نگاهی به نمایشگاه “اسرارالنسیان” | امیرنصر کم‌گویان

اغواگری ابهام
نقدی بر نمایشگاه “اسرارالنسیان” امیرنصر کم‌گویان
سایت تندیس به قلم سحر افتخارزاده
اگر ریشه “انسان” را از “نسی” بدانیم نمایشگاه اسرار النسیان مشخصا به انسان می‌پردازد؛ انسان فراموشکار. اما چه چیز فراموش شده؟ حقیقت؟ یا همان التئیا؟ انسان به تصویر در آمده در این آثار بویژه در مجموعه “سرندیپیتی” انسانی است تعریف شده توسط علم؛ که گویی در پیچیدگی‌های علوم مکانیک و شیوه‌های تجربی مواجهه با واقعیت غرق شده است.


“و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آن‌ها را به خودفراموشی گرفتار کرد”(حشر/۱۹)
“اسرارالنسیان” نمایشی است از سه مجموعه “بعل”، “سرندیپیتی” و “کپسول زمان” که در قالب چاپ و چیدمان ارائه شده‌اند. می‌توان المان‌های دیداری مشترکی بین این سه و نیز مجموعه آثار گذشته کم‌گویان یافت. مانند آن است که با گستره‌ای از واژگان تصویری مواجه هستیم که در جمله‌بندی‌های متفاوتی منجر به تولید متونی تازه اما در عین حال آشنا می‌شوند. این روش خلاقیت، سبب انسجام در عین تنوع تصویری آثار هنرمند شده چنان که در مدیوم خود نیز همین روش را با چاپ بر سطوح حساس متفاوت به کار می‌بندد.

امیرنصر کم‌گویاناگر ریشه “انسان” را از “نسی” بدانیم نمایشگاه اسرار النسیان مشخصا به انسان می‌پردازد؛ انسان فراموشکار. اما چه چیز فراموش شده؟ حقیقت؟ یا همان التئیا؟ انسان به تصویر در آمده در این آثار بویژه در مجموعه “سرندیپیتی” انسانی است تعریف شده توسط علم؛ که گویی در پیچیدگی‌های علوم مکانیک و شیوه‌های تجربی مواجهه با واقعیت غرق شده است. در داستان “سه شاهزاده شهر سرندیپ” در “هشت بهشت” امیرخسرو دهلوی، سه شاهزاده برادر از مشاهدات به ظاهر ساده و عادی و استنتاج از آن‌ها به کشف واقعیت دست می‌یابند. این قابلیت در قالب کلمه “سرندیپیتی” به ادبیات علم راه یافته و به معنی بخت نیک ناخواسته‌ای است که در مسیر کشف یا اختراع برای محصل علم یا دانشمند رخ می‌دهد و نمونه آن را در تاریخ علم بسیار دیده‌ایم. اما اگر به تعبیر استیتمنت نمایشگاه، این انسان اندیشیدن به رابطه خود و هستی را از گذر تولید مکانیسم‌های فکری و تجربی برای هدایت جهان به میل خود، از یاد برده باشد، پس این بخت نیک در اینجا مسبب نیکی و شادکامی او نبوده. آنچه از گذر نگاه جزئی نگر و مبتنی بر مشاهده بر تاریخ علم گذشته منجر به دور شدن از حقیقت در معنای کلی آن بوده و تنها منجر به حصول کلیتی آشفته و حجمی از داده‌ها شده که در نهایت سازماندهی آن مستلزم آزمون و خطا است.

امیرنصر کم‌گویاناستفاده از مدیوم چاپ و زیبایی شناسی تصویری امیرنصر کم‌گویان یادآور تصاویر چاپی مربوط به مراحلی از تاریخ علم است که علم در فضایی میان معنای رازورزانه و حکمی آن و معنای مستفاد عصر روشنگری معلق بود. دورانی که هنوز جهانِ پیدا در پس خود حکمتی پنهان داشت که رمزگشایی آن مستلزم ترجمه زبان طبیعت بود. استفاده از متریال صنعتی لاستیک، آلمینیوم، نمد صنعتی، ورق سیلیکون و آهن در تقابلی ظریف با چنین جهان بینی و زیبایی شناسی‌ای حاکی از فراخواندنِ چنین نگاهی در تاریخ معاصرِ شناخت است؛ نگاهی ترکیب یافته از مشاهده و شهود. امیرنصر کم‌گویان

کاراکترهای به تصویر در آمده در آثار درحالتی از بی‌خودبودگی و خلسه یا در نوعی خواب به سر می‌برند و اینچنین به درون می‌نگرند. از سویی در “بعل” –که با نگاه به نمایشنامه بعل برشت خلق شده- وجه غریزی انسان طبیعی و پویایی ناب زندگی که هم سازنده و هم ویرانگر است فرایاد می‌آید و از سوی دیگر انسان گرفتار آمده در مکانیزم عقل ابزاری در “سرندیپیتی”، و در “کپسول زمان” گویی همه این‌ها را همچون گذشته‌ای ضبط شده در آینده‌ای هنوز نیامده می‌بینیم. حال، آینده می‌شود و در همان حال گذشته نیز؛ هم فراموشی است و هم یادآوری.
اما نمی‌توان و نبایست این آثار را به چنین تعاریفی محدود کرد. اگرچه بخش ابتدایی استتیمنت بهرنگ صمدزادگان برای درک بهتر مخاطب بسیار راهگشا است اما در پایان با استتیمنت خودِ هنرمند همراستا شده و یادآور می‌شود که هنرمند قصد انتقال پیامی مشخص را ندارد و به این ترتیب تصویر را از قطعیت می‌رهاند.

امیرنصر کم‌گویان

گستره واژگان تصویری امیرنصر کم‌گویان با ترکیب‌های مختلف در صدد ساختن متنی تأویل پذیر هستند اما در عین حال با ارجاعات ادبی دایره تأویل را تا حدی مشخص می‌کنند. اما باز خود متون ادبی که تصاویر یا حداقل نام آثار به آن‌ها ارجاع می‌دهند مستلزم تأویل در زمانه خلق این آثار هستند. پس کم گویان برای بیان خود از نوعی ساز و کار قصه در قصه با عناصر دیداری و ادبی متعدد بهره می‌برد و مخاطب را وارد رودخانه فراموشی خود می‌کند تا بتواند تازگی را ببیند. بنابراین مخاطب به گونه‌ای با نشانه‌ها رها شده و با یک پیچیدگی و به قولی “اغواگری” تصویری مواجه است که لزوماً حامل معنا نیست و بیشتر به تخیل او برای بسط بیشترِ “پوشیدگی” دامن می‌زند. و همانگونه که هنرمند می‌گوید به دنبال جذابیت استمرار ابهام و تعویق معنا است و چه بسا خود مایه دور شدن دیگرباره از اصل و اساسی است که بر آن است آن را یادآور شود.

[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]

نوشته قبلی این نویسنده را اینجا بخوانید:

نگاهی به مجموعه نقاشی “سونات سرد” اثر مریم فرزادیان

[/one_half_last]