پرونده تعریف هنر | نظریه تقلید (بخش اول)

پرونده تعریف هنر
بخش نخست، نظریه تقلید
هنر چیست؟
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
تعریف هنر دغدغه‌ی عملی بازشناسی هنر است. بستر زمان ایجابی است برای این بازشناسی و به عنوان امر واقع  وظیفه متفکر و فیلسوف هنر فراهم آوردن ابزار برای شناخت آثار جدید و نوظهور به ویژه، آثارتحول آفرین است تا آن را به عنوان هنر به ظهور برسانند.


کوشش برای درک و تعریف هنر  به عنوان مقوله‌ای در حوزه اندیشه به دوران یونان  باستان می‌رسد و افلاطون اولین فیلسوفی است که در رابطه با این مسئله در رسالات خود سعی در پاسخگویی تعریف هنر  و زیبایی داشته است .

نظریه تقلید

اگرچه نه لفظ هنر و نه مفهوم آن با آنچه امروز مراد ماست همخوانی ندارد.اینکه هنر چیست و چه معنایی دارد و چرا برای آن قائل به ارزش هستیم، همگی بر اساس بازگوئی نظریه‌های هنر است.

پاره‌ای از این نظریات غربی است و پاره ای از شرق متولد شده‌اند .در این سلسله مقالات ابتدا به بازشناسی نظریات غربی با زبانی ساده می‌پردازیم و سپس به باورهای شرقی خواهیم پرداخت.

نظریه تقلید

نظریه تقلید:

افلاطون و ارسطو نخستین فیلسوفانی بودند که نظریه‌ای در باب شناخت هنر مطرح کردند‌. افلاطون که در کتاب جمهوری اتوپیای خود را مطرح می‌کند وضعیت هنر و هنرمند در جامعه را مشخص کرده است. از منظر یونانیان هنر مفهومی وسیع تر ( به لحاظ کمی)  از آنچه امروز از آن درک می‌شود داشته‌است.

سرباز، طبیب، صنعتگر،… همگی هنرمند بوده‌اند. در واقع از منظر آنان هنر باید نشان دهنده‌ی مهارت باشد و به طور کلی به دو دسته تقلیدی و غیر‌تقلیدی تقسیم می گردد. مباحث سابقه دار در مورد تراژدی، یکی از ماندگارترین نظریات در مورد هنر را پدید آورده‌اند.

تقلید (imitation)  محور این نظریه است. مفهوم کلی برداشت شده از این نظریه چنین است؛

هنر، تقلید زندگی و طبیعت و تقلید از عملکردها و حیات بشری است. تراژدی کلاسیک به عنوان قالب مشخصی برای ادبیات نمایشی باستانی یونانی در آتن و در قرن ششم (پ م) قسمتی از مراسم آئینی جشن فرا رسیدن بهار و بزرگداشت دیونوسوس الهه شراب و کشاورزی بوده است.

دیونوسوس که توسط تایتانها چند پاره شده بود به مانند باغ‌های انگور در بهار دوباره زنده می‌شود . بیان جریان زندگی دیونوسوس یا بیان تراژدی مرگ و زیست اساس این قالب هنری گردیده‌ است

نظریه تقلید

افلاطون تراژدی را در کنار مجسمه سازی ،نقاشی، کوزه گری، معماری، هنر به حساب نمی‌آورد ، آنان را تخنه یا همان تکنیک و یا صناعت می نامید.

همه این‌ها  نمونه‌ای از تقلید یا ممسیس بودند. از نظر افلاطون این فعالیتهای انسانی نمی توانست ایده‌های آرمانی و ابدی را کشف کنند و راه به حقیقت نمی بردند.

 

تقلید از مظاهر ایده های ابدی که خود تقلیدی از اصل بودند فعل این خالقان  را دوباره  از مرتبه ی ایده‌ها دور می‌کرد.

از نظر افلاطون تراژدی احساسات را بر عقل حاکم می‌کرد و مخاطبان را سر درگم می‌کرد شخصیتهای خوب و پاکدامنی که به ورطه‌ی انحطاط و تراژیک سقوط می‌کردند و فضایل ارجمند آنان پاداش نیکوئی نداشتند باعث افول ارزش‌ها می‌گردید.

در فصل پنجم کتاب جمهوری افلاطون شعر و شاعری را از اتوپیای آرمانی خود اخراج می‌کند.

نظریه تقلید

اما ارسطو در کتاب فن شعر خود با ارائه طبیعی بودن تقلید از کودکی که باعث لذت و آموزش است در مقابل استاد خود می‌ایستد و تراژدی را با تحریک شعور و احساسات و حواس مردم ناقل معرفت می‌دانست و آن‌را مفید می‌داند.

اگر تراژدی نشان دهد که چگونه آدم خوب با شوربختی مواجه و با آن مقابله می‌کند، در این صورت از خلال احساساتی چون ترس و شفقت باعت تطهیر و تزکیه )کاتارسیس(catharsis-  نفس مخاطب می‌گردد.

ارسطو، ادیپ اثر سوفوکل را نمونه ی تراژدی مناسبی برای این نظریه می‌داند. در تفکر ارسطو نظریه تقلیدی بودن هنر مقبول و معقول است و این نظریه تا قرن هجدهم کاربرد داشته است.

هنوز مردمانی هستند که تقلید کامل هنر را  می‌پسندند. به واقع در مقابل منظره‌ای از کنستابل و یا اثری از رامبراند  مشکل بتوان حیرت نکرد.

نظریه تقلید

آنچه در رنسانس تحت عنوان پرسپکتیو ارائه شد و یا ابداع رنگ و روغن، همگی برای رسیدن به این واقع نمایی صرف بوده است. امروزه نظریه‌ی هنر به مثابه تقلید کاذب به حساب می‌آید. سوال مطرح  این  است؛  که آیا هنر تقلیدی صادق بوده است؟

زمانی که نقاشی با ظهور عکاسی به چالش کشیده شد، نظریه تقلید هم قابل تکیه نبود ،به خصوص که با تأکید معاصر بر حساسیت‌های فردی و دیدگاه خلاق دیگرجایگاه و اعتبار این نظریه محکوم به افول است. مکاتب هنری مثل امیرسیونیسم، اکسپرسیونیسم ، سور رئالیسی، آبستره تاب تقلید صرف را ندارند. آیا زنبق‌های ون گوگ یا اکیف (o’keef) بر اثر شباهت با طبیعت بر ما تأثیر می‌گذارند؟!

ظاهرا نظریه تقلید از ارزش خود افول می‌کند اما به عنوان حقیقتی از مراحل ادراک انسانی از محیط اطراف خود کماکان قابل تأمل است و از منظر بررسی ادراک ذهن نقطه آغاز تبیین نظریه‌ی دیگری تحت عنوان نظریه بازنمائی است که سعی نموده است تا کمبودهای منطق تقلیدی هنر را  اصلاح نماید.  که در بحث آینده به آن خواهیم پرداخت.

نظریه تقلید

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

منابع:

Noel carol,historical narratives and the philosophy of art , normal of aesthetics and criticism.
در آمدی بر فلسفه هنر   نوئل کرول ترجمه پریسا صادقیه
نظریه های معاصر هنر نوئل کرول مجموعه مقاله مدرسه اسلامی هنر گروه مترجمان.
چیستی هنر نایجل واربرتون ترجمه مهتاب کلانتری نشر نی
نظریه هنر سینتیا فریزند ترجمه رحیم قاسمیان انتشارات بصیرت.

[/one_half_last]