مجسمهسازی در گذار از دنیای پاپ و فولک
نگاهی به پیکرههای ماریسول اسکووار، به بهانهی درگذشت او
- گردآوری و برگردان: علیرضا بهارلو
( این مطلب در مجله تندیس شماره ۳۲۳ به چاپ رسیده است)
من هنرمند به دنیا آمدم. پس از آن لازم بود برای همه توضیح دهم که این چه معنایی دارد.
ماریسول اسکووار۱
سال ۱۹۶۸ است. در ویتنام «حملهی عید تِت»۲ آغاز شده است. در اروپا یکمیلیون دانشجو با راهپیمایی در خیابانهای پاریس، فرانسه را تا مرز انقلاب پیش بردهاند. در این حین، نیممیلیون سرباز «پیمان ورشو»، همگی مصمم در پایاندادن به «بهار پراگ»۳، به چکسلواکی حمله کردهاند. در ممفیس و در «لورِن هتل»، گلولهی یک فرد مهاجم درست به گونهی مارتین لوتر کینگ۴ اصابت میکند. در نیویورک هم والری سولاناس۵، فمینیست رادیکال، با عقدهای در دل، سه گلوله به سوی اندی وارهول، هنرمند پاپ، شلیک میکند. دنیا در اغتشاش و آشوب به سر میبرد. اما دوست وارهول، ماریا سول اسکووار ــ که همه او را با نام «ماریسول» میشناسند ــ در این بحبوحه در حال دستیابی به نوعی قداست یا اوج کمال «پاپ» است.
ماریسول اسکووار در ۲۲ مه ۱۹۳۰ از پدر و مادری ونزوئلایی در فرانسه متولد شد، اما موطن و مقصدش را در نیویورک جستوجو و پیدا کرد. از سال ۱۹۵۰ به بعد و همزمان با هدایت و جهتدهی به دنیای هنرِ زمانهاش بود که طالع و تقدیر در مسیری همسو با وی قرار گرفت: تعلیم و تلمذ نزد استاد اکسپرسیونیسم انتزاعی، هانس هوفمان؛ شبنشینیهای «سیدار تاوِرن»۶ که او را با ستارگانی همچون ویلم دکونینگ آشنا کرد؛ و رابطهی دوستانه و پرثمر با اندی وارهول، از نقاط عطف زندگی او محسوب میشوند. او حتی در دو نمونه از فیلمهای دههی ۱۹۶۰ وارهول، از جمله «بوسه»۷ (۱۹۶۳) و آزمون بازیگری «۱۳ تن از زیباترین زنان دنیا»۸ (۱۹۶۴) نیز ظاهر شد و نقشآفرینی کرد.
ماریسول، هنرمند ونزوئلایی ـ امریکایی، با تلفیق پاپآرت و هنر عامه در اسمبلاژها و مجسمههایش و با شخصیت اسرارآمیزی که داشت، به یکی از پرجذبهترین هنرمندان صحنهی نیویورکِ دههی ۱۹۶۰ تبدیل شد. او چندی پیش در ۸۵ سالگی درگذشت.
ماریا سول اسکووار، که هنگام برگزاری نمایشگاهی در نیویورک (اواخر دههی ۱۹۵۰) نام «ماریسول» را برای خود برگزید، عنصر جدید و متمایزی را به قاموس پاپآرت وارد کرد. او که به یک اندازه تحت تاثیر هنر پیشاکلومبی و همبندیهای رابرت راوشنبرگ قرار داشت، کار ساخت تصاویر و تابلوهایی از پیکرههای چوبی را که با طراحی، پارچه و اشیای بازیافته تزئین شده بودند آغاز کرد.
علاقهی اسکووار ــ در حین فعالیت حرفهایاش ــ به آثار و مصنوعات پیشاکلومبی، او را از جنبشهای هنریای که گرداگردش را در نیویورک احاطه میکردند جدا کرد، هرچند در این میان ارتباطش با عرصهی روبهرشدِ هنر پاپِ دههی ۱۹۶۰ همچنان برقرار ماند. اما هنگامی که در مصاحبهای با کولِت رابرتس۹ (۱۹۶۸) از وی پرسیدند آیا هنرمند پاپ محسوب میشود، هوشمندانه پاسخ داد: «شاید بهتر است که نباشم».
اسکووار در سال ۱۹۵۱ نقاشیکردن را کنار گذاشت و به سراغ مجسمهسازی رفت. مثل همیشه راه و روش خودش را پیش گرفت. «کوکتل پارتی»۱۰ (در ۱۵ قسمت)، نمونهای است از رویکرد و تفکر خاص این هنرمند به هنر. این اثر بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۶ تکمیل و به قیمت ۹۱۲هزار دلار در ساتبی نیویورک (۲۰۰۵) فروخته شد.
اثر بزرگمقیاس فوق که ۱۵ پیکرهی مستقل و خوشطرح را به نمایش میگذاشت، با تلفیق رسانههای مختلفی از جمله عکاسی، کندهکاری روی چوب، قالبگیری گچ، نقاشی و کولاژ ساخته شده بود. اسکووار در ۱۹۷۲ دربارهی این اثر چنین گفت: «وقتی اولین بار آن پیکرههای بزرگ را تراشیدم، به آنها نگاه میکردم و میترسیدم. بعدها در طول شب چنان به نظر میآمدند که انگار زندهاند».
آثار ماریسول اسکووار مدتی بعد از سوی محافل بیشتری مورد توجه قرار گرفت. موزهی هنر مدرن در سال ۲۰۰۴ نمایشگاهی بینانسلی۱۱ برگزار کرد که شامل آثاری از این هنرمند و همچنین سایر آثار هنرمندان معاصر مثل لئون فِرّاری۱۲ و گرترود گلتشمیت۱۳ میشد. کارنمای Moma at El Museo به ارزیابی و مرور آثار شاخصی از مجموعهی امریکای لاتین و دریای کارئیبِ این موزه پرداخت. اسکووار ده سال بعد افتخار آن را داشت که نمایشگاه انفرادیاش را در نیویورک و در Museo del Barrio برگزار کند.
«خانواده»۱۴، نام مجموعهای که در سال ۱۹۶۲ در گالری استِیبِل۱۵ به نمایش درآمد، خانوادهای چوبی و رنگآمیزیشده را نشان میداد که به نوعی یادآور مجموعهعکسهای «بیابان»۱۶ داروتیا لَنج بود ــ مادری نشسته با کودکی در آغوش و سه فرزند دیگر که در کنارش ایستاده و همگی با نگاهی سرد به بیننده چشم دوخته بودند. اعضای این خانوادهی چوبی، کفشهای واقعی به پا داشتند. این اثر که همتای اثر دیگری به نام «خانوادهی کِنِدی»۱۷ بود، شبیه مجموعهای از توتمهای قبیلهای به نظر میرسید.
حال با آنچه در آثار ماریسول قابل مشاهده بود، منتقدان سر در گم شده بودند. آیا ماریسول «هنرمند پاپ» بود یا خیر؟ لوسی لیپارد۱۸، منتقد هنری، در نوشتهای به نام «پاپآرت» (۱۹۶۶) این ایده را رد کرد و آثار او را «هنر عامهی پیچیده و تصنعی» خواند ــ هنری که هیچ پیوندی با پاپ نداشت. این هنر غالبا بهطور آشکار سیاسی و مضحک مینمود. جان کنادِی۱۹، منتقد هنری معروف، در بازدید از نمایشگاه ۱۹۶۷ ماریسول که در آن کاریکاتورهایی پیکرهوار از خاندان سلطنتی بریتانیا، رئیسجمهور لیندون بی. جانسون و سایر شخصیتهای مشهور به نمایش گذاشته شده بود، آثار این پیکرهساز را (در یادداشتی برای نیویورک تایمز) چنین توصیف کرد: «هوشمندانه همچون روحی پلید و چندان خبیث که باید». اسکووار آثاری از دیگر نامداران و مشاهیر زمانهی خود نیز تهیه کرد که از آن میان بازیگرانی مثل جان وِین و باب هوپ نیز دیده میشد.
نخستین نمایشگاه انفرادی اسکووار در ۱۹۵۷ در گالری لئو کاستلّی۲۰ نیویورک برگزار شد. در این رویداد، کندهکاریهای چوبی، آثار سفالی و پیکرههایی بههمپیوسته و جوشکاریشده به نمایش درآمد. آثار او، علاوه بر این، در نمایشگاه ۱۹۶۱ MoMA نیز تحت عنوان «هنر اسمبلاژ» نمایش داده شد. هنر ماریسول که شاید بیش از همه با مجسمههای فیگورالِ بزرگ شناخته شده باشد، چنانکه عنوان شد، اغلب تحت تاثیر فرهنگ مکزیک و هنر پیشاکلومبی و هنر عامهی امریکا قرار دارند. او مکررا مضامینی همچون نقش جنسیت، میراث هنرمندانِ مورد تحسین و بازنمایی امریکاییان بومی را در هنر خویش جستوجو میکند.
کشف مصنوعات و دستافریدههای پیشاکلومبی، نقطهی عطفی در فعالیت هنری ماریسول اسکووار محسوب میشود. در واقع در همین زمان بود که او تصمیم گرفت کار نقاشی را رها کند و بیشتر بر فعالیت مجسمهسازی متمرکز شود. بسیاری از نقاشیهای او امروزه نزد دوستانش باقی مانده و بهندرت فروخته شدهاند. این مسئله، ارزیابی و شناسایی آنها را با مشکل مواجه میکند. میل وافر ماریسول در این راه، او را به سوی کار و تجربه با سفال و چوب نیز سوق داد. وی بعدتر خود را وقف حوزهی اکسپرسیونیسم انتزاعی کرد و در این راه موفقیتهایی به دست آورد. اما سنگینی و جدیتِ این جنبش هنری، وی را بر آن داشت تا در پی شوخطبعیهای آثار خودش برود که ــ از اصل ــ تکچهرهپردازی را به صورت تراشیده یا طراحیشده مورد استفاده قرار میداد.
دههی ۱۹۶۰، سالهای آغازینِ اثرپذیریِ ماریسول از هنرمندان حوزهی پاپ مثل اندی وارهول و روی لیکتناستاین بود. «ضیافت»۲۱، یکی از مهمترین آثار شناختهشدهی اوست که در همین دوره خلق شد. این کار، در حقیقت، چیدمان گروهیِ پیکرههایی در ابعاد واقعی بود که در گالری سیدنی جَنیس۲۲ رونمایی شد. تمام پیکرههای موجود در این اثر، در قوالب و هیئتهای مختلفی از نخبگان جامعه گرد هم آمده و به نوعی بازنمایندهی سیمای ماریسول بودند. جالب آنکه در این حین ماریسول، نام خانوادگی «اسکووار» را حذف کرد تا خود را از هر گونه هویت پدری رها کند و شخصیتی متمایز داشته باشد.
قالب و شیوهی کارِ اسکووار در طول زمان دستخوش جنبشهای بسیاری شده اما سبک او همواره بینظیر بوده است. «نه پاپ و نه اوپ؛ او ماریسول است!» این، عبارت در واقع عنوان مقالهای است که گرِیس گلوئِک۲۳ در سال ۱۹۶۵ برای توصیف آثار هنرمند فرانسوی در نیویورک تایمز منتشر کرد. از دیگر ویژگیهای شاخص در آثار ماریسول، آرامش و سکوتی است که ــ بهنحوی ــ بخشی جداییناپذیر از آثار و زندگی او شمرده میشود. او بیش از حد نیاز سخن نمیگفت و در آثارش سکوت را القا میکرد؛ «فرم و وزن». از حرفه و فعالیتش کم میگفت. در جایی گفته بود: «همیشه خوشاقبال بودهام. مردم کاری را که میکنم دوست دارند».
تنوع کارهای ماریسول، و نگاه و شخصیت بینظیرش، رویهمرفته او را از هر نوع مکتب فکری جدا میسازد. وی غالبا پرترههایی از چهرههای عمومی، اعضای خانواده و دوستان را در حیطهی مجسمهسازی خود وارد میکند. وی در یکی از کارنماهایش به نام «خانوادهی کِنِدی»، به نقد تصویری از این خانواده که بزرگتر از حد معیار ساخته شده بود پرداخت. همچنین در برخی از آثارش، ازجمله «مهاجران بیابان»۲۴ و «پدر دَمیِن»۲۵، تفسیر خاص خودش را از رنجهای بشر ارائه داد. اثر دوم (پدر دمین)، امروزه اثر شاخصِ ورودیِ عمارت کنگرهی هاوایی و مجلس هاوایی در هونولولو است. نسخهی دیگری از مجسمهی «پدر دمین» نیز در «مجموعهی سرای ملی مجسمهسازی»۲۶ در عمارت کنگرهی امریکا در معرض نمایش قرار گرفته است. گذشته از این، علاقه و احترام این هنرمند به لئوناردو داوینچی موجب شد تا او مجموعهپیکرهی کاملی از «شام آخر» و «باکره و سَنت آن» را نیز در میان دیگر آثار خود خلق کند.
آنچه ماریسول در کار خود به نمایش میگذارد، بازتابی است از واقعیت درونی او. وی همان کسی است که هست و چنین ادعا کرده که «من هنرمند به دنیا آمدم. پس از آن لازم بود برای همه توضیح دهم که این چه معنایی دارد.» وی حس کمرویی و تزلزل ظاهر را حفظ میکند و پایداری درونیِ خویش را بر هم میزند؛ اما این نگاهِ جزءنگر، ادراک صریح و احساس آشکار او از خویشتن و جهان است که خلاقیتش را درهم میپیچید و خالق آثاری اینچنین میشود. الینور هارتنی۲۷، نویسنده، دربارهی اسکووار میگوید: «او هنرمندی است که هم قدرت اِعمال هجوی فوقالعاده را بر آرمانهای رجولیت و عرضاندامهای جان وِین دارد و هم توان ادای احترام به اسقف اعظم افریقای جنوبی، دزموند توتو.»
ماریسول «پیکرتراش زندگی مدرن» است. او رشوهخواریِ جاهطلبان جامعه، شرافت و انسجام هنرمندان بزرگ، تناقضات زندگی قدرتمندان و شأن آرام مالباختگان را بهخوبی برانگیخته و به تصویر میکشد.
پینوشت:
۱٫Marisol Escobar
- نامی است که به رشتهای از عملیات نظامی در جریان جنگ ویتنام داده شده است. این عملیات از ۳۰ ژانویه (مطابق با عید تت یا سال نو ویتنامی) ۱۹۶۸ آغاز شد و تا تابستان ۱۹۶۹ با شدت و ضعف در مناطق مختلف ویتنام جنوبی ادامه داشت.
- دورهای از گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی در چکسلواکی. این دوره از ۵ ژانویهی ۱۹۶۸ شروع شد و تا ۲۰ اوت همان سال ادامه داشت. این دوره زمانی به پایان رسید که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بههمراه متحدانش در «پیمان ورشو» (بهغیر از رومانی) به چکسلواکی حمله کردند.
- رهبر جنبش حقوق مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار.
۵٫Valerie Solanas
۶٫Cedar Tavern؛ نام کافه و رستورانی در نیویورک سیتی که پاتوق بسیاری از نقاشان و نویسندگان سرشناس بوده است.
۷٫Kiss 8.13 Most Beautiful Women 9.Colette Roberts 10.The Cocktail Party 11.cross-generational exhibition 12.León Ferrari 13.Gertrud Goldschmidt 14.The Family 15.Stable Gallery 16.Dust Bowl 17.The Kennedys 18.Lucy Lippard 19.John Canaday 20.Leo Castelli Gallery 21.The Party 22.Sidney Janis Galley 23.Grace Glueck 24.Dust Bowl Migrants 25.Father Damien 26.National Statuary Hall Collection 27.Eleanor Heartney
منابع:
www.news.artnet.com (Rain Embuscado; May 2, 2016)
www.artforum.com
www.rogallery.com
www.nytimes.com (William Grimes; May 2, 2016)