“در حضور دیگران” معصومه مظفری
گالری طراحان آزاد
نگارنده: سحر افتخارزاده
آنچه در مجموعه اخیر خانم مظفری سخن محوری را مطرح میکند، روایت است. آثار نمایشگاه “در حضور دیگران” به نوعی به سینما نزدیک شده و هر پلان آن بخشی از روایتی را با مخاطب در میان می گذارد؛ روایتی که قطعاتش را باید همچون یک پازل کنار هم چید. اما هنرمند تمامی قطعات را در اختیار مخاطب قرار نمی دهد، بسیاری از آنها مخفی شده اند و یا حداقل در برخورد اول رخ نمی نمایند. مجموعه “در حضور دیگران” از پنج تابلو تشکیل شده است؛ پنج تصویر که در یک مکالمه بی پایان با یکدیگر و با مخاطب در گفتمانی ابدی قرار دارند. فضاهای داخلی یک مکان(شبیه به یک خانه) خانه ای خالی از وسایل زندگی روزمره، بیشتر شبیه یک خانه-اداره!. پلانی از داخل به فضای بیرون پنجره و دو کارکتر که در سه تابلو دیده می شوند، یک بار زن و دو بار مرد. هنرمند در صحنه پردازی هر تابلو دائما برای مخاطب سوال به وجود می آورد و این تصور را ایجاد می کند که جواب سوال هر تابلو در تابلوهای دیگر است! به این ترتیب مخاطب در جستجوی پاسخ، دائما از تابلویی به تابلوی دیگر حرکت می کند. اما در نهایت نمی تواند پاسخی قطعی بیابد تنها می تواند احتمالاتی پراکنده پیرامون یکی از چندین روایت ممکن برای خود دست و پا کند و طی این تلاش هر کشف تازه ای برایش خوشایند است، چرا که هر کشف احتمال روایت تازه ای را پدید می آورد. در اینجا هنرمند توانسته امکانی برای تاویل های گوناگون فراهم کند.
المانهای به کار رفته در تصاویر، مکانی که هنرمند برای روایت داستان خود برگزیده، حضور زن و مرد و بسیاری عوامل بصری دیگر بستر معنایی گسترده ای برای خوانشهای متفاوت از جمله سیاسی، اجتماعی و روانشناسانه فراهم کرده است. رنگهای کدر، اشیاء پراکنده شده در صحنه، ملحفه های سفید و بسیاری عناصر دیگر فضایی مرموز و معلق پدید آورده اند.
گویی شاهد وقوع حادثه ای در طی چندین روز هستیم. اما مشخص نیست ما دقیقا در کدام لحظه حادثه وارد شده ایم! پس از وقوع آن یا پیش از وقوع حادثه بعدی!.. این حضور “ما” به عنوان “دیگران” و نگاه کردن به داخل یک مکان خصوصی در موقعیت به هم ریخته و آشفته آن، ورود به فضاهای خالی از فیگور در دو تابلو از مجموعه، که در یکی از آنها ورود از بیرون به درون و دوباره به بیرون را تجربه می کنیم، در عین اینکه “ما” مخاطب را وارد کادر می کند و هم زمان این حس ناخوانده بودن را نیز به ما منتقل می کند. معلوم نیست کارکتر از دیدن ما غافلگیر شده یا بالعکس!
هنرمند در تکنیک اجرایی خود اصراری به طبیعی جلوه دادن بیش از حد اشیاء نداشته بلکه گویی می خواسته تصویری محو و نادقیق ارائه دهد. چراکه در نوع روایت خود نیز همه واقعیت را برملا نمی کند بلکه ذهن را درگیر یک جستجو و تلاش برای کشف واقعه می کند. ذهن مخاطب تا ساعتها بعد از بیرون آمدن از “طراحان آزاد” درگیر پرسش و پاسخهای پراکنده و در عین حال درهم تنیده در بستر مفاهیم قابل برداشت از این پنج تابلو خواهد بود و چه بسا برای یافتن پاسخ های خود باز هم به این گالری بر گردد! و همینجا است که به نظر من می توان گفت هنرمند در ایجاد تجربه ای والا برای مخاطب خود موفق بوده. چراکه توانسته برای مخاطب یا شاید همان “دیگری” طرحِ سوال کند و البته پاسخ را به عهده خود او بگذارد. اما سوال او چیست؟ چقدر اهمیت دارد که منِ مخاطب بتوانم در نهایت یک داستان عاطفی، اجتماعی، سیاسی یا هر داستان دیگری با دیدن این تابلوها برای خودم بسازم؟ چقدر اهمیت دارد که برایش وقت صرف کنم؟ به زعم من در این مجموعه، سوال مهم تری وجود دارد؛ هنرمند حضورِ خودِ آن دیگری را مورد سوال قرار داده است و پاسخ هم به عهده تک تک دیگرانی است که هر یک دیالوگ خود را با متن “در حضور دیگران” بر قرار می کنند.
به راستی حضور مخاطب در مواجهه با اثر هنری چه تعریفی دارد؟ آیا یک مهمان ناخوانده است؟ یک دیگری که وارد قلمرو محصول هنرمند می شود و آن را تبدیل به “اثر” می کند؟ می توان این حضور، این دیدن و خلق اثر و تولید مداوم متنی دیگر توسط مخاطبان را در مجموعه معصومه مظفری تجربه کرد .و می توان دید آنچنان که مخاطب به عنوان تعیین کننده حضور دارد، در نهایت این هنرمند است که تعیین می کند چه چیزی داخل کادر و در نتیجه مورد تاویل قرار بگیرد! تا حدی که شاید بتوان گفت اساسا “ما” در حضور “دیگرانِ” هنرمندیم!
۵ دی ماه ۱۳۹۳