رنگ و روایت در آثار ماریوس برتسی ، نقاش رومانیایی

رنگ و روایت در آثار ماریوس برتسی ، نقاش رومانیایی

در مجله تندیس شماره ۳۲۹ منتشر شد

از چرنوبیل و چائوشسکو تا مکتب کلوژ

گردآوری و برگردان: علیرضا بهارلو

از زمان برگزاری بیینال پراگ در سال ۲۰۰۷، هنگامی که اصطلاح «مکتب کلوژ»۱ نخستینبار برای توصیف آثار جمعی از هنرمندانِ برخاسته از شهر کلوژ۲ (ترانسیلوانیای رومانی) به کار برده شد، این گروه التقاطی پیوندهای نزدیکی با نقاشی معاصر برقرار کرده است.

ماریوس برتسی
در دنیای معاصر که آکنده از آثار بینارشتهای، بینارسانهای و التقاطی است، ظهور یک مکتب هنری که بر یک رسانهی مستقل تاکید داشته باشد در نوع خود منحصربهفرد تلقی میشود. هرچند، برای نسلی که از مدارس هنریِ بعد از انقلاب ۱۹۸۹ و سقوط کمونیسم فارغالتحصیل شده است، این رسانه اهمیتی فراتر از پارامترهای فرمالیسم دارد. نقاشی در نگاه این هنرمندان، هم وسیله و واسطهای برای مورد خطاب قراردادن تاریخ پیچیده و بیسامان است و هم راهی برای کاوش در رسانهای که قرابتهایی با مدرنیسم و زبان آرمانشهری نافرجام داشته است.

ماریوس برتسی
در یک نمایشگاه اخیر، تحت عنوان «بقایای فردا»۳ در گالری بِلِینساوتِرن۴، که به رونمایی از مجموعهآثار نقاش رومانیایی، ماریوس برتسی۵ اختصاص داشت، ویژگیها و مولفههای یادشده بیشتر نمایان بود. برتسی در ۱۹۷۹ در شهر کلوژ رومانی متولد و در سال ۲۰۰۵ از «دانشگاه هنر و طراحی»۶ کلوژ- ناپوکا فارغالتحصیل شد. او اکنون رابطهی مستحکمی با مکتب کلوژ دارد. آثار برتسی ــ بهظاهر ــ سعی در شکلبندیِ دوبارهی ژانر سنتی «منظرهنگاری» دارند؛ جایی که گذشته، حال و آینده با یکدیگر برخورد میکند. در این آثار، خاطرهی فردی و تاریخ عمومی، آسوده در کنار ارجاعات متقاطع به استادان هلندی و معماریِ شمایلیِ مدرنیست مینشینند. تصاویر برتسی، با برداشت از فیلم «متروپولیس»۷ (۱۹۲۷)، اثر فریتس لانگ۸، درحقیقت میان یک آرمانشهر و دُژستان۹ در نوساناند.

ماریوس برتسی
در یکی از آثار این هنرمند، به نام «حقیقت در میان نقابهای چندگانه»۱۰ (۲۰۱۱)، اشیایی پراکنده، ازجمله یک کالسکهی رهاشده، بهنرمی در میان دو فضا یا دامنه در حرکت و لغزشاند – و در این حین، هم به بینش و پنداری آرمانی از گذشته بدل میشوند و هم (با کلاغی که آنجا نشسته) به نشانهای موحش از آینده. اگر مدرنیسم خود را از عامل روایت خلاص کرد (تا به مَجاز پستمدرنیسم بدل شود)، نقاشیهای برتسی به حفظ و ابقای «اسلوبهای مدرنیسم» مثل «فرم، کارکرد و ساختار» میپردازند، اما بههمانترتیب، همچون داستانهای کوتاهِ مرموز و مبهمی عمل میکنند که در آنها هیچ طرح یا پیرنگی وجود ندارد و شخصیتها به حالتی سیال و متغیر ظاهر میشوند. در حقیقت، بهواسطهی مضمون و محتوای این نقاشیهاست که امری پنهان و ژرف در ارتباط با حافظهی فردی و زمان، تبادل گشته و بیان میشود.

ماریوس برتسی
… شهر متروک است. کسی از مقابل ستونهای ساختمان سابق شهرداری نمیگذرد. هیچکس در معابر تردد نمیکند. گرمایی که روی بوم نقاشی ضربان دارد، هرکسی را در این عصر تابستانیِ سست و خسته در خانه نگاه داشته. یک ساختمان هرمیشکل مدرن ــ که کمابیش یادآور آثار لوکوربوزیه و اسکار نیمایر است ــ یادبود و بازماندهای است از آرمانشهرهای ناکام و نافرجام سدهی بیستم. اثری که «جواهرات ناتمامی که در گرگومیش میدرخشند»۱۱ (۲۰۱۱) نام دارد، میتواند در هریک از شهرهای اتحاد جماهیر شوروی سابق وجود داشته باشد.

ماریوس برتسی

هنرمند گرچه هویتِ موقعیتِ موردنظر را در آثار خود مشخص نمیکند، آشکارا به ترسیم و تجسم مکان زیستهای میپردازد که توسط ساکنان نامرئیاش به سرحد اتمام و فرسودگی رسیده است. سه پیکرهای که بهحالت خمیده نمایش داده شدهاند، نگاه بیننده را به گسترهی ماسهایِ پهناوری سوق میدهند که با پوشش گیاهیِ غیربومی و چترهای سفیدِ تبلیغاتی بهنحو مضحکی مناطق حاره را در پیش رو مجسم میسازند. در اینجا میل وافری به گریز از این مکانِ آکنده از خاطره احساس میشود ــ مکانی که در بیستوچهار ساعت شبانهروز و هفت روز هفته مملو از بیلبوردهای پرزرقوبرقی است که در افق نمودارند.

ماریوس برتسی
ماریوس برتسی به نسلی از رومانیاییهایی تعلق دارد که در رژیم چائوشسکو۱۲ رشد یافت و تحولات سریع کشور را پس از انحلال بلوک کمونیستی نظارهگر بود. او در برخی آثار اولیهاش به مرور خاطرات واقعی و خیالیِ ایام کودکی پرداخته است: عکسهای کلیشهای دوران مدرسه، بازیها و سرگرمیها، گردشهای دستهجمعی، و کودکان ناشناسی که گازهای معلقِ مهلک و زردی که پس از فاجعهی اتمی چرنوبیل آسمان اروپای شرقی را پوشانده آنها را فراگرفته است. برتسی با این مجموعهی جدید ــ که خود آن را «چهرهی جمعی شهر» توصیف کرده ــ به مسائلی روی میآورد که بلافاصله پس از ۱۹۸۹ با ظهور و رویکارآمدن نظام سرمایهداری غرب پدید آمده است. در اینجا تکنولوژیهایی مثل چراغهای نئون بهتدریج فضای شهر را پوشانده و رنگهای شبنمای آنها روی بتونِ فرسوده افتاده ــ این صحنهی متغیری است از آنچه مرسوم و بهنجار مینماید؛ آنچه باید سودایش را در سر داشت و به دستش آورد. «جواهرات ناتمامی که در گرگومیش میدرخشند» گرچه از روایت مستقیم اجتناب میورزد، با وجود این، حسی از جریان دگرگونی مدام را ابراز میدارد. تیرگیهای تبلیغاتی بهتدریج از درون لایههای میانگذاشته و پُرمایهی ضربات قلممو پدیدار میشوند؛ دورهی گذار رومانی بر سطح بوم در مقابل چشمانمان به وقوع میپیوندد.

ماریوس برتسی
برتسی در دهسالگی شاهد انقلاب ۱۹۸۹ رومانی و بعدتر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود. نقاشیهای او درواقع آمیزهای است از اجزا و سازمایههایی مثل حافظه، تجدید خاطره و واقعیت که همگی دیدگاهی شخصی از رومانیِ پساکمونیستیِ کاپیتالیستی به دست میدهند.

 

نقاشیهای این هنرمند با استفاده از آنچه او «یک بایگانی کاملا شخصی» میخوانَد (عکسهای خانوادگی، بریدهی روزنامهها و حکایتهایی از تاریخ خانوادگی) تاثیر ذهنی و تصویر تونالِ یک عکس فوری (پولاروید) را بازسازی یا همتاسازی کرده و حس گذشتهی محوشده را بههم میبافند ــ و در این حین گاه بر شادی لحظههای ساده و امور هرروزهی کودکی متمرکز میشوند.

ماریوس برتسی
هنرمند ــ در این بحبوحه ــ بهطرزی ماهرانه دست به قیاسی بغرنج میان اکسپرسیونیسم انتزاعی و فاشیسم میزند و از زبان بصریای بهره میگیرد که طرز بیانی ورای سن و سال او دارد. وی داستان جاودان نیکی و بدی را بازگو میکند ــ و اینکه آنها میتوانند از والدی یکسان باشند. برتسی نشان میدهد که دنیای غرب چگونه بافت و متن را زیر میکروسکوپ قرار میدهد و با استفاده از آن به تقویت وجههی «فردیت» میپردازد، درحالیکه شرق از آن برای گسترش و پرورش «جمع» بهره میگیرد. آثار نقاشی هنرمند ــ گذشته از فضای شرق و غرب ــ یادآور این مسئله است که مدرنیسم در همهجا یکسان و یکنواخت بوده است.

ماریوس برتسی
ماریوس برتسی را یکی از قویترین رنگپردازان نسل خود میدانند. رنگ در آثار او با شدت و نیرو به خدمت گرفته میشود؛ مثلا بارقهای از نارنجی یا تکهای اُخرایی در مقابل ترکیبی پویا از سبزهای روشنِ سرزنده قرار میگیرد؛ یا اندکی قهوهایِ پرجلوه بهنرمی به لکهای سفید افزوده میشود.

ماریوس برتسی

او کاملا به این امر واقف است که تاثیر کشش و دافعه برای طنیناندازبودن نقاشی مسئلهای ضروری است. در اکثر آثار برتسی، زردهای مایل به اخراییِ طلایی رنگسایهی غالب محسوب میشود. این رنگ از تصویری مربوط به کارخانهی هستهای چرنوبیل گرفته شده که نقاش آن را از دوران کودکیاش پیش خود نگه داشته است.

ماریوس برتسی
«نیویورک تایمز» کاربست رنگ در آثار برتسی را با نقاشیهای لوک تویمان۱۳ مقایسه کرده. با این حال، آنجا که تویمان از رگهها و سایههای خاموش بهره میگیرد، رنگهای برتسی جسورانهتر و با قدرت و شدت بیشتری استفاده میشوند.

ماریوس برتسی

در اینجا آسمانهایی به رنگ آبی سیر یا زرد گوگردی هنگام قرارگرفتن در برابر تپههایی غلتان به رنگ سبز اشباع و خاکستریهای رگهدارِ ساختارهای بتونی، به نغمهسرایی و صدا درمیآیند. کاربست ناهمگون رنگ در آثار هنرمند، قابلقیاس با گرهخوردگیِ پرپیچوخمِ جادهها، درختان و بناهایی است که در آستانهی سقوطاند ــ چیزی که حاصل آن درنهایت، حس تکاندهنده و مرعوبکنندهی آوار و فساد است.

ماریوس برتسی
بوگدان یاکوب۱۴، مورخ و منتقد هنری اهل رومانی، دربارهی نقاشیهای برتسی میگوید: «فضاهایی که هنرمند میسازد الزاما به محل خاصی اشاره نمیکنند؛ با وجود این، گاه تمایل دارند کنایه و گریزی باشند به جامعهی رومانیِ پس از کمونیسم و آغاز کاپیتالیسم؛ چندانکه بعضی طرحهای سایهوار (سیلوئت) انسانها در این تصاویر اینگونهاند. ولی ارجاعات سیاسی ـ اجتماعی نیز هرگز موجب خاموشی یا خفگی قلمرو روانشناختی نمیشوند، درست مانند قلمرو روانشناختی که تردیدی در لذت زیباییشناختیِ تصویر ایجاد نمیکند. هنر برتسی، هم پذیرای زمینهای اجتماعی و فرهنگی است و هم از نظر زیباییشناختی مطلوب و خوشایند؛ و از طرفی نیز موفق در دوریجستن از خودنماییهای توخالی و تعهدات کاذب سیاسی».

ماریوس برتسی

پینوشت
۱٫Cluj School
۲٫Cluj: دومین شهر پرجمعیت رومانی.
۳٫Remains of Tomorrow 4.Blain|Southern 5.Marius Bercea 6.University of Art and Design 7.Metropolis 8.Fritz Lang
۹٫اصطلاحی مترادف با کابوسآباد، پادآرمانشهر یا سرزمین زشتی و نگونبختی؛ مقابل آرمانشهر، مدینهی فاضله و اتوپیا.
۱۰٫Truth With Multiple Masks 11.Imperfect Pearls Shimmer at Dusk
۱۲٫Nicolae Ceaușescu: نیکولای چائوشسکو (۱۹۸۹-۱۹۱۸)، سیاستمدار کمونیست رومانیایی و دبیر کل حزب کمونیست رومانی که از سال ۱۹۶۵ تا زمان مرگش در این سِمت قرار داشت. او دومین و آخرین رییس دولت و فرمانروای کمونیست رومانی بود.
۱۳٫Luc Tuymans
(برای آگاهی بیشتر از فعالیت و آثار این هنرمند، رک: مقالهی «هنر، زادهی واقعیت است»، تندیس ۲۷۰، اسفند ۱۳۹۲)
۱۴٫Bogdan Iacob

 

ماریوس برتسی

منابع:
www.ghebaly.com
www.studiointernational.com
www.apollo-magazine.com
www.blainsouthern.com
www.en.wikipedia.org