سایت تندیس به قلم جاوید رمضانی
آخر این روزها چه میگذرد؟ به قول آقای حامدی دیوار بیاعتمادی تا کجا؟ حتی هنرمندان گرافیک ما هم با عناد و دشمنی با درختان برخواستهاند. یک بروشوری دیدم متعلق به بنیاد معظم فرهنگی که صبحها اثر مَستِر میخرند و میفروشند و بعداظهرها با الحان فرهیخته فرهنگی هنرمندان پیشرو را در لهستان و کنیا و غیره حمایت میکنند.
این بروشور در ابعاد قبر یک بچه پنج ساله و با فونت مومیایی پسند (به لحاظ خوانش و ابعاد) چاپ شده بود.
سابق بر این هنرمندان گرافیک اگر به دنبال شهرت فرهنگی و هنری بودند پوستر میزدند و به شأن تابلو نقاشی نزدیک میشدند، امروزه به دلیل افزایش تعداد هواخواهان شهرت و سلبریتی شدن، تعداد سفارشات پوستر کم شده و حضور شبکههای مجازی هم که مزید برعلت.
درنتیجه هنرمندان پیشرو گرافیک راه چاره را در این دیدند که ابعاد کارت ویزیت را ضریب ۱۰ بدهند، همینطور بروشور و دیگر ابزار تبلیغات را.
خب این هم ترفندی تبلیغاتی، هنری و روانی است وقابل بحث ، اما اینها ذرهای به فکر درختان جنگلهای هیرکانی نیستند بخصوص که مجلس معظم ، قانون ممنوعیت استفاده از چوب جنگل ها را چند سالی عقب انداخت.
فکر کنم الان تعداد نشریهها و بولتنهای فرهنگی نشر شده توسط گالریها و بنیادها و غیره تعدادش از خوانندگان آن بیشتر شده، تازه همین دوستان در بنیادها و گالریها هم وقت ندارند، و اوراق فرهنگی دیگری را نمیخوانند. خلاصه عجب ظاهرسازی و مشاطهگری شده است. به هر حال زمستان غم آلود دودناکی است . حوادث وحشتناک و مرگهای بزرگان. هفته گذشته حسن جوهرچی پرواز کرد، فکر میکنم دیگر مرگ سن و سال ندارد نا بههنگام شده و آدمیان خالی میشوند و روح خسته زندگی شراره نمیکشد.
جمعه به گالری رفتم، نمایشگاه هنرمندی فرهیخنه و مشهور پر از آدمهای رنگ و وارنگ بود. آثار اما عکس هایی ساده لوحانه بود ، مولف هنرمندی مشهور است. ولی از رشته ای دیگر و این شهرت باعث هر تولیدی با دلیل و بی دلیل ، با صنعت و بی صنعت، گردیده است. عکاسی هم که دیگر یک دگمه است و یک دوربین ولاغیر.
به موازات این نمایشگاه در چند خیابان آنطرفتر نمایشگاه هنرمند دیگری جریان داشت . که تمام سرمایه اش را طی چند سال بر روی کارهایش گذاشته بود. به حق آثاری زیبا و فنی و بدیع آفریده بود. وی در خلوت غمبار گالری نگران و چشم به در بود . چه بر سر ما آمده است. حقیقت چیست؟ نمیدانم روزگار غریبی است نازنین….؟
بماند، از اتفاقات خوب این روزها بگوییم، ظاهرا امسال قوانین شرکت در آرت دبی تغییر کرده و امکان حضور گالریهای بیشتری فراهم شده . گالریهای پولدار که کار خود را بلدند( و از پنیر فروشی تغییر شغل ندادند.) در این فروش بزرگ منطقه حضور دارند و تعداد بیشتری از نمایندههای هنر ایران دیده میشود.این خبر خوبی است چرا که رقابت بین هنرمندان ایرانی و عرب جدی شده .
خبر دارشدیم که آرت فر تهران هم در تکاپوی راه اندازی است. و فرصت فروش و ارایه برای گالری داران بیشتر شده.
از خبرهای خوب حضور چند مجله در حوزه هنر و فرهنگ است. البته کماکان کسی جرات کار در حوزه تجسمی صرف به صورت واقعی را ندارد. ولی در این روزگار وخامت اوضاع اقتصادی نشر این کارها دل شیر میخواهد.خداوند یاری رسان این فرهنگ دوستان باشد.اولین مجله به صورت دو ماه نامه تحت عنوان شیوه منتشر شده است که به کوشش قسمت پژوهشی خانه هنرمندان ارایه گردیده. البته مجله قبلی خانه هم در گذشته متوقف شد امید داریم این بار پیوستگی را شاهد باشیم.
مجله دیگری با نام آنگاه منشر شده که در اولین شماره به موضوع کافه و قهوه خانهها پرداخته است.
این مجله با خلاقیت محتوا و البته گرافیک نه چندان جالب به سردبیری دوست عزیز آرش تنهایی به علاقمندان اراِیه شده است
. مطالعه این نشریه جذاب خواندنی را توصیه میکنم .
.در رابطه با نمایشگاه ها از شما به عنوان مسئول رسانه و منتقد هنری موثق و معتمد،درخواست و انتظار معرفی ارزشمند هارا داریم،ضمن تشکر بابت شکستن سکوت در رابطه با سینماگرانی که با بهانه سلیبرتی بودن پا در کفش همه میکنند
با تشکر از توجه شما . متر و ملاک بهترین ها از مناظر مختلف قابل تحلیل است. رسانه مکان اطلاع رسانی است و برای همه گان. اما آنچه به نقد می نشینیم از منظر منتقد جزو بهترین هاست .