لایه های دیجیتالی واقعیت
نقدی بر نمایشگاه عکسهای نقاشی گونه- فرهاد عزیزی- نگارخانه هفت ثمر
سایت تندیس به قلم مریم روشنفکر
همه چیز رفته رفته تغییر میکند، حتی تصاویری که ما روزی آن را سندی بر واقعیت میانگاشتیم، دیگر نه سند است و نه واقعیت. دنیای روز به روز دیجیتال شونده چنان به سرعت در حرکت است که رسیدن به آن هر لحظه سختتر میشود.
در نگارخانه هفتثمر که از قدیمیترین و اصیلترین نگارخانههای ایران است، با پشتوانهای آکادمیک و سابقهای درخشان از هنرمندان و اساتیدی که در طول تاریخ این گالری در آن نمایشگاه برگزار کردهاند، اینک نمایشگاه فرهاد عزیز از اساتید دانشگاه هنر بر روی دیوار قرار گرفته است در این کارنما عزیزی ۲۰ تابلو از آثار دیجیتال آرت خود را در معرض تماشا قرار داده. عزیزی روزگار درازی را به تدریس در رشته عکاسی گذراندهاست. عکاسی بیش از هر رشته هنری دیگری در معرض این دیجیتالی شدن قرار گرفته و چالشهایی که پیرامون گذشتن از مرز آنالوگ به دیجیتال در این رشته پیش آمده در باقی مدیومهای هنری به هیچ وجه به این شکل نبودهاست و باید پذیرفت ورود دوربینهای دیجیتال برای همیشه معنای فن و تکنیک را در عکاسی تغییر داد و به فرم رسانه عکس آزادی بیشتر بخشید و آن را به گونهای باور نکردنی جهانشمول نمود و اگر پیش از این ورود عکاسی به حوزه هنر مورد شک قرار داشت و صنعت و علم در آن وزنهای قوی محسوب میشدند، امروز ورود عکاسی به حوزه هنر بر معنا، دید و نحوه نگریستن استوار شدهاست.
فرهاد عزیزی در نمایشگاه حاضر مجموعهای را پیش چشم مخاطب قرار میدهد که از مرز نقاشی و عکس عبور کرده و به تصویر تبدیل میشود. او تصاویری مختلف از انسان، منظره، معماری، گل و غیره را پیش چشم مخاطب قرار میدهد که در وهله اول به صورت نقاشی به چشم میآیند چه، بستر آن نیز بوم است، اما وقتی به آن نزدیک میشوی ردپای تصویر واقعنما را زیر پوست آن میتوان تشخیص داد. در این آثار عکس نه مقصد بلکه مبدا آفرینش اثر بودهاست.
او آثار خود را بیشک از گرفتن یک عکس آغاز کرده، فراتر از اینکه از چه ابزاری استفاده کردهباشد، عکس را به واسطه آنچه در آن دیده میشود و با سادهترین ابزار ثبت کرده و سپس پروژه ساخت اثر آغاز شدهاست، او سپس با استفاده از کامپیوتر این طبیعت بازنموده را دیجیتالایز کرده و به چیزی همانند نقاشی تبدیل نمودهاست. آنهم نقاشی در سبکهای مختلف. در تابلوهای عزیزی ما از سبکی به سبک دیگر حرکت میکنیم. او در آثارش رنگ گذاری و تاش قلم امپرسیونیستی و اکسپرسیونیستی را به کار میگیرد و به منظره شکلی میان خیال و واقعیت میدهد.
نگاه او به اثر در معنای عام و عکس در معنای خاصش، مورد سوال قرار دادن هنر در عصر دیجیتال است. هنگامیکه هنرمندان آثار خود را با کیفیت قابل چاپ و قابل دانلود در وبسایتها عرضه میکنند و مجموعهداران از فروشگاههای دیجیتال تابلو نقاشی میخرند، وضعیت تصویر عکاسانه یا نقاشی چه خواهد بود؟ آیا غیر از این است که بیش از ۴ دهه است که مرز میان رسانههای هنری از بین رفته و تعاریف جابهجا شدهاند، بنابراین آثار عزیزی در حوزه دیجیتال آرت اینک نه عکس و نه نقاشی، بلکه تصویری هستند که نه دیگر با واقعیت ابژه عکاسی شده ارتباطی قطعی و استنادی دارند و نه به طور کامل شی زیبا و مبتی بر تخیل هستند.
آثار او بیش از هرچیز جهان دیجیتال شده را نشان میدهند، درختانی که نور و سایه بدیعشان به صورت تاشهای قلممو تعبیر شده و درختان تبریزی به لکههای رنگی کاهیده شدهاند، ابرها به رد قلممو و آبرنگ و مه هاشور ظریفی بر زمینه خاکستری تبدیل شدهاند. جایی که شیمی عکاسی و درجه حرارت داروی ظهور تاثیری بر بیرون آمدن یا محو شدن یک تکه ابر ندارد. عزیزی واقعیت را در درون تصویر مستحیل میکند و پیام مستقیمی را به بیننده انتقال میدهد، آنچه میبینید، همان است که میبینید، نه عکس و نه نقاشی یا هردو در آن واحد. زیبایی که مخاطب درک میکند نیز نه حاصل بازی ظریف نور و سایه و گستره خاکستریها و بازی با عمق میدان وضوح و یا استفاده به جا از لنز است، بلکه حاصل بازنگری خلاقانه به لحظهای است که پس از آن با ظرافت از نو نقاشی شدهاست. عزیزی روند دیدن مخاطب را در عصر دیجیتال مورد سوال قرار میدهد، روندی که در آن همه عناصر مصرفی به سرعت دیجیتالی میشوند و معنای دسترسی مستقیم تغییر میکند و دیدن و تصویر در آن به دلیل مصرف شدن بیش از حد در همه عرصههای روزمره ناگزیر برای حفظ ارزشهای زیباییشناسانه خود مجبور است به لایههای عمیقتر عقلانی رجعت کند.