به قلم جاوید رمضانی
رفته بودم برای شب یلدا هندوانه ای تهیه کنم که سر از یک میوه فروشی لوکس درآوردم . مانند بسیاری از اهالی هنر ، ما نیز مشتری میادین شهرداری هستیم ، که بیشتر در رده ی تولید هستند نه فروش و کمتر به مغازه های لوکس- میوه فروشی سر میزنیم. القصه، درمراودات با صاحب مغازه ناگهان بر روی دیوار،یک اثر نقاشی ملاحظه نمودم .اثری بود از بزرگان هنر معاصر. با کمی تعجب جویای احوال کار شدم که از کجا خریداری شده و چرا اینجا نصب گردید و غیره.
تصور بفرمایید که نشاط بنده از دیدن یک اثر نقاشی نفیس در یک مغازه و تصور حضور یکی از اهالی عموم ملت در گالری، یا یک رویداد فروش آثار در چه حد بود، که با توضیحات مغازه دار عزیز تبدیل به بهت گردید.
ظاهراً مکان انتخاب شده ترفند گالری دار با ذوقی بوده که حوزه بازاریابی خود را به میوه فروشی گسترش داده بود.
همین چند روز پیش بود که در رسانه ها ، خبر رکورد شکنی گالری های تهران در نمایش آثار را ملاحظه نمودم. با قِران این خبر و آن اتفاق فهمیدم که چه تلاشی برای فروش و تولید در حوزه هنر جریان دارد و گویا کارخانه اندی وارهول در ابعاد بزرگ در هنر ما شکل گرفته است. تمام این پزهای عالمانهی رسانه های متفکر ، نقداجتماعی و هستیشناسی مینیمال و غیره همگی جزئی از این کارخانه است.
عجیب آنکه یکی از دوستان قدیمی نقاش و گالری دار نیز، همین چند هفته قبل می گفت که آپارتمان خود را با باغ پرتغال تعویض نموده و محصولات باغ را با اهل و عیال برداشت نموده اند و تحفه ای از محصول را برایمان آوردند که خدا خیرشان دهد. فکر می کردم اگر ادوارد هاپر بود حتماً اثری با مضمون « نقاش بر بالای درخت پرتغال » را خلق می نمود.
واقعاً که برای تعریف هنر این روزها فیلسوف لازم نداریم . همان که اندی وارهول گفت؛« هنر پول درآوردن است .» و هنرمند «کارخانه ایران خودرو»که دیگر جایی نمی توان رفت با این ترافیک جانکاه.
امیدوارم که یلدای فروش آثار هنری نیز سر برسد و بازار این همه گالری تازه افتتاح شده رونق یابد.