نقدی بر نمایشگاه کریم نصر در گالری بن با عنوان میراث متروک
گاهی درختان واقعیاند
به قلم جاوید رمضانی
کریم نصر نویسندهای پرتوان و پژوهشگر است که علی رغم مخالفت مشهودش با فلسفه و هنر مفهومی، دارای ذهنی نقاد و عقلانی در حوزه نظری هنر میباشد. تجربه زیست و دریافتهای آکادمیک نصر در حوزههای معماری و نقاشی و تصویرسازی از او هنرمندی ساخته که در هر دو وادی تکنیک و معرفت عقلی رتبهای منحصر به فرد در میان همنسلان خود احراز نمودهاست.
طبیعت در وادی بازنمایی تصویری دارای دو ساحت مشخص است، نخستین، تمرین برای تولید تصویر و مقایسه آن با حقیقتِ پیشینیِ قابل روئیت در آکادمیهای هنریست. این امکان نقطه آغاز نقاش شدن بوده و خواهد بود و در آکادمیهای هنر، هرآنچه به عنوان اصل و قانون اولیه در مقام مبانی بصری و طراحی تدریس میشود، از این منبع استخراج و آغاز گردیده. اما منظره نگاری در مقام یک مسیر و یک ژانر تولید نقاشی جایگاهی متفاوت دارد. آنچنان که کریم نصر در بیانیه نمایشگاه برپا شده خود در گالری بن عنوان میکند؛ منظره نگاری گونهای از بیان تجسمی است که در گریز از روایت پردازی، بازنمودی ناب را در معرض ذهن نقاش و مخاطب او قرار میدهد. هنرمند در این کارنما، ۲۲ اثر میکس مدیا در ابعادی متفاوت و هفت طراحی خود را تحت عنوان میراث متروک به نمایش گزارده است.
کریم نصر متولد ۱۳۳۱ است. او لیسانس معماری را از انگلستان دریافت کرده و فوقلیسانس گرافیک از دانشگاه تهران، و بیش از ۲۰ جایزه داخلی و خارجی از جمله پلاک طلایی از جشنواره براتیسلاوا را کسب نموده است. او نویسندهای پرتوان و پژوهشگر است که علی رغم مخالفت مشهودش با فلسفه و هنر مفهومی، دارای ذهنی نقاد و عقلانی در حوزه نظری هنر میباشد. تجربه زیست و دریافتهای آکادمیک نصر در حوزههای معماری و نقاشی و تصویرسازی از او هنرمندی ساخته که در هر دو وادی تکنیک و معرفت عقلی رتبهای منحصر به فرد در میان همنسلان خود احراز نمودهاست.
بیان شیوا، مشخص و موجز هنرمند در بیانیه نمایشگاه دارای وجوهی چندگانه و خلاقانه است. کریم نصر در گریز از فقدان وجه نقد اجتماعی منظرهسازی، چنین بیان کرده: «در مواجهه با چشماندازها مخاطب میتواند بازتاب خاطرات، تاریخ، تجربیات جاری زندگی و حتی آرمانهای مشترک با دیگری را مرور کرده و به یادآوری میثاقهای مشترک بپردازد.»
در جهان تعاریف نقاشانه هنرمند، تصاویر امکان عبور واقعگرایانه بر روی سطح نقاشی را ندارند و نقاش در کنشی عقلانی-حسانی موظف به تعریف روابط عناصر بصری، خط و نقطه و سطح با دریافت زیستی خود است. این چنین است که در نوسانی ریتمیک در لایههای نقاشی نصر ما شاهد تغییرات بافت و فرم و بازنمایی نسبی واقعیت بر روی یک تابلو چشمانداز هستیم. سازههای هندسی، نامتقارن و تیرهگون درکنار افق پاییزی و آسمانهایی بیشباهت به آسمان، ما را به سوی بیان بصری میبرند که باید آن را بیانگرا بنامیم. کوشش هنرمند در ایستادن میان واقعیت عقلانی روزگار و زیبایی طبیعت امکان ظهور توانایی تکنیکی خالق تابلوها را فراهم آوردهاست.
گستره هارمونیک رنگها و شکلها در انتهای نمایشگاه به بزرگترین تابلو این کارنما ختم میشود؛ این تابلو، نقطه فراز تطور[۱] ذهنی هنرمند است. و گرایش مشخص او را به فضای نقاشی کنشی نقاشان آبستره اکسپرسیونیسم هویدا میکند. مخاطب در کنار این تابلو با اثر دیگری مواجه میشود که کمتر در وادی چشمانداز و طبیعت قابل دستهبندیست. سازهای مهیب در پس زمینه که آسمان را مخدوش نموده و در پیشزمینه شکلی درختگون که دارای یگانگی فرمال با بافتی خشن و رنگهای پرکنتراست جهان معاصر است. تمایز مشهود این تابلو از آن روست که درخت به عنوان موجودی زنده در معرض تباهی قرار گرفته و دیگر سوژه، ساختمانهای خشن و نامربوط در میان طبیعت امروزین نیست، بلکه عنصر اصلیِ حیات در معرض تهدید قرار گرفته.
از منظر نقاش سامان دادن به تصاویر در سیطره وجه تاریخمندی هنر است و این به آن معنی است که درخت در زمانهای گوناگون به طرق مختلف دیده شدهاست، گرچه این دیده شدن باید ارجاعی به حقیقت شی داشته باشد و باید چیزی از درخت و گل و یا تداعی از آن در تصاویر تمام دورانها روئیت گردد. و به این ترتیب هیچگاه انسان از جهان پیشانگاشته تصویر ذهنی خود فارق نمیگردد.
[۱] سیر
[divider style=”solid” top=”20″ bottom=”20″]نقدهای قبل را اینجا بخوانید:[/one_half_last]