گزارشی از نمایشگاه حمید هادینژاد در گالری سهراب۲
تیر ماه ۱۳۹۵
سایت تندیس به قلم مریم روشن فکر
حمید هادینژاد متولد ۱۳۵۲ در کرمانشاه است، او فارغ التحصیل هنرستان هنرهای تجسمی و دانشآموخته دانشگاه آزاد تهران میباشد و از اعضای انجمن نقاشان برلین و تاکنون نمایشگاههای بسیاری را در ایران و آلمان برپا نموده است.
حمید هادینژاد همانگونه که خود اذعان دارد، پس از مهاجرت به آلمان در سال ۱۳۷۶ و حضور در مهد اکسپرسونیسم جهان و آشنایی با گالری نیندروف آثار اکسپرسیونیستی خود را خلق و در کنار بزرگان هنر اکسپرسیونیسم آلمان به نمایش گذاشت.
آثاری که هادینژاد در نمایشگاه اخیرش در گالری سهراب ۲ به تماشا گذاشته است، شامل تابلوهایی با ابعاد بزرگ و با دو تکنیک مداد روی مقوا و آکریلیک بر بوم کار شده اند.
آثار او وجوه درونی و عمیق انسان را با سطوح مجزا و رنگهای فام و تخت به تصویر کشیدهاند، حضور انسان چه به وضوح و چه مستحیل شده در گردشهای دایرهوار سطوح همواره احساس میشود. که به صورت چهره و یا اعضای بدن و انداموارههای انسانی نمود پیدا میکنند.
هرچند در آثار اکریلیک هادینژاد، رنگ حضوری قوی و پر جذبه دارد، اما قدرت طراحی و فرم غنی را نیز میتوان در آثار مداد او مشاهده کرد. آثار اکریلیک او که فضای سه سالن را به خود اختصاص دادهاند، دارای بیشترین تعداد هستند و هادینژاد در این مجموعه آثار توانسته با بهرهگیری از سطوح تخت رنگی و بزرگ و سطوح کم حجمتری که رنگها را در خود ادغام کردهاند، فضای تابلوهای خود را به نحوی تقسیمبندی کند که سطوح در یکدیگر فرو رفته و بیرونمیآیند و رابطه پویایی بین آنها برقرار میگردد که دائما جای فضای مثبت و منفی و پلانبندی تصویری را تغییر میدهد.
هرچند رنگ در ایجاد این بازی تصویری نقش پر رنگی را ایفا میکند، اما نگاهی به آثار سیاه وسفید و مداد او که تنها یک سالن را اشغال کردهاند نیز، این رفت و آمد تصویری و جابهجایی پلانها را در حیطه بسته خطوط محیطی صورتها و فیگورها میتوان مشاهده کرد.
او همچنین با ایجاد پاساژهایی به رنگهای سبکتر و در همآمیخته رابطه بین عناصر مختلف را در تابلو هایش در نوعی سیالیت مدام فرو میبرد که جایی بین قطعیت فیگور و چهره و تصاویر انتزاعی در نوسان هستند، گویی او با یک نقاشی فیگوراتیو آغاز میکند و به تدریج آن را در انبوهی از سطوح مطمئن و نامطمئن دوار حل میکند. مانند انسانهایی که بدنهایشان مثله شده یا باند پیچی شده و این عمل آنقدر ادامه پیدا کرده است که هویت انسانیشان دستخوش تغییر گردیده.
همین اتفاق با رویکرد ساختارگرایانه بیشتری در طراحیهای مدادی دیده میشود، تصاویر انسانها در حال تبدیل شده به اشکالی سنگی یا فلزی یا از اساس موجوداتی دیگر است و گاهی نیز رگه کمرنگی از روایت دراماتیک در آنها دیده میشود.
در مجموع میتوان نمایشگاه هادینژاد را مجموعه ارزشمندی از تجربه مسخ شدن انسان در انبوهی از سطوح، رنگها و فرمها دانست، که با هربار دیدن به گونهی دیگری به چشم میآیند و این بازی بصری کارهای او را در درون قابشان تا ابد ادامه میدهد.