[dropcap]۱[/dropcap]چند روز قبل در ساعتی غیر معمول (یک و نیم بعدازظهر) به افتتاح نمایشگاه عکسی در یک گالری تازه تاسیس در شمال شهر رفتم . ورود به ساختمان حیاط دار مرا سالها به عقب برد . ساختمان دهه ی پنجاه ساخته شده و بسیار لوکس ، چیزی از دوره ی گذشته .نفیس و درعین حال امروزه بی معنا .آثار درون قابها هم گواهی اختتامیه ی ژانری از عکاسی هنری را می داد، از جایگاه آکادمی ای پوسن وار که با تکیه بر قدرت سیاسی از دهه ۶۰ عرض اندام می کند . هنری به ظاهر انتقادی که نه در نظریه و تنها در صورت با تکیه بر جزمیت مدیا و مدرنیسم ، هراسان از چالش و صیرورت است.
[dropcap]۲[/dropcap] سخن امروز من نه نمایشگاه است و نه هنرمند آن نمایشگاه ، بلکه صحبت از موقعیت «تناقض» در زندگی و هنر امروز است. معنای آن ساده است. چیزی را به آن معتقدیم که در کلام و نوشتار آن را بسط می دهیم ، اما در عمل آن کار دیگر می کنیم .
در کجا دچار تناقض شدیم ؟ تعداد این تناقض ها چرا بیشتر شده است ؟ چه چیز این امر را باعث می شود ؟
این پدیده دوسویه است. مانند بسیاری دیگر از پدیده های جهان معاصر. هم درد است و هم درمان. چرا که سرعت تحولات و گسترش ارتباطات در ساختار روانی و اجتماعی ما تاثیر عجیبی داشته است .گویا برای پرداخت بهای زیستن روزانه دچار پارادوکس می شویم .
[dropcap]۳[/dropcap] برای هر نظریه ای پارادوکس ضعف خطرناکی است و برای هر جنبنده ای هم پارادوکس به امحاء معنوی و فیزیکی منجر می شود . بیشتر این ناسازه ها میان دریافت ساده و شفاف ما از ایجابات زیستن و پرداختن هزینه های آن و آنچه بطور عقلانی و منطقی در ذهن از شیوه ی زیستن برای خود تهیه کرده ایم دیده می شود . این ناسازه ها خود جهان گسترده ای را شامل می شوند . اما برای توضیح می توانم بگویم همه ی آنان حاصل سوء تفاهم منطق کلاسیک یا صوری ۲+۲=۴ با منطق « فازی » است .
جالب آنکه منطق فازی نظریه ای بود که یک ایرانی به نام پروفسور لطفی زاده (۱۹۶۵ م) ارائه کرد و نکته آن که این نظریه تا آنجا که من می دانم جزو معدود نظریاتی است که عالمان ایرانی معاصر به ثبت رسانده اند و گشایشی در علوم رایانه ای و نرم افزاری به وجود آورده است.
کلمه فازی (fuzzy) به معنای ناواضح و شناور یا غیر دقیق معنی می شود . پس باید مراقب بود حکم قاطع و جزمی با تکیه بر تفکر آکادمیک و اندام وار علمی با تکیه بر منطق ریاضی در حوزه ی مفاهیمی باز و وسیع مثل هنر حاصلی جز انباشتگی تناقض و تهی شدن از دغدغه ی حقیقت جوئی در بر ندارد.
[one_third]چرا در فضای امروز ما دچار هراس به چالش کشیدن پروسه ی عکاسی فنی شده ایم و دربند فروخوردگی های آکادمیهای رنگ باخته و تهی از نشاط ، بر مدیای هنری واحد و کارکرد فنی آن به عنوان ابزار انکشافی تاکید می کنیم ؟[/one_third]
علی رغم اینکه لندر به دوربین خود دست نزد اما توانست آثاری خلق کند که ماندگار گردند.پس چرا در فضای امروز ما دچار هراس به چالش کشیدن پروسه ی عکاسی فنی شده ایم و دربند فروخوردگی های آکادمیهای رنگ باخته و تهی از نشاط ، بر مدیای هنری واحد و کارکرد فنی آن به عنوان ابزار انکشافی تاکید می کنیم ؟
مگر نه اینکه لحن عکاسی حاصل از پروسه برداشت مستقیم از طبیعت ، سوء تعبیرعدم انفصال عاطفی را در خود حمل می کند وبا زیبایی شناسی فردی در کشف واقعیت دچار بحران است . آیا این دم دست بودن عکاسی و تکثیر پذیری آن تیغ دو لبه نیست . آیا با فشار سرمایه ی فرهنگی عکاس اثراو با واقعیت و هنر نسبت پیدا میکند ؟ مگرتحولات قرن بیستم وجهان معاصر چیزی جز درد و رنج به همراه داشته است . این جزمیتهای ساختارگرایانه ی مدرنیستی مسبب این وضعیت است . اینجاست که دچار تنا قض می شویم . بخصوص با نظریه هایی که امروزه ترجمه می شوند و وارد حوزه ی همان آکادمی ها می گردند .
آیا شکاف میان این لحن از هنرو لحظات زیستی ما مشهود نیست ؟
[dropcap]۵[/dropcap] این چنین بود که من در افتتاح یک گالری جدید که به مدیای عکس صرف تکیه کرده است ، احساس اختتام یک تکرار بیهوده در عکاسی هنری معاصر را داشتم.
[author image=”http://www.homaartgallery.com/Files/ProfileFiles/big_51.jpg” ]جاوید رمضانی |هنرمند عکاس|مدیروب سایت تندیس[/author]