خبر و هنر
نامه اول شهریور
به قلم جاوید رمضانی
چندی است که همه خبر میدهند، رسانههای اجتماعی در فضای مجازی امکان ارتباطات گسترده را فراهم آورده اند. این مقوله دارای دو وجه است. وجهی انکشافی و وجهی انقباضی.
انکشاف آنکه در همه جا چه خبر است، بسیار مفید میباشد. انسانها را آگاه میکند اما تولید خبر با تکرار خبر بسیار متفاوت است. چرا که تکرار بدون داشتن گواهی صحت و درستی کار، عمل مذمومی است.بخصوص در حوزهی هنر که فعالیتها میتواند درگیر سطحی اندیشی گردد، تمایل مردم برای شناخته شدن و کسب اعتبار فرهنگی چنان رشد کرده است که هرکس در حال تولید محتوای بدون ریشه است. اینکه اگر مشهور شویم اصالت و حقیقت کارمان تایید شده آیا می تواند گزارهی درستی باشد.
“حقیقت چیست؟” سوال مشخصا کلی ومشکلی است، ولی اینکه ما برای چه و به چه جهت فعالیت میکنیم، حقیقت ماست. بدون جایگاه محکم و هدف شفاف هیچ زیستنی شادی و رضایت در خود ندارد.البته موفقیت، ثروت، قدرت و غیره اهداف کلی و مشخصی است که همه آحاد انسانها آنرا مدنظر دارند ولی اینکه پاسخ هر فرد در بدست آوردن این مسیر چیست سوال مهمی است که همه باید به آن بیاندیشند.
عدم پاسخ گویی به این پرسشها می تواند پدیدهای را در زندگی فرد و جامعه شکل دهد که در جامعه شناسی آن را بیگانگی میگویند.شاید بتوان گفت که سیستمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی، مسبب پدیدهی بیگانگی میباشند.
در شرایط فعلی کسب اعتبار و اصالت بخشی شخصیت اجتماعی، موجودیت مادی و معنوی افراد با کیفیت حضور در این رسانهها اجتماعی گره خورده است. پس هویت مجازی دارای اعتبار و ارزش وافری است که می تواند در رقابتهای طبقاتی به پدیدهی بیگانگی دامن زند.این نوعی بیگانگی است، که فاصله بیرون و درون انسانها را وسعت میبخشد. در واقع عدم انسجام عملکرد زیستی هر فرد با فهم افقهای ارزشی و مشترک جامعه ای که در آن زندگی میکند.
حسی از بدبینی و خود محوری که باعث انقباض و اصطکاک اجتماعی میگردد.در آسیب شناسی این مفهوم دو رویکرد جمعی تاریخی و فردی وجود دارد.در حوزه فردی عدم مطابقت رفتارها وهنجارهای اجتماعی یکی از مختصات مشخص این پدیده است.در حوزهی تاریخی و جمعی تغییر الگوی مصرف و انحطاط اخلاقی میتواند از نشانههای این مقوله باشد.در فضای جامعه هنری علائم و رفتارها یی که حضور این پدیده را آشکار میکند به شرح ذیل میباشد.
افول تولید معنا، هنجار شکنی در مسیر تولید اثر، تنفر، احساس عقب افتادگی، عدم احساس امنیت، کاهش احترام به گذشتگان، احساس بی ارزشی و عدم دریافت احترام، ضعف مسئولیت پذیری، روحیه تفرد جویی، شایعه سازی و بد بینی همراه با نزول سطح اعتماد صنفی و غیره …….اینها تماما علائمی هستند که میتوان این تئوری را قوام بخشد.
مشخصاً فقدان دیدگاه انتقادی و واقعگرایانه در مقابل پدیدهها در عین نبود گفتگو و ارتباط رو در رو در فضای مجازی از مهمترین عوامل شکل گیری این شرایط میباشد.
گرچه عوامل راهبردی وجبری مهمی هم این میانه در کار است.
که خارج از حوزه نفوذ هنرمندان میباشد ولی آنچه مشخص است تولید معنا و فضای تحرک جامعه جزء شرح وظایف هنرمند میتواند باشد. توجه به مفاهیمی که فضای فشرده زندگی صنعتی را می تواند تلطیف کند و در عین حال حضور انتقاد از قدرت با نگاه واقعگرایانه را شکل دهد هنر است. بیماری بیگانگی تمام این وظایف را در پرده ای از ابهام قرار میدهد. نتیجه آنکه سهم مهمی از قدرت هنر مغفول مانده و همه در پشت پردههای مجازی لبخند میزنند و باور دارند که باید خود را شاد نشان دهند.