یکی بر سر شاخه بن می برید…

به نام خدا

یکی بر سر شاخه بن می برید…
این روزها با تغییر الگوی ترافیک، ظاهراً هیچ اتفاقی جز، ادامه روند معمولی این سالها رخ نداده است.اما سؤال این است که در میان بحران اقتصادی و بیماری هلندی، روند رشد اقتصادی نازل یا احیاً منفی و کمبود گردش منابع مالی و تورم جان افزا، این خلایق در خیابانهای تهران به دنبال چه می گردند!؟
گویا مصرف بنزین هم افزایش یافته است. احتمالاً‌ با پائین رفتن نرخ مصرف گوشت و میوه قطعاً‌ مصرف بنزین افزایش می یابد سؤال این است چرا ؟ پاسخ در این مفهوم نهفته که« صورت را با سیلی سرخ می کنیم» فعالیت بسیار که حاکی از ارتباطات و یافتن مشتریان بیشتر و در عین حال غلبه بر اضطراب حاکم بر این روزهاست.
یکی از شاخصه هایی که امروزه در حال صعود است شاخص گسترش گالریهای کشور است.افزایش تعداد گالریها از سویی مبارک است و نشانی از ایجاد فضای پرتحرک در فرهنگ و هنر دارد و از سویی مانند مقوله ترافیک حاکی از تغییر الگوی روابط هنرو جامعه است. اگر بتوان اثر هنری را محصولی فرهنگی نامید، پس، روند تولید ، توزیع و مصرف هم شامل این محصول می گردد و گالری درجایگاه توزیع کننده و یا واسط بین توزیع کننده و مصرف کننده قرار می گیرد.
سخت نیست که با یک بررسی اولیه متوجه شد که مصرف کنندگان عمده، خود مسئله توزیع را به عهده گرفته اند. می توان گفت پارادایم و اکنشی مجموعه داران و دلالان آثار هنری این روزها با اغلب آحاد جامعه تفاوت چندانی ندارد.چرا که در پی یافتن سرمایه فرهنگی و سوکسه اجتماعی در معاشرت با منتخبین و مشاهیر عالم فرهنگ، البته از جنس حراج پسند آن، دچار بحران عاطفی و مالی گشته اند.
در موج قبلی گسترش گالریها در دهه هشتاد مجموعه دارانی خلق شدند که محیط مناسبی بودند برای آزمون و خطای گالری داران جوان و تازه از راه رسیده ،گرچه افزایش سطح نقدینگی گهگاه بی حساب سالهای گذشته هم خود دلیل دیگری برای ایجاد این فضا است.ولی باید پرسید چگونه می شود آنکس که کار مشخص و ثروت زا دارد و امکان خرید اثر هنری برایش فراهم بوده، سر در پی توزیع و ارائه اثر هنری است؟!
خوب مجموعه دار محترم ما سؤال می کند اگر یک نقاش گالری‌دار می شود و اگر یک خوشنویس نقاش و یک مجسمه ساز منتقد و یک شاعر کارشناس هنرهای تجسمی و اگر هر کس که از پدری صاحب مال و منال و کمال متولد شد در حراج و فروش آثار هنری هنرمند می شود ، پس چرا مجموعه دار ، گالری دار ، آموزش دهنده هنر، منتقد ، صاحب حراج و غیره نگردد!
پس این فروپاشی ارزشها و سلسله مراتب و فراموشی مسئولیت حقیقت جویی در آحاد جامعه هنری، نه در پی نگاهی انتقادی جزمیت گریزی است؛ که ناشی از مغروق شدن در فضایی تن آسا و نگاهی توریست مآبانه به مفهوم هنر می باشد.به طور کلی می توان استدلال کرد: عدم همسویی و همدلی در ایجاد این مراکز فرهنگی (گالری، آموزشگاه و غیره)ناشی از فقر معرفتی و رویکرد عمیق به مقوله هنر می باشد و یا رکود اقتصادی حوزه های اصلی باعث گرایش صاحبان سرمایه به سوی این حوزه است. به هر جهت این دغدغه ای اساسی و قابل توجه می باشد.

 نیمه آذر ۹۳

[author image=”http://www.homaartgallery.com/Files/ProfileFiles/big_51.jpg” ]جاوید رمضانی |مدیرتیم آوام و وب سایت تندیس | [/author]