نقدی بر نمایشگاه کارسینوما- صالح تسبیحی

کالبد شکافی اندوه
به قلم مریم روشن فکر
 نگارخانه طراحان آزاد در تازه ترین نمایشگاه خود میزبان آثاری از صالح تسبیحی است. آثاری که از دو لایه بسیار حساس تشکیل شده‌اند؛ اندوه و کلافگی از یک‌سو و استیصال از درک جهان به این گونه دردناک و غیرمنصفانه از سوی دیگر.

 

نقدهای دیگر به همین قلم:


صالح تسبیحی متولد ۱۳۶۰ در تهران و دانش آموخته رشته گرافیک است. تسبیحی در حوزه عکس و چیدمان هنرمندی تجربه‌گرا و پرکار است. او تا کنون  نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی متعددی را برگزار نموده‌است. در نمایشگاه اخیر تسبیحی «خودش» را به معرض نمایش گذاشته است. او احساسات خود را نسبت به فرد دیگری به تماشا گذاشته است. اما این یک احساس معمولی نیست، تماشای عزیزی است که از سرطان رنج می‌برد و ذره ذره پیش چشمان او درد می‌کشد.

تسبیحی عنوان « کارسینوما» را برای این نمایشگاه برگزیده است، عنوانی که  در لغت ، دارای ریشه لاتین است و در زمان به « کنسر» تبدیل شده و معنای آن « بلعنده» است و همان طور که خود هنرمند اشاره می‌کند، واژه سرطان نیز که در لغت به معنی عقرب است، به جانوری اشاره دارد، که می‌گزد، می‌بلعد و می‌کشد.

کارسینوما را  می‌توان به مثابه راه حلی دید که او برای برون رفتن از جایگاه یک « ناظر کلافه» انجام می‌دهد. ناظری که مجبور است، دردی را نظاره کند که در جسم او نیست، اما عزیزترین کسش را آزار می‌دهد و هرچند او چیزی از جسمیت دردی که عزیزش را در خود می‌بلعد به عینه احساس نمی‌کند، اما تماشای آن نیز روح او را می‌بلعد.

صالح تسبیحی

راه حل او در سه مرحله صورت می‌گیرد، اول منتزع کردن درد است. در تصاویری که نشان دهنده، مناظری مغشوش، آشفته و ویران هستند. قطعاتی از جهان که گویی در جای خود قرار ندارند، گویی به زور خود را به منظره تحمیل کرده‌اند یا طبیعت به زور آنان را در خود بلعیده است. این مناظر اکثرا رو به افق گسترده و نامعلوم و خاکستری هستند که معلوم نیست در پس آن‌چه باشد، درست مانند وضعیتی از درد شدیدی که یک بیمار سرطانی در مراحل درمان خود تحمل می‌کند و در آن لحظات پیچیده جهان به گستره‌ای نامعلوم و نامتعیِن تبدیل می‌گردد.

صالح تسبیحی

صالح تسبیحی

و مرحله دوم، کالبد شکافی درد است که در جعبه‌های پوسیده و صندوق‌چه‌های بسته، اینسرت‌ها یا تصاویر بسته قطعات از دست رفته و در حال زوال و در چیدمانی تحقق یافته که در آن مفهوم زمان و زیستن در کنار هم مورد سوال قرار گرفته‌اند. گوی فلزی معلق و انسان‌هایی که قبل از مردن خاطره شده‌اند. او در این مرحله ابتدا عزیز بیمار خود و رنج او را آن گونه که خود از آن رنج می‌برد و سپس سوالش درباره خود زیستن و درد را جسمیت بخشیده‌است.

صالح تسبیحی

 

صالح تسبیحی
صالح تسبیحی

صالح تسبیحی

تسبیحی در مرحله سوم رابطه زیستن و درد را به واسطه تصاویر نا واضح شده و دور شده، محو شده در نور و ترک خورده نشان می‌دهد، که در آن خشم و تسلیم و درماندگی به یک میزان احساس می‌شود.

صالح تسبیحی

صالح تسبیحی

صالح تسبیحی

در این نمایش هنرمند سعی کرده‌است احساسات و عواطف مبهم خود را به زبانی قابل فهم ترجمه کند. لحظات دوری و نزدیکی و دلنگان ماندن میان انبوه احساساتی که روح او را خسته‌اند. دیدن شکستن و از بین رفتن آن چه که او زیبا می‌دانسته و تلاش برای بازیابی آن در امید کوچکی که از پس پرده‌های گلدار پنجره قاب گرفته شده‌است.

صالح تسبیحی

برای مخاطب البته دیدن این نمایشگاه حسی از ترس را نیز در بر دارد، حس زوال تدریجی و خفگی دربرابر دیدن این ناتوانی و کلافگی. مرزی که مخاطب نیز به نوبه خود آن را با تماشای درد هنرمند به عنوان ناظر و سوژه او به عنوان بیمار گم می‌کند همان گونه که تسبیحی می‌گوید« در روند آونگ‌وار دور و نزدیک شدن » به جهان هر یک از آنان. جهان بیماری و سرطان.

صالح تسبیحی

در مجموع نمایشگاه او سرشار از احساس است، سرشار از درد و سرشار از پرسش است، که مخاطب را بازی می‌دهد و از جایی به جای دیگر می‌برد و در خود می‌بلعد. حتما مخاطبین بسیاری هستند که با این درد، چه به عنوان بیمار و چه همراه او مواجه بوده و آن را از نزدیک لمس کرده اند، اما برای عده بسیاری نیز سرطان تنها یک واژه است، واژه‌ای که باری از غم، درد، ترس و همدردی را بر دوش آنان می‌گذارد. اما تسبیحی برای بروز آن و انتقالش موفق بوده‌است. او گوشه‌های ظریفی از جهان دردناکش را جسمیت بخشیده و به اشتراک گذاشته‌است که از مرز توضیح و توصیف فراتر می‌روند، نمایشگاه او دارای کنش است و از همین رو نیز در مخاطب واکنشی برمی‌انگیزد و او را به جریان سیال روند عاطفی او و بیمار وارد می‌کند و برای او فضایی جهت دیدن، حس کردن و تخیل کردن ایجاد می‌کند.

صالح تسبیحی

[/one_half_last]