ناخوآگاه و سرکوب در هنر
سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
در هفته گذشته گالری آتبین پذیرای حضو ر هنرمند نقاش مانی کومار بود.
هشت اثر در ابعاد بزرگ و دیواری با تکنیک میکس مدیا بر دیوار های گالری قرار گرفته اند. تصاویر ماهی های تنها که فارغ از نبود فضا و آب بر روی بوم های سفید خود نمایی می کردند.
بستر اصلی زیبایی شناسی آثار کومار انباشته های ناخودآگاه او تجربه زیستی غریبانه است. هنر را در ساحت بیانگری نوعی تمرکز برای درمان دردهای ناخود آگاه گفته اند، آثار کومار متن هایی است که میان فضای بیان گرا و سمبولیسم در نوسان است . روایت هنرمند از قرمزی و ماهی و جهان پرتألم .
زیستن ماهی در فضایی است که نه متعلق به او بلکه موجب سرکوب اوست.
سرکوب و ناخودآگاه را جدایی ناپذیر ترین مفاهیم انگیزش های روانی گفته اند، این هر دو در آثار کومار به وضوح مشهود است. سرکوب هنگامی رخ میدهد که غریزه ای در ناخودآگاه بیدار شود، اما خودآگاه آن را خطرناک، تهدید آمیز و عامل بی ثباتی و یا مرز ممنوعیت میداند.
نحوه ی ترکیب بندی ماهی ها دارای شلختگی است که فرضیه واکنش ناخودآگاه را تقویت میکند عدم رعایت فواصل و فضاهای منفی اشکال را به فسیل های لایه های روانشناختی هنرمند شبیه میکند، تا موجوداتی که واجد نام و هویت ماهی است.
مانی کومار که هویتی دو ملیتی دارد در سال ۵۹ متولد شده و در سال های هشتاد لیسانس نقاشی خود را از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی دریافت نموده است. هنرمند در کارنامه خود چهار نمایگاه انفرادی دارد که آثارش فاقد سبک واحدی است و به فراخور دغدغه های زیستی خود مجموعه های متفاوت با رویکرد های نظری متنوعی را ارائه داده است.
در برخورد نخست مخاطب با آثار نمایشگاه مقهور غنای فرم و بافت و دانش رنگ هنرمند است که وی را جذب میکند اما در پس این فضا هنرمند تصاویر پنهانی از گربه ها با مرکب فلورسنت_ رنگ “گلو” _ در بک گراند ماهی ها ترسیم نموده که در غیاب نور و حضور تاریکی نمایان میگردد .
جهان دیالکتیک گربه ها و ماهی ها حضور اندیشه ای مفهومی را نوید میدهد که خالق آثار را در میان بستر بیان گری و مفهومی سرگردان میگرداند از همین روست که خوانش روانشناسانه گره از سمبول ها و رازآلودگی آثار باز میکند و مقوّم این نظریه است که نقوش نقاش با کمبود ها تعریف میگردد و تعریف نفس فردی سوژه با شناخت تصویری از دیگری شکل میگیرد . تصویری که هنرمند را کمک میکند تا کمبود هایش را درک کند.
در واقع او با تغییر شکل و حذف خوانش مألوف از نماد ها سعی در توصیف خود دارد، خودی که در نبود بدن انسانی به صفات سمبولیک ابژه ماهی و گربه تکیه مبکند رابطه ای که خودآگاه هنرمند آنرا خطرناک قلمداد میکند و سعی در پرتاب آن به حیطه ی شیئیت نقاشی دارد.
این حذف نماد از هویت مخاطب است، حذف ماهی بودن، ماهی و گربه، شکار و شکارچی، این بیان برای یادآوری تعالی و رستگاری باید به کار گرفته میشد اما در پی غافلگیری و ایجاد لحظه ی مضطربی است که بینندگان ناتوان از تشخیص آن هستند مگر آنکه ریسک فرو رفتن در تاریکی را بپذیرند.
اثر هنری اطلاعات بسیاری را درباره ی هنرمند و سوژه ی هنری او و همینطور در مورد مخاطب به هنگام مواجهه با اثر میدهد. مجموعه در عمق قرمز پررنگ با پنهانکاری سعی بر پوشاندن این اطلاعات دارد.
دلیل این کنش هراسی است که کومار در ناخودآگاه خود از تجربه ی زیستن گذشته حمل میکند.
مطالعه نقاشی می تواند اطلاعات موثری از ناخودآگاه هنرمند ارائه کند و در عین حال شیوه ای درمانی برای مداوای ناهنجاری های عصبی باشد اما بررسی آثار این نمایشگاه جنبه های فرهنگی نظیر تاریخ و رخداد های تاثیر گذاری در هنر را مستقیم واکاوی می نماید. فروتنی خالق آثار در ایجاد جهان فردی خود در عین هراس آلودگی شفافیت و اهتراز از نگاه به جریانات غالب هنری معاصر را نشان میدهد.
پیوستگی و هستی شناسی متمرکز، دو عنصری است که در صورت اضافه شدن به زیست هنرمند میتواند طلوع نقاش تاثیرگذاری را نوید دهد.