از سیاه‌مشق تا چیدمان چندرسانه‌ای

از سیاه‌مشق تا چیدمان چندرسانه‌ای
به بهانه‌ی نمایشگاه «بهاریه» در نگارخانه‌ی هپتا

سایت تندیس به قلم حافظ روحانی

در نوشته‌ی کوتاه نمایشگاه «بهاریه» در نگارخانه‌ی هپتا آمده: «این نمایشگاه فرصت منحصر به فردی است برای دیدن کار این هنرمندان پرآوازه در کنار هم، فرصتی که در گالری هپتا و به یُمن آغاز سال نو فراهم شده است.

با افتخار و اشتیاق شما را به دیدن این نمایشگاه منحصر به فرد و تکرار نشدنی دعوت می‌کنیم.» به جز این توضیح دیگری درباره‌ی آثار و هنرمندان حاضر در این نمایشگاه به چشم نمی‌خورد. تنها نگاه به اسم هنرمندان حاضر در نمایشگاه نگارخانه‌‌ی هپتا هم نشان می‌دهد که در این نمایشگاه ما شاهد رویکری خاص به جریان نقاشی‌خط در هنر معاصر ایران نیستیم، بلکه گردآوردندگان این نمایشگاه تقریباً از عمده‌ی جریانات نقاشی‌خط چند هنرمند را با رویکردهای گوناگون در کنار هم به نمایش گذاشته‌اند.


با این‌حال این سردرگمی یا شیوه‌ی نمایشی فقط به این نمایشگاه در نگارخانه‌ی هپتا محدود نمی‌شود، بلکه کم و بیش می‌توان این‌گونه از تشتت در ارائه‌ی آثار نقاشی‌خط را در نمایشگاه‌های گوناگون مشاهده کرد. تنها تفاوت شاید در اسم و رسم و اعتبار هنرمندان حاضر نمایشگاه و منحصر به فرد بودن آثارشان باشد. خود نقاشی‌خط هم به عنوان یک جریان هنری در طول همه‌ی این سال‌ها با کم‌ترین تغییرات به حیات خود ادامه داده است. به واقع محبوبیت فراوان این جریان هنری در نزد خریداران آثار هنری و در حراجی‌های هنری باعث شده که ما کم‌تر شاهد تغییر و تحول در ساختار نقاشی‌خط باشیم، بلکه همین اقبال اقتصادی باعث شده که نقاشی‌خط در طول این سال‌ها با حداقل تغییرات جزء جریانات ثابت هنری در سطح کشور باشد.سیاه‌مشق

با این‌حال شاید بتوان نقاشی‌خط را به شکلی دسته‌بندی کرد؛ این دسته‌بندی بیش از هر چیز به ما کمک می‌کند تا هنگام مواجهه با یک اثر نقاشی‌خط آن را به‌تر دیده و تحلیل کنیم. به واقع مهم‌ترین کاربرد این قبیل تقسیم‌بندی‌ها تعیین متر و معیاری برای قیاس هنری و تجزیه و تحلیل نمونه‌های فراوان نقاشی‌خط است.

به طور کلی دو باور عمومی دربار‌ه‌ی نقاشی‌خط وجود دارد که بر ماهیت خود خط استوار است؛ گروه اول هم‌چنان بر این باورند که خوانا بودن خط اهمیت دارد و خط هنوز وسیله‌‌ای برای انتقال پیام است، در نتیجه دایره‌ی نوآوری در فرم هنری تا آن‌جا مجاز است که خواندن خط‌نوشته را ناممکن یا بسیار مشکل نکند. با این‌حال در گذر ایام مدام از تعداد هنرمندانی که به این قاعده معتقدند کاسته شده و بر تعداد هنرمندانی که قاعده‌ی کلی خوانایی خط را کنار گذاشته‌اند افزوده می‌شود. به باور این گروه دوم از هنرمندان اهمیت کار با خط به واسطه‌ی کیفیات بصری آن است. نتیجه‌ی فعالیت گروه دوم گسترش هرچه بیش‌تر امکانات کار با خط فارسی است. به واقع در کار اینان خط یک عنصر بصری است که به مانند دیگر عناصر بصری در یک پرده‌ی نقاشی به کار می‌رود، بی‌آن‌که اهمیت و ارزشی فراتر از دیگر عناصر بصری داشته باشد.سیاه‌مشق

به طور کلی می‌توان ریشه‌ی این دو جریان کلی در نقاشی‌خط را در خاستگاه هنرمندان جست؛ گروه اول بیش‌تر شامل خوش‌نویسان می‌شود، ولی هنرمندان گروه دوم بیش‌تر نقاش و طراح گرافیک هستند. هر چند که این نکته را به دو دلیل نمی‌توان به عنوان یک حکم کلی در نظر گرفت؛ اول به این خاطر که در بین همه‌ی این هنرمندان افرادی را پیدا می‌کنیم که از این قاعده‌ی کلی عدول کنند و هم این‌که بسیار از هنرمندان عرصه‌ی نقاشی‌خط خاستگاه چندگانه دارند، در نتیجه نشانه‌های مختلف را در آثارشان بروز می‌دهند. به عنوان مثال می‌توان از یکی از مشهورترین هنرمندان نقاشی‌خط تاریخ معاصر ایران، سیدمحمد احصایی نام برد که هم خوش‌نویسی توانا ست و هم در رشته‌ی طراحی گرافیک تحصیل کرده است، چنان‌چه صداقت جباری نیز جزء این گروه محسوب می‌شود.سیاه‌مشق

سیاه‌مشقبا این‌حال می‌توان سه خاستگاه گوناگون را در شکل‌گیری کیفیات‌ زیبایی‌شناسی نقاشی‌خط نام برد؛ خوش‌نویسی، نقاشی و طراحی گرافیک که هر یک موجب شکل‌گیری پاره‌ای از خصایص بصری و هنری در آثار نقاشی‌خط می‌شود. با این‌حال در نهایت و در اثر گذر ایام همه‌ی این جریانات بر تمامیت نقاشی‌خط تأثیر گذاشته است و بسیاری از هنرمندان برآمده از شاخه‌های گوناگون در طول این سال‌ها بر کار یکدیگر تأثیر گذاشته‌اند و همین موضوع باعث شده تا نتوان به سادگی و بر اساس همین الگو نقاشی‌خط را تحلیل کرد، چون التقاط شیوه‌ها و روش‌ها در حال حاضر بسیار بیش‌تر از قبل بر یکدیگر اثر می‌گذارند تا خود باعث شکل‌گیری جریانات تازه‌تر باشند.سیاه‌مشق

اما علاوه بر خود این جریانات، طراحان گرافیک و رویکردهای آن‌ها به خط فارسی نیز عامل بروز تغییرات تازه در نقاشی‌خط است؛ تغییراتی که از حضور طراحان گرافیک گوناگون، از صادق بریریانی گرفته تا زنده‌یاد بهزاد گلپایگانی و بعدتر رضا عابدینی و شاگردانش باعث شکل‌گیری جریانات تازه در نقاشی‌خط شده است.

در سال‌های اخیر اما جریانات هنری تازه‌تر باعث شکل‌گیری اشکال و تحولات تازه‌ در نقاشی‌خط شده است. هنرمندان هنرهای جدید هم در طول دو دهه‌ی گذشته رویکرد و نگاهی تازه به استفاده از خط و نقاشی‌خط در قالب رسانه‌های جدید داشته‌اند. این اتفاق کم و بیش و گه‌گاه توسط خود هنرمندان نقاشی‌خط هم رخ داده است، ولی بسیاری از هنرمندان که در طول چند ساله‌ی گذشته به سراغ خط در آثارشان رفته‌اند. همین رویکرد جدید هم جریاناتی را در نقاشی‌خط معاصر ایران پدید آورده است.سیاه‌مشق

در نتیجه اگر نمایشگاهی به مانند نمایشگاه «بهاریه» در نگارخانه‌ی هپتا به نظر فاقد فکر مرکزی می‌آید، بیش از آن‌که به خود این نمایشگاه و یا وضعیت عمومی نقاشی‌خط در ایران مربوط باشد، به مسائل عمده‌ی نظری مذکور هم مربوط و وابسته است که ما را در مواجهه با نمونه‌های گوناگون نقاشی‌خط گیج کرده و از طرف دیگر قیاس و مطالعه بین انواع گوناگون این جریان هنری را مشکل می‌کند.

تاریخ نقاشی‌خط در طول تمامی این سال‌ها در کنار تاریخ هنر نوگرای ایران و به موازات آن رشد کرده است. در طول این چند دهه گاه شاهد تحولات بنیادین بوده ولی در بیش‌تر ایام با کم‌ترین تغییر در طول سال‌ها بر جا مانده است و خود را تکرار کرده، کم و بیش به مانند هر جریان هنری دیگری در هر نقطه از دنیا. ولی هیچ کدام از این دلایل و فراز و نشیب‌های تاریخی ما را از مطالعه‌ی تاریخ هنر به عنوان یک جریان قدرتمند هنری برحذر نمی‌دارد، جریانی که لااقل هم‌چنان تأثیری قاطع بر اقتصاد هنر ایران داشته و دارد.[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]نقد قبلی را اینجا بخوانید:

[/one_half_last]