عباس کیارستمی و حراج تهران از کریستیز دوبی
عباس کیارستمی در حراج تهران
عباس کیارستمی ۱۳۱۹-۱۳۹۵
بدون عنوان از مجموعه سفیدبرفی
چاپ عکس روی بوم
۱۴۰*۲۴۴
تاریخ اثر: ۱۳۹۲
تک نسخه
۱۵۰-۲۰۰ میلیون
این اثر در اکتبر ۲۰۱۴ در حراج کریستیز دبی ارایه شدهاست.
مجموعه «سفید برفی» که اثر حاضر بدان تعلق دارد، دربرگیرنده شماری از مفهومیترین آثار عباس کیارستمی است که در برداشت اول برگردانی از حر فهای کمابیش گفته شده در فیلمها و دیگر آثار او به زبان تصویر به نظر میرسند. در یک نگاه گذرا ممکن است این مجموعه عکسهای وی را کارهایی از ژانر منظره با تأکیدی خاص بر برف، درخت و یا جاده قلمداد کنیم. اما در نگاهی عمیقتر، هنگامی که به حد بالای انتزاع و تقلیلگرایی و مهمتر از آن رویکرد نمادگرایانه به پدیدههای طبیعی در این عکسها توجه کنیم،
تفاوت ماهوی آنها با فیلمها و یا نمونههای ظاهرا مشابه از تصاویر منظره، به تدریج آشکار میشود. در قیاس با دیگر آثار کیارستمی، این مجموعه با همه سادگی و صراحت در لایه ظاهری، از زبان هنری به مراتب پیچیدهتر و نگاهی کنایهایتر برخوردار است. آنچه که تمامی آثار مجموعه «سفید برفی» را به یکدیگر پیوند میدهد، عنصر«برف» است که بر زمینه همه تصاویر حاکمیت داشته و به طور منطقی عنوان کل مجموعه را دربرمیگیرد.
پارادوکس مهم در تمامی این آثار جنبه ماهیتی «برف» است که در ظاهر سیطرهای ثابت و جاری بر همه تصاویر دارد، اما کاملا مشخص است موضوع اصلی در هیچ یک از این تصاویر اساسا برف نیست! در حقیقت حضور برف تنها پسزمینهای است برای حکایت پدیدهای دیگر که بر آن ظاهر میشود.
این پدیده اغلب یک یا چند تنه درخت است که به شکل موهومی در قلب تصویر دیده میشود. گویی برف به مثابه یک وضعیت خاص در طبیعت، صرفا بستری است برای انتزاعی کردن یک عنصر دیگر یعنی درخت که همیشه به طور ناقص دیده میشود؛ گاه نیمتنه و گاه از طریق سایهاش. بدین سان از برف آشنای یزدایی شده تا به یک مفهوم کلی همچون زندگی، هستی و وجود اشاره کند؛ مفهومی که اسرار حیات در آن جریان دارد.
تنههای درخت در اثر حاضر ناقص و جزئی است و گویی در ذهن ماست که کامل میشود؛ درست برخلاف تمایلی که در یک منظره کلاسیک در ارایه تمامیت درخت وجود دارد. در اینجا نه فقط برف، بلکه درخت نیز تنها یک نماد است که نه از واقعیت خودش، بلکه از استعارههای مترتب بر آن سخن میگوید. رهیافت هنری کیارستمی انتزاعی کردن پدیدارهای طبیعت و جهان پیرامونی و در واقع نوعی آشنای یزدایی از آنهاست، بهطور یکه مخاطب خیلی زود درمییابد که مضمون اصلی هنر او نه جلوه ظاهری و زیباییشناختی برف، باران، درخت، راه و در و دیوار، بلکه مفاهیمی ذهنی در ورای آنهاست.
تصاویر به ظاهر ساده، ولی عمیقا کنایهای او به راحتی از جذابیتهای بصری و جنبههای شاعرانه عبور کرده و در دنیای نمادین حکمت و معنا سیر میکنند.
ترکیبهای خالص و پالایش یافته وی، بیننده را به لایههای پنهان اشارات و دلالتها سوق داده تا از این طریق او را با مفاهیم پیچیده و متباینی همچون بودن یا نبودن، واقعیت یا توهم، حضور یا فقدان و ذهنی یا عینی رویاروی سازد. از این منظر اگر در پی ردپای کیارستمی در آثارش باشیم، باید او را در عمق پنهان اثر، و نه سطح ساده و آشکار آن، جستجو کنیم.
باید اذعان داشت که جنبه مفهومی آثار کیارستمی هرگز باعث چشمپوشی او از ملاحظات زیباییشناختی در حوزه فرم نشده است. عزم او در خلق تصویری قدرتمند از حیث ساختار ترکیب، کادربندی و سازماندهی حساب شده عناصر متشکله آن، در همه آثارش محسوس است.
«سفید برفی» مشهورترین سری کارهای کیارستمی در مارکت بینالمللی است که در عین حال در دوره زمانی وسیعتری (بالغ بر ۲۰ سال) کار شده است. در قیاس با کارهای متأخر که جنبه مفهومی نمایانتری دارند، کارهای اولیه همچون اثر حاضر بیشتر بر جنبههای زیباییشناختی منظره متمرکز بودند.