هنر چیزی غیر از بازتاب تجربه زیستی هنرمندش نیست
گزارشی از نشست تخصصی «واقعیت مبهم» در گالری فرمانفرما
نشست تخصصی «واقعیت مبهم» در حاشیه برگزاری نمایشگاهی به همین نام در گالری فرمانفرما، با حضور دکتر سارا شریعتی، متخصص جامعه شناسی و از اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، دکتر مینو خانی، پژوهشگر در زمینه هنر و از اساتید دانشگاه آزاد، واحد تهران شمال و نزار موسوی نیا، نقاش عصر دیروز در گالری فرمانفرما برگزار شد.
به نقل از روابط عمومی گالری فرمانفرما، سارا شریعتی با اشاره به اینکه چنین هم نشینیهایی که مواجهه رویکردهای متفاوت با یکدیگر و یکی از نیازهای جامعهی فرهنگی ماست، افزود: «نیاز جامعه به گفتگوی میان نیروهای مختلف، مانع قطعه قطعه شدن جامعه شود که نظام تعلقات اجتماعی را سست می کند و از هم میپاشاند، از قبیلهای شدن جامعه که هر گروه را در فضای خودش محبوس و محصور میکند، از فرهنگ غیریت ساز و دیگرساز، که مربوط به دنیای دوست و دشمن سیاست است، فاصله بگیریم. از طریق این همنشینی، گفت و گو و مواجهه، میتوانیم پل ها و پیوندها را دوباره برقرار کنیم. پلها و پیوندهایی که شاخص فرهنگ انسانی است. چون فرهنگ بر خلاف سیاست که صف و سنگر است، قواعد و ساز و کارهای خودش را دارد و به گفتهی والری، یک آلیاژ و یک ترکیب است؛ ترکیبی که تنوع و تکثر مبنای آن است. در نتیجه مهمترین انتظار من از این نشست، از همین لحظه برآورده شده است».
وی در ادامه افزود: «از زوایای مختلفی میتوان به این نمایشگاه پرداخت. ارزیابی هنری، جایگاه این نمایشگاه در مجموع تاریخ هنر معاصر، موقعیت هنرمندان و آثار…همه موضوعاتی تخصصی میدان هنر هستند. در این حوزه من ورودی ندارم و در حد و حدود یک تماشاگر علاقمند و کنجکاو واکنش نشان میدهم. رویکرد من اما نه هنری که یک رویکرد اجتماعی، انتقادی و جمعی است. با این رویکرد است که به مناسبت آنچه یک روزنامه، “اجتماع سورئالیستهای ایرانی” نامیده بود، اجتماعی که به مناسبت یک نمایشگاه، برساخت شده است، بحث خودم را شروع می کنم. از این مناسبت استفاده میکنم تا محتاطانه بحث عام تری را مطرح کنم. بحث من بر یک محور مبتنی است: واقعیت و این واقعیت برای من جامعه شناس یک واقعیت اجتماعی است».
شریعتی با اشاره به اینکه عنوان این نمایشگاه، واقعیت مبهم است، اظهار داشت: برای جامعه شناسی که واقعیت را و امر واقع را موضوع کارش قرار داده است، این عنوانی واکنش برانگیز است. اولین واکنش من این بود: از کدام واقعیت حرف میزنیم؟ واقعیت اجتماعی ما پیچیده هست، بغرنج هست، تو در توهست، گاه پنهان میشود، گاه بزک می کند و تغییر قیافه میدهد، اما مبهم نیست. بر عکس، واقعیت مثل یک مشت، یک چماق، یک تف سر بالا با ما درگیر می شود. از این واقعیت مهاجم، به راحتی نمی توان گذشت. خودش را جلو میاندازد و با تو درگیر می شود. این واقعیت مثل یک هیولا جلو چشم ماست، از کدام ابهام صحبت می کنید؟ درست است که گه گاه مبهم نیز میشود، اما فقط زمانی که هوا آلوده است. میخواستم بگویم مه آلود است، دیدم نه! ابرهای اجتماع ما، از دود ماشین شکل می گیرند نه از بخار آب! ابهام واقعیت باز هم ناشی از عوامل اجتماعی و محیط زیستی است. تنها در یک صورت میتوانی واقعیت را ندیده بگیری و آن زمانیست که چشمهایت را میبندی. اما حتی وقتی چشمهایت را بستی، واقعیت به تو تنه میزند! واقعیت مبهم هنرمند ما اما چنین پیداست که واقعیت اجتماعی را دست کم میگیرد. واقعیتش درونی، فردی و روانشناختی است. واقعیت مربوط به اعماق ناخوداگاه فردی، فانتاسمها و رویاها و تخیلات مدفون در اعماق روح اوست، واقعیتی که سهم جامعه را در ساخت آن، عامدانه یا ناخودآگاه ندیده میگیرد. این واقعیت است که آرتیست در اینجا به تصویر کشیده است. تصاویری گاه بسیار زیبا و رویایی و گاه بسیار خشن و ترسناک. و در هر دو حال، بسیار دور از دنیای ما».
در بخش دیگری از این نشست تخصصی، مینو خانی، ضمن اشاره به برگزاری نشستهای تخصصی در حاشیه برگزاری نمایشگاهها که به تولید علم و اندیشه کمک میکند، به تاریخ مختصر شکل گیری سبک سوررئال پرداخت: «ابتدای سده ۲۰ اتفاقاتی در غرب رخ داد که به ظهور سبکهای هنری متعدد و متفاوتی انجامید که هدف بیشتر آنها مخالفت با جنگ جهانی اول بود که دنیا را به سوی مرگ و نابودی پیش میبرد. اولین و مهمترین این سبکها، دادائیسم است که وقتی به فرانسه رسید بیشتر در زمینه ادبی و انتشار اعلامیه بود. رهبری این گروه را آندره برتون برعهده داشت. فرد اخیر که هم خودش روانشناس بود و هم ارتباطی با زیگموند فروید روانشناس داشت، به مساله نقش ضمیر ناخودآگاه در شکل گیری اثر هنری پرداخت و باعث شکل گیری سبک فراواقعیت یا سوررئال شد».
خانی در ادامه گفت: «مانیفست سوررئالهایی که برتون نوشت حاکی از آن است که هر آنچه رئال و واقعی است ارزش و اهمیتی ندارد. بلکه آن چیزی مهم است که در ضمیر ناخودآگاه در زمان خواب و رویا در ذهن نقش بسته و بعد در دنیای واقعی کنش و واکنشهای ما را رقم می زند. برتون معتقد بود باید اجازه دهیم این بخش ناخودآگاه فرصت ظهور و بروز داشته باشد. پس سوررئالها شکل گرفتند. اما آنچه ذکر آن مهم است این است که در سده بیستم گروههایی که تحت یک عنوان و یک سبک به دور هم چمع می شوند که به واسطه یک ایده و اندیشه شکل میگیرند نه الزاما بر اساس فرمهای به ظهور رسیده در آثارشان. ولی چون در ایده اولیه اشتراک دارند تحت عنوان یک سبک قرار میگیرند و این تفاوتهای فردی امکان بررسیهای جداگانه هر کدام از هنرمندان آن سبک را فراهم میکند».
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره تاثیر تجربه زیستی هنرمند در شکل گیری اثر هنری گفت: «تجربه زیستی هنرمند همه آن چیزی است که هنرمند در زندگی شخصی با آن مواجه شده، آن چیزی است که در جامعه با آن مواجه شده، حتی اگر شخصا تجربه نکرده باشد، اما به گونه ای در جریان آن قرار گرفته است. ناخودآگاه همان چیزی است که یا در زندگی خود دیدهایم یا در زندگی دیگران و محیط پیرامون. این تجربیات به ذهن سپرده میشود و در جایی که امکان ظهور پیدا میکند، خود را نشان میدهد و تبدیل به تجربه زیستی ما میشود. از نظر من هیچ اثر هنری چیزی غیر از بازتاب تجربه زیستی هنرمندش نیست. اما الزاما این بازتاب المانهای مشترک یا المانهایی که هر مخاطبی بتواند سریع آن را درک کند، ندارد. هنرمند آنچه در ضمیر ناخودآگاهش وجود دارد را با سلیقه شخصیاش پردازش میکند و المانی را بروز میدهد که ممکن نمادی متناسب با فرهنگ باشد و بتوانیم ارتباط برقرار کنیم و شاید المانی باشد که رمز و رازی بیش از این داشته باشد. پس اگر میخواهیم بستر هنر راکد نباشد، باید اجازه دهیم هنرمند زبان و بیان تصویریاش را پیدا کنیم».
خانی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به جامعه شناسی هنر اظهار داشت: «این گروه از متخصصان نه از بطن جامعه شناسان به وجود آمدند نه از بطن هنرمندان. بلکه اولین کسانی که خواستند حضور و تاثیر جامعه را در شکل گیری اثر هنری ببینند، مورخان هنر بودند. این مورخان که تبدیل به جامعه شناسان هنر شدند، اصلا به دنبال ارزشهای زیباشناسانه اثر نیستند، بلکه میخواهند بدانند جامعه چه تاثیری بر هنر داشته یا هنر چگونه جامعه را بازتاب داده است. البته نسلهای اخیرترشان کسانی هستند که به یک عنصر دیگر در این ارتباط اهمیت میدهند و آن «مخاطب» است. مخاطبی که او هم تجربه زیستی دارد که در خوانش و درک آثار هنری نتایج متفاوتی را رقم می زند. برای همین میبینیم که آثار هنری چند آوایی میشوند».
نزار موسوی نیا در ابتدا ضمن اشاره به اهداف شکل گیری موضوع نمایشگاه «واقعیت مبهم» متن استیتمنت را اینطور قرائت کرد: «در غیاب نظارت عقل: مجموعه حاضر با توجهه به تفاوتهایی که دارد . دارای نقاط اشتراک زیادی میباشد . این اشتراکها به نظر در رابطه با دلیل هستی هنرمند و نگاه هستی شناسانه او قابل درک است. گویی روایت و توصیف یکی از اشتراکات این نگاه میباشد . و همچنین تضادها نیروی محرکه خلق اثر ،خوابها تبدیل به بهترین پناهگاه بیداری گشته اند . و همچنین تضاد میان فرد گرایی و اجتماع . عقل و خیال، نقاطی رابرای هنرمند مشخص میسازند که گویی در افقی از گذشته ، حال و آینده امکان حضور را برای هنرمند ممکن میسازند».
وی همچنین ادامه داد: «یک سری از ویژگیهایی که در این نمایشگاه برای آثار وجود دارد که موتور محرکه نمایشگاه است. به شکلی میتوان ناخود آگاه را در آثار دید که شامل ناخودآگاه فردی و جمعی است، رویا و خیال در برابر با عقل، فرد گرایی در تضاد با سیاست سنت و مدرنیته و همچنین روایت که به شکلی نقش خیلی موثری در کارها دارد».
این نقاش در خصوص رابطه هنرمند با جامعه گفت: «وقتی که میخواهیم تعریفی از جامعه ایران داشته باشیم کاملترین تعریف با دیدن آثار این هنرمندان است. همانطور که گفته شد تضاد با نوع زیست و بستری که هنرمندان در آن زندگی میکنند عامل اصلی در ایجاد این آثار است، به این معنی که هماهنگی با هستی و جامعه و زیست هنرمند نیست که هنرمند کار هنری انجام میدهد، این گره ها و تضادهاست که باعث میشود عامل اولیه خلق اثر هنری اتفاق بیفتد. تضاد بین درون و بیرون یعنی ناخودآگاه و جامعه و دنیای بیرون را میشود در این آثار دید. علاوه بر این، نوع زیست هنرمندان نسل اول این موضوع را به ما نشان میدهد. به طور مثال خانم درودی آثارشون با گذشته ما با ادبیات ما و با فرهنگ ما پیشرو هست و هم واقعیت جامعه ما را به شکل درستی نشان میدهد. همچنین وقتی هنرمندان جوان را نیز نگاه میکنیم همین دغدغه ها را در آثارشون میبینیم. به چالش کشیدن حال و گذشت، سنت، مدرنیته، سیاست و اجتماع، رابطه بین عوام و خواص را نشان میدهد».
موسوی نیا در خصوص عمومی شدن هنر اظهار داشت: «چرا همه چیز باید تخصصی باید اما در حوزه هنر انتظار داریم که آثار هنری به گونهای خلق شود که همه باید آن را درک کنند؟ آیا آثار داوینچی و میکلانژ که مستقیما برای کلیساها تولید شده، برای عموم مردم فابل درک است؟ مسلما آثار این هنرمندان پیچیدگیهای خود را دارد و انچه درک می شود متناسب با درک و سواد هنری مخاطب است. اما مردم ایران چقدر برای ارتقای سواد بصری و درک هنری شان تلاش میکنند؟ چرا باید انتظار داشته باشیم که هنرمند رمزگشای اثر هنریش باشد؟ یا چرا اثر هنری باید اینقدر روایتگر باشد که مخاطب عام آن را درک کند؟ زبان هنر زبان ساده ای نیست، زبانی است که کد و رمز دارد و باید آموزش دیده شود، این به این معنی است که هنر تخصصی است مثل بقیه رشته ها».
گزارش تصویری این نمایشگاه را اینجا ببینید:
هنرمند/منتقد؛ هم این و هم آن
هنرمند/منتقد | اثر چیست؟ معنای احتمالی آن چیست؟ به چه درد میخورد؟ در این روزهایی که عکس و عکاسی از من گریختهاست یا من از آن فرار کردهام چه چیز میتواند برایم بامعناتر/بیمعناتر از دبیری بخش عکاسی یک مجلۀ هنری باشد. رنگ این روزها رنگ همهچیز را عوض کرده است. عکس برایم رنگباختهاست و میدانم به سبب همین رنگعوضکردنش در لحظه است که اینگونه دوستش میدارم.[…][۱] […] موضوع، خود عکاسی است همانگونه که چیزها خود عکس هستند. «من» هم تکهای […]
مسعود اسکندری ؛ عکاس مهاجر
مسعود اسکندری خویی متولد ۲۳ آذر ۱۳۴۰ دانش آموخته عکاسی از دانشگاه هنر . فوق لیسانس عکاسی از دانشگاه هنرتهران و مستند نگاری از دانشگاه Ryerson کانادا (Master of Fine Arts in Documentary Media) . تدریس در گالری هنر همیلتون و دستیار خانم Pearl Van Geest هنرمند و مدرس نقاش کانادایی .
واقعیت مبهم در هستی شناسی فردی هنرمندان در گالری فرمانفرما
واقعیت مبهم در هستی شناسی فردی هنرمندان در گالری فرمانفرما گزارش تصویری نمایشگاه گروهی با عنوان واقعیت مبهم این هفته در گالری فرمانفرما شاهد نمایشگاه گروهی هستیم با عنوان «واقعیت مبهم» که با رویکردی سوررئال نگاهی به سه نسل هنرمند ایرانی دارد. هنرمندانی همچون ایران درودی، علیرضا اسپهبد، قاسم حاجی زاده، حسین محجوبی، نیکزاد نجومی، وحید چمانی، نزار موسوی نیا، سید امین باقری، محسن فولادپور، امیرنصر کم گویان، علی اسماعیل لو، مرتضی یزدانی، سولماز نباتی، الهام فلاحی. هنرمندانی که هرچند با […]