رویکردهای آلترناتیو در عکاسی معاصر|کیم کلین دی پل
قسمت چهارم | کیم کلین دی پل Kim Klein DePau
ترجمه و گردآوری زینب ثقفی
قسمت های قبلی را آینجا بخوانید:
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- رویکردهای آلترناتیو در عکاسی معاصر|مارک تیوس
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- رویکردهای آلترناتیو در عکاسی معاصر| آنتونی کرنز
- هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
- مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
- رویکردهای آلترناتیو در عکاسی معاصر| نادزدا نیکولووا کراتزر
کیم کلین دی پل عکاسی است که سعی دارد نوستالژی خانوادگیاش را بازیابی کند و با استفاده از چاپ آلترناتیو و کاشها (ابزاری جهت نگهداری عکس و فیلم در دوربینهای قظع بزرگ) و عناصر و اشیاء قدیمی روایت خود را کامل میکند.او منبع بسیار خوبی از متریالهای اولیه برای خلق آثارش دارد. مقدار متنابهی عکس، نوشته و اشیاء و تجربه زیست خودش.
این متریالها و به کارگیری شیوههای قدیمی امکان خوبی را برای بیان تصویریاش فراهم میکند. با نگاه به آثار او احساس تجربههای خلاصه شدهای را برایمان تداعی میکند. هر کدام از آثار او انبوهی از تجربهها را با خود حمل میکند که با ترکیب چندین عنصر آنها را در یک قاب روایت میکند. گاها حسی از تکرار تجربهها، آزمون و خطا را با خود به همراه دارد. ترکیب اجزایی که در کل به یک هماهنگی میرسند و گشتالت جذابی را بوجود میآورد.
او با استفاده از تکنیک امولسیون مایع نقره امکان چاپ بر روی اشیاء و بسترهای متفاوتی را به جهت چفت شدن بهتر المانهای بصریاش به کار میگیرد و همچنین با بهره گیری از این شیوه چاپ حسی نقاشانه به آثارش میبخشد. هر چند آثار او را نمیتوان در یک مدیوم خلاصه کرد، آثار او ترکیبی از عکس، حجم، نقاشی و نوشته هستند. او تحصیلات کارشناسی خود را در رشته آموزش هنر و کارشناسیارشد را در رشته عکاسی در دانشگاه Maine Media College گذرانده است.
او از متریالهای مختلفی برای خلق، بازنمایی و بازسازی آثارش استفاده میکند، از به کارگیری کوچکترین اشیاء روزمره گرفته تا ابزارهای ترسیم و عکاسی، چوب، مقوا، فلز و میخکوب کردن و پانچ. انگار میخواهد تکلیف خاطراتش را با این وسایل و ابزارآلات و چفت کردنهای مخصوص به خودش روشن کند و با کنار هم قرار دادنشان قصههای خود را روایت کند.
دی پل جستجوگر رازهاست و با ترکیب و بازترکیب بخشها و تکههای خاطرات، سعی در فهم داستانهای خانوادگیاش دارد.
او همیشه عاشق تفسیرهای چندگانه، دبل اکسپوز، ابهام و تناقضهایی است که بسته به نوع کاراکتری هستند که داستانش را روایت میکند. پروسهی کار او با مجموعهای از عناصر، اشیاء، تصاویر و نوشتهها آغاز میشود. وقتی او عناصر بصریاش را جابهجا میکند، یک روایت تصویری آغاز میشود که نشان دهندهی یک فهم جدید از داستانهای موازی بین نسلهای متفاوت است. استفاده او از کلاژ نشان دهندهی داستانی است که با دو لحن گفته میشود که این خود بازنمایی هویتهایی است که دو نیم شدهاند، تحت شعاع قرار گرفتهاند و نهایتا دوباره ساخته شدهاند.
او مجموعهای به نام “تک بچه” دارد و در استیتمنت این بخش به پدر خودش اشاره دارد و مینویسد:
زمانی که او پنج ساله بود، پدرش به جرم قتل اعدام شده بود.
زمانی که او شش سال داشت، مادرش او را ترک کرد و به پرورشگاه فرستاد.
بعدها زمانی که بزرگتر شد سعی کرد خودش را بکشد و وقتی در اولین خودکشی موفق نشد بار دیگر سعی کرد.
و این پسر از دست رفته تبدیل به پدر من شد و من تنها فرزند او بودم. او اولین عشق من بود، مردی که من همه را بر مبنای او میسنجیدم. حالا، هشت سال پس از مرگ اوست که من متوجه شدم معنای”عادی” بودن برای من تحت شعاع گذشتهی تخریب شدهی پدرم است.
دوران بچگی من جستجوی دوگانگی بود. ارتباط ما دو مرحله بغرنج بود و من هرگز به طور کامل مطمئن نبودم چه کسی آن را هدایت میکرد. بعد از دو اقدامش به خودکشی، این پویایی تغییر کرد و من تبدیل به والد شده بودم و او تبدیل به یک بچه. و این حرکت دوباره آغاز شد.
او این پروژه را هشت سال پیش شروع کرد زمانی که پدر فوت شدهاش زخمهای باز عمیق و حل نشدهای برای او به جای گذاشته بود. به هر جهت او میدانست که گذر زمان باز غم از دست دادنش را میکاهد و مجبور به بازبینی و ارزیابی مجدد بود تا رابطه بین آن مرد-بچه جریحه دار شده و دختر بچه موقری که تبدیل به مسیر زندگی او شده بود را پیدا کند.
او به عنوان یک عکاس عادت داشت داستانهای زندگی مردم را دنبال می کرد، تا زمانی که متوجه شد بهترین داستانهایی که در اختیار دارد همان داستانهای خودش است که تنها منتظر نقل شدن هستند و منبع بسیار غنی از مواد خام خود را دردست دارد.
“در میان خطوط” عنوان مجموعه دیگری از اوست. زمانی که پدر بزرگش در ۱۹۲۹ به جرم قتل اعدام شد، این موضوع در خانواده آنها تابو بود و صحبت راجع به آن بیاحترامی به مادربزرگش محسوب میشد. او میگوید: ما اعتقاد داشتیم که محکومیت پدربزرگم بر اساس شواهد ظاهری بوده است و به اشتباه محکوم شده است.
بعد از فوت مادربزرگش، جعبه ای از او به دی پل به ارث رسید . این جعبه محتوی تمام چیزهایی بود که مربوط به پدر بزرگش در آن یک سال دادگاهش جمع شده بودند، اعم از روزنامهها و مقالههای مجلات در رابطه با محاکمه او و نامههایی که از طرف وکلا، اعضای خانواده و دوستان نوشته شده بودند. او میگوید: همانطور که در لابلای خطوط میخواندم… همه چیز کاملا مشخص شد، که او گناهکار بوده… که مادربزرگم میدانسته که او گناهکار است و اینکه او میخواسته که من بعد از مرگ او این را بفهمم. به هر حال کار من مطالعه مجرم و یا حتی مستند کردن گذشته غم انگیز خانوادهام نیست. کار من درباره زنان و تظاهر کردن است.
تظاهر اکثرا بازتاب یک خواسته است هر چند که اشتباه است و برای حفاظت دیگران و تضمین حفظ بقای خود و همچنین رابطه هایمان میباشد. هر یک از زنان روایتهای او از جمله خودش، مقتول و مادربزرگش عمیقا تحت تاثیر میراث رازداری مربوط به اعمال این مردان قرار گرفتهاند.
او طریقهای که لایههای کاغذ و عکس بر روی هم قرارمیگیرند را شبیه فرمی که مغز خاطرات را ذخیره میکند میبیند… در اعماق مختلف… بر روی یکدیگر… و مدام در حال جابهجایی. او میگوید: “بعضی اوقات من حس میکنم مشغول به حل پازلی هستم که راههای گوناگونی برای حل شدن دارد. در لایهبندی و باز لایهبندی … ترکیب و بازترکیب… تعریف و بازتعریف، نهایتاً متوجه شدم که دیگر داستانهایی که در جعبه مادربزرگم بود را تعریف نمیکنم.
من داستان خودم را میگویم.”