتماعی گاهی با رئالیسم سوسیالیستی مترادف دانسته می شود…. لازم به یادآوری است که ” رئالیسم سوسیالیستی” هنر را در جهت خدمت و برآوردن نیازهای مادی و القای سیاستهای نظام حاکم می دانست و این دیدگاه به عنوان اهرم “سیاست فرهنگی” به هنرمندان دیکته می کرد ، در صورتیکه ” رئالیسم اجتماعی” در مقابل نیروهای حاکم و مرتجع قرار می گیرد و آن را آماج حمله افشاگرانه خود قرار می دهد.” (حسینی، ۱۳۷۳: ۷۴)

به نظر نمی رسد که اثر پرچم جسپر جانز، بکلی دچار گسست از نقدهای وارده بر نظام حاکم، بحران ها و شرایط اجتماعی شده باشد. رئالیسم اجتماعی سبکی زیبا شناختی بود که استالین در دهه ۱۹۳۰ به عنوان تنها سبک مناسب جوامع کمونیسم معرفی و بر اتحاد جماهیر شوروی تحمیل کرد. رئالیسم اجتماعی بر توجه به انسان و مشکلات او  در جامعه تاکید دارد و مبنای آن این است که  انسان می تواند بر موانع ترقی اجتماع چیره شود و جامعه ای عادلانه بر شالوده ای منطقی بوجود آورد. اگرچه در اثر پرچم ، جسپر جانز  از عنصری همگانی و دارای ارزشهای قراردادی اجتماعی مثل پرچم استفاده می نماید، اما این پرچم علیرغم تمام شباهت های ظاهری ، با پرچم در اهتزاز درآمده فرق دارد . از طرفی فاقد شواهدی است که ثابت کند که بر مبارزه علیه سرمایه داری دلالت دارد. بر اساس نظر برخی منتقدان مانند بکولا،  اساسا نقاشی پرچم جسپر جانز، تکرار ساخته گزیده های دوشان است، با این تفاوت که جانز بر موضوع آفرینش اثر هنری تاکید می ورزد، اما دوشان تنها شئی را از متن خود جدا می کند و به متن دیگری انتقال می دهد. از این منظر جانز مانند دوشان ارزشهای حاکم که مدرنیته به ارمغان آورد، را به چالش می کشد. مهدی حسینی در میزگرد حوزه هنری می گوید: “او (دوشان) کاسه‌ی‌ توالت‌ آقایان‌ را به‌ نمایشگاه‌ آورد و به‌ عنوان‌ اثر هنری‌ نمایش‌ داد. مارسل‌ دوشان‌ با این‌ حرکتش‌ می‌خواست‌ بگوید من‌ ادرار کردم‌ به‌ تمام‌ آن‌ چیزی‌ که‌ به‌ آن‌ افتخار می‌کنید و برای‌ آن‌ ارزش‌ قائل‌اید “. (حسینی:۱۳۸۱ ۳۷)

duchamp_fountain

ز) اغراق در بیان عینی واقعیت : ” در دو دههء اخیر واژه ‏هایی نظیر«فتورئالیسم»، «های‏پر رئالیسم» و «سوپر رئالیسم» نیز به میان آمده‏ است که معرّف نوع اغراق‏ آمیزی از بیان عینی‏ اند که در تلاش‏ اند تا تصویری به غایت دقیق از اشیاء و محیط مصنوع و صنعتی ارائه دهند.«ماژیک رئالیسم» نیز همین معنا را تداعی می‏کند.”

جسپر جانز در آثارش، نه تنها به ارزشهای نقاشی سنتی و مدرن می تازد بلکه مفهوم تازه ای از واقعیت را پیش می کشد. از طرفی چنان بر واقعیت بخشی به شئی (پرچم آمریکا) در بازنمایی تاکید می وررزد که اساسا بازنمایی و  واقعیت شئی بر هم منطبق می شوند. اما این واقعیت، یک واقعیت هایپر رئال است.  واقعیتی که در آن، جهان تحت سیطره نشانه ها قرار گرفته است و هر یک از این نشانه ها در بطن خود تهی و عاری از مفاهیم اند و معناداری آنها وابسته به هستی انسان است. مانند پرچم آمریکا که در واقع چیزی جز خطوط و سطوح رنگی نیست. و قابلیت ارجاع به هیچ چیز را ندارد و هستی آن برساخته ذهن انسان است

[/one_half_last]


نتیجه گیری

چارلز جنکس در صفحه ۴۹ کتاب ” پست مدرنیسم چیست” اشاره می کند که در جهان پست مدرن پس از ۱۹۶۰ ، تغییر روابط تولید، سبب تغییراتی در کل نظام ارزش گذاری گردید. آنچه که به عنوان تولیدات عمده می شناسیم دیگر شامل خودرو و صنایع سنگین و تولید فولاد در کشورهای توسعه یافته نیست بلکه بیشترین توجهات به اطلاعات، نرم افزار وکامپیوتر، ژنتیک معطوف شده است. این اطلاعات در دراز مدت “تملکی” یا حداقل انحصاری نیست و با مصرف هم تمام نمی شود و بر خلاف بیشتر اشیاء در جهان سرمایه داری با استفاده دوباره کاهش نمی یابند. بدین ترتیب طبقه جدیدی در جهان پست مدرن پدید آمد که کارگران فکری یا کاگنیتاریا نامیده می شوند. به واقع قسمت زیادی از هنر پست مدرن متوجه  بهره برداری و کار با اطلاعات است. شکل جهان جدید با حضور کاگنیتاریا با شکل جهان سرمایه داری و پرولتاریا یکسر متفاوت است و این بار جهان اطلاعاتی و رسانه ها با “وانموده ” هایش بر صحنه رئالیسم جهان می تازند.  مقاله “رئالیسم در تعریف” توانسته است با نگاهی به دوران تاریخ هنر، شرح کامل و موجزی از عناصر درونی رئالیسم را آشکار نماید. نتایج به دست آمده در بررسی های بالا درباره نسبت رئالیسم جاری در اثر پرچم جسپر جانز و این مقاله به شرح زیر است:

  • در بند (الف) می توان مشاهده نمود که اگرچه جانز از بیان زیبایی متعارف جامعه فاصله می گیرد اما اثر غیر فیگوارتیو او به هیچ طبقه خاصی تعلق ندارد و واگویه نحوه زندگی هیچیک از سطوح اجتماعی نیست.
  • بند (ب) نوعی پاردوکس را بوجود می آورد. چنانکه از یک طرف این اثر، بازنمایی از یک شئی واقعی دارای حجم ، وزن و اندازه بوده و با دقت هرچه تمامتر سعی دارد شباهت به شکل اصلی خود ( پرچم آمریکا) را حفظ نماید که از این منظر اثر، تجریدی محسوب نمی شود و از منظر دیگر این اثر فاقد هرگونه موضوع و مضمون است و یادآور هیچیک از آرمانها و مفاهیم ملی نیست و صرفا از خطوط و سطوح و رنگ تشکیل شده است. که از این منظر، اثری تجریدی است.
  • در بند (ج) مطابقت کاملی میان رئالیسم جاری در این اثر را با این مولفه تعریفی مشاهده می نماییم. بطوریکه میان شئی و بازنمایی اش، نوعی اینهمانی برقرار است. اثر تا اندازه ای بر کیفیت عینی اصرار دارد و در تقابل با دفرماسیون قرار می گیرد که اساسا شئی اصلی (پرچم) با بانمایی اش (نقاشی پرچم) یگانه می شود.
  • در بند (د) نقش پردازی در کنار واقعگرایی همنشین می شود. شئی اصلی، خود یک نقش است و نقاشی از آن بدون هر نوع طراحی مداخله گرانه، نیز طبیعتا نقش پردازی است. اما این موضوع چیزی از جریان رئالیسم در این اثر نمی کاهد، زیرا هر چقدر هنرمند بر دقت در این نقش پردازی بیافزاید، در واقع بر واقعیت بخشیدن هر چه بیشتر به بازنمایی تاکید می کند و نقاشی پرچم را شبیه تر به واقعیت اصیل آن یعنی پرچم به تصویر می کشد. اینجاست که واقعگرایی و نقش پردازی، بجای تقابل، با یکدیگر همنشین می شوند.
  • بند (ه) می تواند با بیان رئالیستی ای اثر تطابق کامل داشته باشد. بکولا در صفحه ۳۷۵ کتاب ” هنر مدرنیسم” بیان می کند که جانز با بیرون کشیدن ایماژ آشنای پرچم از متن متعارف و تبدیلش به یک نقاشی ، آنرا از معانی قبلی اش می پیراید و آشکارا در نفس انگاره نشان می دهد.

  • در بند (و) به نوع خاصی از رئالیسم اشاره دارد که هنر با محتوای سیاسی در خدمت نظام حاکم قرار می دهد. هیچ نوع دلالتی در اثر پرچم جسپر جانز وجود ندارد که این موضوع را تایید کند. اما این اثر دارای محتوایی سیاسی نیست می تواند باشد. بر اساس نظر برخی منتقدان مانند بکولا، اساسا نقاشی پرچم جسپر جانز، تکرار ساخته گزیده های دوشان است، با این تفاوت که جانز بر موضوع آفرینش اثر هنری تاکید می ورزد، اما دوشان تنها شئی را از متن خود جدا می کند و به متن دیگری انتقال می دهد. از این منظر جانز مانند دوشان ارزشهای حاکم که مدرنیته به ارمغان آورد، را به چالش می کشد. مهدی حسینی در میزگرد حوزه هنری می گوید: “او (دوشان) کاسه‌ی‌ توالت‌ آقایان‌ را به‌ نمایشگاه‌ آورد و به‌ عنوان‌ اثر هنری‌ نمایش‌ داد. مارسل‌ دوشان‌ با این‌ حرکتش‌ می‌خواست‌ بگوید من‌ ادرار کردم‌ به‌ تمام‌ آن‌ چیزی‌ که‌ به‌ آن‌ افتخار می‌کنید و برای‌ آن‌ ارزش‌ قائل‌اید “. (حسینی،۱۳۸۱ : ۳۷)
  • در بند (ز) نیز به انواع واقعگرایی در هنر معاصر که بر اغراق در بیان عینی واقعیت دارند اشاره دارد. یکی از نقدهایی که در اثر پرچم جسپر جانز بر جامعه وارد می کند، سیطره نشانه ها به جای واقعیت، بر زندگی انسان توسط رسانه است که او با فاصله گذاری میان پرچم به اهتزاز درآمده و پرچم نقاشی شده بوسیله مصالحی مانند موم رنگ، به بهترین وجهی آنرا مورد بررسی قرار می دهد. در واقع مدرنیته جهانی با نشانه های گزینشی، دلخواه و قراردادی بر اساس حمایت از قدرت پدید آورد و در کشاکش نقد و نفی دستاوردهای مدرن توسط پست مدرنها، نظام تازه که بر اساس وانمایی شکل گرفت، هنر، سیاست و … همگی بی اعتبار گشته و ارزشهای مقدس کنار زده شدند. وانمودن به این معناست که نشانه ها دیگر فقط میان خود مبادله می شوند و عمل می کنند و ارتباطی به واقعیتی که سوژه آن را متیقن به یقین خود کند، ندارند. بابک احمدی در صفحه ۴۶۷ کتاب ” حقیقت و زیبایی” درباره وانموده ها که عنصر مرکزی بودریار است اشاره می کند که قانون وانمود کردن همه جا حاکم است، بعنوان مثال ، درتصاویری که تلویزیون ها از جنگهای منطقه ای ارائه می کنند، در اخباری که ظاهرا جنبه مستند آنها از تصاویر بر می خیزد، اما فقط در ظاهر امر چیزهایی شبیه واقعیت را به جای واقعیت نشان می دهند. اینها همه آشکار می کنند که نشانه ها و رمزگان دیگر به واقعیت بیرونی مرتبط نیستند و به چیزی دلالت نمی کنند. آنها چنین وانمود می کنند که واقعیتی در میان است و خود را شکل تقلیدی آن نمودار می سازند و مدلهای فوق واقعی در شبکه ای متشکل از دالهای بدون مدلول به یکدیگر ارجاع می دهند :

در این نوع زندگی، رسانه ( هنر)، دستگاه وانمود کننده ای است که “هایپر رئال” می سازد. هنرمندی که در جهان وانموده ها زندگی می کند دیگر سوژه شناسنده نیست : “هنرمند دیگر ابژه واقعی را ترسیم نمی کند . او فقط مدلهای فوق واقعی یعنی وانموده ها را از راه باز تجریدی نشانه ها بیان می کند.”( احمدی۱۳۹۱ : ۴۷۵)

در نتیجه به نظر می رسد که  این هفت مولفه تعریفی می تواند در چهار بند (ج) ، (ه) ، (و) و (ز ) رئالیسم جاری در اثر پرچم جسپر جانز را تشریح و تفسیر نماید.

[/one_half_last]

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

منابع :

  • احمدی ، بابک.( ۱۳۹۱) . حقیقت و زیبایی،چاپ دوم ، تهران: نشر مرکز
  • بکولا، ساندرو. (۱۳۸۷). هنر مدرنیسم، ترجمه رویین پاکباز ؛ هلیا دارابی. چاپ اول. تهران: فرهنگ معاصر
  • حسینی، مهدی.(۱۳۸۱). هنر مفهومی . ماهنامه بیناب، شماره ۱، از صفحه ۳۴ الی ۵۷
  • حسینی، مهدی. (۱۳۷۳). رئالیسم در تعریف، فصلنامه هنر، شماره ۲۷ ، از صفحه ۷۱ تا ۸۰
  • سید حسینی، رضا. (۱۳۵۸). مکتب های ادبی. جلد ۱، چاپ هفتم، تهران: انتشارات زمان
  • کرامتی، محسن.(۱۳۸۰). فرهنگ اصطلاحات و واژگان هنرهای تجسمی، انگلیسی ـ فارسی، چاپ اول، تهران: نشر چکامه
  • گرانت، ایمیان. (۱۳۷۹). رئالیسم، ترجمه حسن افشار، چاپ سوم، تهران: نشر مرکز
  • ورنون، جان(۱۳۸۹). علم و هنر مدرن در قرن بیستم، مترجم: قاسم غریفی ، نشریه نمایش، شماره ۱۳۳و ۱۳۴، صفحه ۵۲ الی ۵۵
  • ولک، رنه، ( ۱۳۷۷). تاریخ نقد ادبی، ترجمه سعید ارباب شیرانی، جلد اول، چاپ اول، تهران: انتشارات نیلوفر
  • ویلیامز، ریموند، (۱۳۷۳)، تطور مفهوم رئالیسم، ترجمه مهناز مصطفایی علایی، فصلنامه هنر، شماره ۲۷ ،( از صفحه ۳۷۱ تا ۳۷۴)